آیا کرول شدن کورد(سلطه دیگری) باعث کرمول(انحطاط درونی) شدنش شد یا برعکس و شاید تقدیر؟
آیا کرول شدن کورد(سلطه دیگری) باعث کرمول(انحطاط درونی) شدنش شد یا برعکس و شاید تقدیر؟
قبلا به دو شکاف اشاره کردم(طرحی از شکاف کوردیت..) و گفتم که تا شکاف اصلی کورد را درک نکنیم از تهی بودگی امروزی رها نشده و قادر به تولید فکر کوردی نیستیم و گفتم که چون کل استراتژیهای حزبی و قلم به دستان، بر دور شکافهای انتزاعی فراملی و بی ربط به جامعه کوردی یا فروقومی عصبیت حزبی چرخیده است، نه تنها از وادی عشیره و زیبایی شناسی عرفانی گسست نمی کنیم، به وادی اندیشه که وضوی نماز سیاست است نیز گذار نمی کنیم. شکافهای مصنوعی مطرح شده، مانند شکاف سرمایەداری و کارگری، دموکراسی و استبداد، شهری و طبیعی، اسلام و سکولاریسم که هیچکدام شکاف واقعی ما نیست و شکافهای حزبی ـ عشیره و فوکوس قلم به دستان بر مبنای این شکافها،چیزی جز اتلاف انرژی و تکرار تاریخ ناتاریخ نبوده است. شکاف واقعی کورد،یکی در ارتباط با بیرون و شکاف قومی با دیگران است که آیا سلطه فکری و سیاسی دیگران که همان کرول شدن ماست، دلیل کرمول شدن ما نیز هست؟ یا شکاف درونی گسست فرهنگ از سیاست، که همان کرمول شدن کورد است، زمینه کرول شدن توسط دیگری را فراهم آورد. گسست سیاست از فرهنگ باعث تهی شدگی سیاست و غرق شدن در عصبیت حزبی با روپوش ایسمی شده است همچنین اگر احزاب را بنگرید نه بر مبنای شکاف قومی بلکه از سویی غرق در شکاف عصبیت حزبی و مخیلە امارت فروقومی، استراتژی فدرال و کنفدرال می دهند از سوی دیگر، بر مبنای عشق عرفانی، شعارهای فراملی سوسیالیستی، دموکراسی و دوستی با ملل دیگر ندا سر می دهند و این دو یعنی احساس همدلی عرفانی و عصبیت عشیره و امارت، مانع از درک شکاف سیاسی قومی شدە به همین دلیل هرچقدر هم از مفاهیم سیاسی و کلی چون رئالیسم و ملت استفادە کنیم به دنیای سیاست ملی گذار نخواهیم کرد. در گسست سیاست حزبی از فرهنگ کوردی یعنی تهی شدگی(کرمول)، عصبیت عشیره مبنای رفتار سیاسی شد که برای مشروعیت آن عصبیت با ذهنیت عرفانی، ایده های مدینه فاضله دیگری چون ایران پلورال و پرولتر و انسان نوین را بر تن عشیره کردیم یا ایدئولوژیهای مدینه فاضله را برای پر کردن خلا فرهنگ کوردی تزریق کردیم ونیز گفتم طرح شکاف, کلی و ملی کورد با منافع جزئی حزبی، جز در سطح کاغذ،محلی از اعراب ندارد چون خاص های حزبی هرکدام خود را کل و عام یعنی نماینده کورد چون کل، شما بخوانید ملت می دانند و قلم به دستان نیز از مداح توجیهات حزبی فراتر نرفته اند همانطور که جوین دران حربی بخوانید منتقدان نیز غرق همان عصبیت هستند چون خارج از تصویر حذب دیگری چون پ کک، هیچ ایده ایی مبنای نقد آنان نیست لاجرم بجای تولید هگل و مارکس، همچنان از سطح تولید ژورنال یا فیلسوف عارف فراتر نخواهیم رفت. فعلا این دو شکاف، یکی بیرونی یعنی قومی و دیگری درونی یعنی گسست فرهنگ از سیاست، اگر درک شود نه تنها می تواند سرآغاز فکر کوردی باشد بلکه می تواند سرآغاز گذار از آن به کلیت به هم پیوسته و گذار از عصبیت عشیره و ذهنیت عرفان، به وادی سیاست ملی نیز باشد که متاسفانه احزاب، جز در شعار، شکاف قومی را درک نمی کنند و در عدم درک سلطه فراحکومتی قومهای دیگری، باعث تزریق ایدئولوژی غربی از فیلتر ایده های قوم مسلط شدند که با وجود مبارزه و عمل تراژیک کوردی از سطح کمدی سواری مجانی دادن به دیگری فراتر نمی روند چون شتر قوی کورد، نابینا و افسار آن در دست دیگری است که آزار وی برای صاحب شتر افسار به دست، از حد گردو خاک کردن، بیشتر نمی رود. برای مثال احزاب روژهه لات درک نکردند که شکاف با فارس، اسلام نیست که راه حل سکولاریسم، شکاف با سرمایه داری نیست ک راه حل سوسیالیسم، شکاف با فارس به عنوان بخشی از ایران نیست، راه حل ایران پلورال باشد چون نه سوسیالها می فهمند سلطه طبقاتی فارس ناشی از سلطه قومی است نه دموکراتها درک کردند که ایران، مفهومی فرهنگی و عامتر از فارس نیست بلکه مفهومی سیاسی برساخته همان فارس است. ایدەهای روبنای زیبا چون پلورال و سوسیال و دموکرات و دوستی ملل،لباس همان ذهنیت عرفانی قدیم و، فدرال و خودمختاری و کنفدرال و سەربەخۆیی نیز لباس همان امارت و عشیرە قدیم است. پس همانطور که گفتم نقد ایدئولوژی احزاب از سوسیال تا فدرال، بی معنی چون زیربنا عصبیت حزبی و متافیزیک عرفان است که اسارت در ذهنیت عرفانی و عصبیت عشیره ناشی از گسست سیاست حزبی از فرهنگ کوردی و درونیت ایدەهای دیگری است. حال سئوال این است ایا کرول شدن یا سلطه بیرونی، چه فکری و چه سیاسی، دلیل کرمول شدن (انحطاط) بوده است، یا تهی بودگی سیاست از فرهنگ، همان کرمول شدن، دلیل کرول شدن و در نهایت پناه بردن به ایدەهای دیگری با وجود مبارزه عملی است؟ برای جواب باید تاریخ بخوانیم، تاریخی که نوشته نشده است پس بی جواب،در چرخه تاریخ ناتاریخ می مانیم و در عدم فضیلت برای درک بحران، تقدیر را درونی کردەایم. ما هنوز در آستانه درک این شکاف و طرح تاریخی آن قرار نگرفته ایم چگونه در این گرداب بی تاریخی پاسخی برای آن بیابیم؟
#هێرش_قادری
🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹
- ۹۶/۰۲/۱۹