بن بست نظری حدکا: چەک و چەمک
بن بست نظری حدکا، چهک و چەمک
حدکا از پارادوکسی رنج میبرد و این پارادوکس باعث به چالش کشیدن
مشروعیت خبات چهکداریش شده است. از یک سو جار میزند ایرانی هستیم و تجزیه
طلب نیستیم از سوی دیگر دست به اسلحه میبرد و خشونت به خرج میدهد. این
بن بست نظری در مصاحبهی کاوه آهنگری با من و تو مشهود بود. سئوالات من و
تو منطقی بود. اگر ایرانی هستید، اگر دموکرات هستید و خواهان ایجاد نظام
دموکراتیکی در ایران هستید، اگر مشکل شما نه کلیت سلطهی ایران بلکه محتوای
نظام حاکم بر آن است، اگر مشکل نه اشغال خاک و سرزمین بلکه چگونکی مدیریت
این اشغال است، براستی خبات چهکداری بی معنی و ترور است. اگر ایرانی
هستید، این نظام نظامی ایرانی است از آسمان نیامده است بفرمایید مبارزه
مدنی. دموکراسی فقط هدف نیست روش است نمی توان از اهداف دموکراتیک با روش
غیر دموکراتیک دفاع کرد. جمهوری اسلامی لطف می کند می گوید تجزیه طلب،
باید بگوید یاخی و شرور. حدکا با شعار ایرانی بودن و ماندن در چهارچوب
ایرانیت خود مشروعیت مبارزه مسلحانه و اساسا وجود خویش را به چالش کشیده
است. اسم حدکا و استراتژی و شعار آن پذیرش سلطه ایرانیت و کومار اسلامی است
و مبارزه مسلحانه پارادوکسی با برنامه و شعار و ماهیت حزب است. شاید
بگویند نه، این رئالیسم است، استراتژی است، نه آرمان. من نمی دانم تنها
استراتژی ظهور امام زمان را دیدهام بعد از هفتاد سال بی نتیجه بودن همچنان
بر آن اصرار کنند. ارزش هرکاری را نتیجه آن معلوم می کند این چه استراتژیی
است که نه تنها نتیجه نداشت بلکه مشروعیت خودشان را نیز به چالش کشیده
است. مشکل در خبات چکداری نیست مشکل در پارادکس عمل و نظر حزب است قبلا از
اهمیت خبات چکداری گفتهام. چون تنها جنگ است فرد شهری را از غرق شدن در
جزئیات بیرون کشیده و شار را به امرکلی و سیاست پیوند می دهد......
جنگ، جنگ مفاهیم و نام گذاری است. زمانی شاعران، نامگذاری می کردند، اکر
پاریس منلاس را شکست می داد مشروعیت تسخیر هلن را داشت. چون شاعران، نیک را
در آن زمان شجاعت نامگذاری می کردند نه خویشتن داری یا عدالت برای همین
آشیل نه به خاطر تمدن هلنی و نه عدالت بلکه شجاعت و شهرت در تاریخ می جنگد.
بعدها افلاطون اسم اعظم را نه شجاعت بلکه معرفت و عدالت(طبقاتی) تعریف
کرد. نام گذاری و خلق مفاهیم نقش اصلی را در سلطه و رهایی از سلطه دارد.
جنگ، جنگ مفاهیم است به قول التوسر جنگ، جنگ تعریف کردن است. چه کسی تعریف و
نوع نگاه سوژه را شکل داده است. کلمات مواد سمی بی حس کننده ای هستند که
اگر در چهارچوب کلمات و مفاهیم دیگری بیندیشیم مسموم و مشروعیت خود را به
چالش میکشیم از جمله این کلمات مسموم ایران چند ملیتی/قومی و عدم تجزیه
آن. به همین دلیل احزاب جرأت دفاع از عمل خویش را ندارند و مدام جار
میزنند ما برای فعالیت مدنی رفتهایم....نه جنگ... .
اگر چک همراه با
چه مک نباشد، مشروعیت خود را به چالش میکشد. حدکا مدعی است کُردها ایرانی
و در چهارچوب ایران خواهان فدرالیسم هستند نه استقلال یا دولت کوردی که
تفاوت چندانی با اصلاح طلبان که مدعی هستند در چهارچوب قانون اساسی ایران
فعالیت و قانون ظرفیت احقاق حقوق کوردها را دارد، ندارند. قانون و مفهوم
ایران چیست که گروهی در چهارچوب قانون و دیگری در چهارچوب ایران باقی می
مانند.
قبل از هرچیز اشاره کنم نظام حاکم بر ایران، جمهوری
ایرانی/پارسی است با لباس اسلامی و محدود ماندن شعار و دشمنی به جمهوری
اسلامی منهای ایران، شعار اپوزسیون فارس چون مجاهدین است که احزاب کوردی آن
را تکرار می کنند. همانطور که روخاندن کومار اسلامی منهای ایران، شعار
سلطنت طلبان است که با فروپاشی نظام کلیت ایران محفوظ و تبرئه شود.به این
دلیل که کلیت ایران را از ظلم نظامهای حاکم بر آن تبرئه کنند در حالی که
شعار احزاب کورد نه باید محدود به کوماری اسلامی شود بلکه کوماری
اسلامی/ایرانی باید باشد و شعار را از روخاندن کومار به رهایی خاک کوردستان
که همان روخاندن کلیت ایران است انتزاع کرد.گفتیم شعار ما نیست نگرفتند و
گفتند پس مذاکره...... گفتیم هشتاد درصد مردم شهر غرق در زندگی شخصی هستند
جاش نیستند، نگرفتند و گفتند مبارزهی مدنی شار.... .
قانون
ایرانی که برخی مدعی احقاق حقوق کورد در چهارچوب آن هستند، شکل نهادینه شدن
خشونت و سلطهی پارسی است، مفهوم ایران نیز که احزاب مدعی احقاق حق در
چهارچوب آن هستند، ابزار هژمونیک سلطهی پارسی است. سیاست ایرانی که برخی
خواهان راه حل سیاسی هستند، ادامه جنگ پارسی است. استخراج منابع ملی شکل
تلطیف شدهی غارت و چپاول فارسی است. ایران ابزار هژمونیک سلطهی پارس بر
غیرفارس است. ایران فرهنگی ابزار امپریالیسم سیاسی فارس است. کلیت دولت
ایرانی نه کومار اسلامی، دولتی تک-قومیتی و بازتولید کننده سلطهی پارس
است. نه کنگرهی ملیتهای ایرانی، کنکرهی ملیتهای زیر سلطهی
ایرانی-پارسی.
قبلا گفتهام حدک دو قدم از حدکا جلوتر است اما در سقوط.
نتیجه منطقی گفتمان حدکا شعار و استراتژی حدک در مذاکره و مدنیت است.
گفتمانی نو ببیاد متناسب با خبات تازه.....
- ۹۵/۰۶/۰۹