کورد، ایران و تاریخ

بازسازی تاریخ و هویت کورد در پرتو نقد عقل سیاسی مسلط ایرانی / تاریخی

کورد، ایران و تاریخ

بازسازی تاریخ و هویت کورد در پرتو نقد عقل سیاسی مسلط ایرانی / تاریخی

کورد، ایران و تاریخ

این وبلاگ به تعامل یا تقابل کورد و ایران و همچنین تقابل تاریخ با کورد - میترا خواهد پرداخت به این معنی که تاریخ با جوهر دین و فلسفه و عقل سیاسی ایران در ابتدا واکنشی در مقابل کنش سیاسی و فرهنگی کورد - میترا بود. تاریخ ایران و کرد چنان در هم تنیده شده اند که بررسی یکی بدون دیگری امکان پذیر نیست. در البته این تنیده شدن به معنی همگرایی و یا تعامل نیست بلکه از سنخ دیالکتیک است در عین تضاد امکان جدایی ان نیست اما دیالکتیک نیز نیست چون امکان ظهور سنتزی از این تقابل وجود ندارد این ارتباط از نوع ارتباط واقعیت یا امر نمادین با امر واقع است که در عین طرد امر واقع از سوی امر نمادین، بدون وجود ان امکانیتی نخواهد داشت. هویت کردی برای عقلانیت و تاریخ ایرانی چون امر واقعی بوده است که نظم نمادین ایرانی را با چالش مواجه کرده است در عین حال نظم نمادین ایرانی جز با نفی امر واقع کردی امکان تدوین و تثبیت نمی یافت.

فدرالیسم وارونه کوتوله های سیاسی و غولهای رویایی

hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹 | يكشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۴۵ ق.ظ
 

کدام فدرالیسم
احزاب چهارپارچه کردستان، واژه‌ی فدرالیسم و واژهایی شبیه آن را استراتژی مناسبی برای احقاق حقوق و دست یافتن به توافق با دولتهای منطقه می‌دانند سئوال اصلی این است فدرالیسم استراتژی مناسبی است؟ و اگر جواب مثبت است چگونگی طرح آن؟
اصطلاح سیاسی فدرالیسمfederalism، از واژه لاتین foedus که بمعنی عهد و پیمان و قول وقرار است که در آن طرفین مساوی، پیمان شراکت تعهد آوری را ما بین خود منعقد میکنند که بر اساس این تعهد(covenant)، ضمن حفظ هویت و جامعیت فردی خود، هستی (entity ) جمعی تر نوینی را، نظیر خانواده، نهاد سیاسی و غیره، بوجود آورند که بنوبه خود، هویت مستقل و جامعیت خاص خود را دارد. میترای مادی نیز به معنی قرارداد اجتماعی است شمیت در کلوسکا، 1385، 388-390) . تیمه، کلوسکا، همان،554). و اساس دولت مادی بر اساس قرارداد اجتماعی و توافق در هگمتانه بود که خود هگمتانه به معنی محل توافق است در جای دیگری به تفصیل گفته ام. کردها یک بار در تاریخ(به عنوان مفهوم نه خودمختاری امارتهای کردی که به تصمیم دیگریها بند بودند) به قدرت دولتی و استقلال سیاسی دست یافتند انهم در دوره مادها بود که اتفاقا با عملی کردن فدرالیسم که البته در ان روزها اسم دیگری داشت. نه واژه‌ای غربی و خارجی، بلکه برگرفته از دین خود آنها یعنی میترا بود که به معنی قرارداد و توافق است که، کانتونهای امروزی روژآوا و توافق احزاب باشوری و جمهوری کردستان روژهه لاتی، به طور ناخودآگاه، ریشه در هویت سیاسی حاکمیت متکثر دورۀ مادها و تحقق فدرالیسم دارد. آیا امروزه با شعار فدرالیسم، تاریخ تکرار و کردها دوباره به استقلال و هستی سیاسی دست خواهند یافت. فدرالیسم/توافق در دوره مادها اگرچه برای خود مادها ماهیتی خوشایند داشت برای دیگریها نتیجه تراژیک. اما امروزه فدرالیسم برای دیگریها نتایجی خوشایند اما برای خود ما ماهیتی تراژیک به دنبال خواهد داشت به این دلیل که فدرالیسم مادیها در نتیجه توافق قبایل مادی با هم بر علیه دیگری آشور بود اما احزاب کردی امروزی که بازتولید قبیله‌گرایی کلاسیک هستند به دشمنی با خود و از توافق با دیگریها دفاع می‌کنند.فدرالیسمی وارونه که احزاب کوردی شعار آن را می دهند به مانند آن بود که قبایل مادی به جای توافق با هم در هگمتانه(محل توافق) برعلیه آشور، برخی از آن ها با آشور متحد می شدند،برخی با عیلام و برخی با پارسها که، در آن صورت مطلقا بی تاریخ می شدیم و مادی شکل نمی گرفت که امروز به آن رجوع کنیم همان طور که امروز فاقد هرگونه تاریخ سازی هستیم چون برخلاف مادها به جای توافق با هم، با دیگری و اشور زمانه، برعلیه خود متحد می شویم.
در دوره معاصر فرصتهای برای پی ریزی دولت و نظم کردی پیش آمده است مانند دوره ویلسون پس از جنگ جهانی، که در نبود تصویری از نظم کردی، عمل سیاسی کورد با تفکر ترکی، به خدمت وی در می آید و عمل ابزار تحقق نظم ترکی می شود و در مهاباد از استقلال و کردایتی به خودمختاری در چهارچوب ایران محدود می شود یعنی باز هم عمل سیاسی کوردی در خدمت نظم و تئوری ایرانی قرار می گیرد در باشور بستگی به احزاب دارد آیا مثل باکور و روژهه لات مورد اشاره به تاریخ بپیوندد یا تاریخ سازی کند. در نبود مفهوم دولت کوردی، ذهن در بن بست عرفانی عدم خشونت و کنش سیاسی در لوله تفنگ محدود می گردد. برای رهایی از تضاد عمل تراژیک کوردی در تقابل با ذهنیت عرفانی وی، گریزی از مفهوم سازی دولت کوردی نیست. هیچ قومی به اندازه کورد در درازنای تاریخ شورش نکرده و چون امر واقع به عصیان در برابر نظم نمادین نپرداخته است. اما هیچ قومی هم به اندازه کوردها به راحتی با وجود شورش اولیه، تسلیم نشده است. تحلیلها از شورش اولیه و تسلیم بعدی معطوف به خدمت وخیانت، چه از خودی و چه از دیگری است. اما این عصیانهای و تسلیمهای مکرر نه در خدمت و خیانت در تضاد عمل تراژیک با تئوری عرفانی کوردی است. عمل کرد تراژیک در پی نابودی کل است اما ذهن عرفانی وی در پی هضم شدن در کل است. عمل تراژیک برای اثبات ماهیت درونی خویش با منطق دنیای بیرون می جنگد اما ذهنیت عرفانی سعی در هضم شدن در دنیای بیرون در قالب همدلی است. پارادوکس عمل و نظر، نه با پردازش تئوری مناسب نظر برای عمل، بلکه با تسلیم عمل در برابر ذهن عرفان به امتناع کنش سیاسی انجامید. امتناعی که اسم آن را حق خواهی و مظلومیت و دموکراسی خواهی و عدم خشونت نامیدیم و همدلی عرفانی را با پلورالیسم سیاسی به اشتباه گرفتیم.

 

کورد: کوتولۀ سیاسی و غولهای رویایی

قادری·

کورد: کوتولۀ سیاسی و غولهای رویایی

ژانوس، خدای دو چهرۀ، نماد کامل سیاست است. یک چهرۀ آن خشونت و قدرت و چهرۀ دیگر آن اقناع و صلح. ریشۀ سیاست خشونت است فقط با خشونت امکان پی ریزی بنیادهای سیاست وجود دارد. سپس در مورد چگونگی اداره ان و یا تحقق صلح و عدالت باید تصمیم گرفت. از دولتهای مدرن اروپایی تا دولتهای خاورمیانه ای از تمدنهای دینی اسلامی و زرتشتی تا دموکراسیهای سکولار معاصر، جز با خشونت و سیاست امکان تاسیس نداشتند. مگر لیبرال دموکراسیهای امروزی جز با دولتهای مطلقه ای که انحصار خشونت مشروع را در اختیار داشتند، امکان ظهور داشتند؟ مگر تمدن اسلامی که شعار عدالت و صلح جهانی را می داد جز با خشونت جهاد و فتح توانست امکان بیابد مگر دولت مدرن ایرانی که ادعای تحقق صلح و امنیت و وحدت را داشت جز با خشونت و جنگ امکان تکوین داشت؟ «ژانوس» سیاست همین است ریشه در قدرت و خشونت، ابزارهای ان قدرت و خشونت، اما توان تحقق صلح و عدالت. ابتدا باید قدرت و خشونت سیاست را در انحصار داشت تا بتوان صلح را تحقق داد. ما یک بعد ژانوس سیاست را فراموش کرده ایم. و با پرشی جانانه قصد تحقق اهداف سیاسی را بدون امکانات سیاسی داریم. ما فاقد اندیشه سیاسی هستیم که توان درک منطق سیاست را داشته باشیم. بدون این اندیشه، قادر به طرح و پرسش از مسئله کرد نیستیم که به فکر راه حل برای ان هستیم.

در روش شناسی، طرح مسئله اهمیت زیادی دارد. چگونه مسئله و پرسش تحقیق را طرح و راههایی به آزمون گذاشتن فرضیه چگونه باید باشد؟ چگونه تحقیق را به سرانجام برسانیم. آیا امکانات و توانای علمی انجام تحقیق را داریم یا نه. روش شناسی چیزی نیست که فقط در تحقیق کتابی به ان بپردازیم در عالم سیاست نیز طرح مسئله و چگونگی رسیدن به نتیجه اهمیت زیادی دارد. ما اساسا در عالم سیاست مسئله را درست طرح نکرده ایم. پرسش مناسب و درست را طرح نکرده ایم که جواب درستی برای ان بیابیم. اینکه جامعۀ کردی باید فدرال یا کنفدرال باشد درست، اما سئوال اصلی ما این نیست که سیستم سیاسی جامعۀ کردی چگونه باید باشد، سئوال اصلی ما این است اساسا چگونه باید جامعه کردی را تاسیس کرد، سپس برای اداره ان باید تصمیم گرفت. چگونه باید جامعه کردی را در گرداب فاشیستی ملتهای مسلط، ایجاد کنیم. حال اگر این جامعه تاسیس شد کسی شکی در فدرال بودن ان ندارد. فارس و ترک و عرب هیچگاه نه تنها برابری با کرد را به رسمیت نمی شناسند بلکه وجود و هستی سیاسی کرد را نیز به رسمیت نمی شناسند که ما با دیالوگ و منطق سعی در تحقق کنفدرالیسم داشته باشیم. ابتدا باید جامعه کردی تاسیس و هستی اجتماعی کرد، هستی سیاسی بیابد، سپس برای اداره ان نسخه صادر کنیم. هستی اجتماعی منهای هستی سیاسی، یعنی ماشین بدون روح و بدن بدون فکری که توسط دیگران به مانند ابزار مورد استفاده قرار می گیرد. پذیرش هستی اجتماعی، به معنی به رسمیت شناخته شدن و حق و حقوق نیست اتفاقا هستی اجتماعی برای بردگی لازم است. هستی اجتماعی بدون هستی سیاسی، یعنی قاطر پرکار و وفادار قلعه حیوانات عرب و ترک و فارس.
تقدیر، امکانیت سیاسی را از ذهن کُرد سلب کرده است. نمی توان منتظر تقدیرِ مدرنِ سیاست بین الملل یا دستهای پنهان قدرتهای بزرگ شد. تقدیر خدایان، جای خود را در ذهن کرد، به تقدیر قدرتهای بزرگ داده است که مانند عراق و سوریه بر روی سفره پهن شده از امکان کنفدرالیسم دموکراتیک بگوییم. فرض کنید این اتفاق برای ایران نیز بیفتد ترکیه را چه می توان کرد که با خدایان غربی رابطه خوبی دارد؟ نمی توان به بعد از فروپاشی قدرتهای منطقه اندیشید، باید به چگونگی این فروپاشی بیندیشیم. نسیم کنفدرالیسم توانایی ریشه کن کردن درختان تنومند قدرتهای حاکم را ندارد. امام زمان را از کجا بیاوریم تا با «اجی مجی لاترجی» ظلم را ریشه کن و عدالت را در دنیا بگستراند. ارادۀ خدایان نیز مطابق خواسته های ما نیست که با کن فیکون، کنفدرال را از نیستی به هستی برساند. ذهنیت کرد اسیر تقدیر است در حالی که به قول گوته،در گفتگوی خود با ناپلئون، در تراژدیهای مدرن و دنیای مدرن، سیاست جایگزین تقدیر خدایان شده است. سیاستِ قدرتهای بزرگ، سیاست ما نیست بلکه بازتولید همان تقدیر خدایان است. سیاست عالم امکانیت با اراده است در حالی که سیاست قدرتهای بزرگ خارج از توان اراده و نیت سیاسی ماست. نمی توان هم از سیاست گفت و هم منتظر تقدیر شد. شاید این هفته بیاید امام زمان جای خود را به شاید امریکا حمله کند، داده است.
ما هنوز به بلوغ سیاسی نرسیده ایم کوتوله‌های سیاسی هستیم که از دید بزرگان ایرانی، عرب و ترک باید دوردستها را بنگریم و تاسیس خودمختاری و…، ایستادن بر روی شانۀ غولهای ایران و عرب و ترک است که هر لحظه توانایی پایین انداختن ما و له کردن ما را دارند.خودمختاری و فدرالیسم امروز، بازتولید همان خودمختاری امارتهای اردلان و بابان و…است که امکانی جز سیاست دیگران ندارد. پذیرش خودمختاری و فدرال، یعنی حاشیه بودن ما و مرکز بودن دیگران که، هستی سیاسی این حاشیه به تصمیمات سیاسی مرکزیها وابسته است و احزاب امروز بازتولید همان قبیله گرایی دیروز که با دیگری برعلیه خودی متحد می شدند. سیاست عالم کنش است. واکنش صرف، نه منطق سیاست بلکه مهارت غریزی قبایل است. کنش مبتنی بر اندیشه است نه غریزه.
کوتوله های سیاسی که رویاهای جهانی در سر دارند کوتوله هایی که توان دیالوگ و سازش در میان خود را ندارند اما قصد صلح جهانی را در سر می پرورانند. امکان توافق در میان خود را ندارند، می خواهند ملتهای حاکم بر خود را به توافق دعوت کنند. اجی مجی لاترجی سوسیالیسم….کن فیکون کنفدرالیسم…..

  • hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی