سیاست و میل در کوردستان
سیاست و میل در کوردستان
ایده فروید مبتنی بر تضاد تمدن و میل است که نظم تمدن، میل را سرکوب و باعث تصعید میل خواهد شد که ناگزیر ناهنجاریهای روانی برای انسان به ارمغان می آورد. مارکوزه در کتاب اروس و تمدن این تز را به چالش می کشد که قبل از تکنولوژی لازمه تمدن، سرکوب میل بود اما زمانی که تکنولوژی کمبودهای مادی را رفع کرده است، نیازی به سرکوب میل نیست چون سرکوب میل باعث خشونت سیاسی گشته است. فوکو اگرچه تز سرکوب مارکوزه را نمی پذیرد برعکس از تولید گفتمان میل می گوید اما منطق کار را دلیل سرکوب محدودیت میل به زناشویی می داند که روان شناسی جای دین را در تنظیم قواعد میل گرفته است لاجرم در عصیانی نسبت به آن، روح را قفس بدن و تنهاآزادی را آزادی تن می داند چون متن محدودیت روابط به زناشویی هیچ منطق برتری نسبت به سایر روابط ندارد جز سرمایەداری که به انرژی کار نیازمند است.دلوز ـ گاتاری در ضد ادیپ سرکوب و میل را دو روی یک سکه می دانند که تنها با سرکوب، میل چون یک نیروی آنتی سیاسی ظهور خواهد کرد.
اما در خاورمیانه سرکوب میل چندان با تولید و نیروی کار پیوستگی ندارد. در اینجا میل سرکوب می شود نه در جهت سود و کار بلکه در جهت قانون برتر و استعلایی شدن. در اینجا تعریف از فطرت و نظم مطابق قانون پیشین و یا به دلیل حسادت و عقده، میل را سرکوب می کنند. میل جدا از سرکوب نیست و لزوما ضد اجتماع یا تمدن نیست میل تنها زمانی ظهور خواهد کرد که سرکوب آن مسئله باشد یا شکل سرکوب،سیاسی شود بنابراین میل و سرکوب تنها با هم مسئله می شوند و ناگزیر میل نیز با وجود ظاهر ضد سیاسی آن، سیاسی است. اکنون در دو بخش کوردستان با حکمرانی کوردی مواجه هستیم که در این مورد بیشتر به رژئاوا می پردازم. روژئاوا نماد دخالت سوژەایی استعلایی برای تغییر واقعیت جامعه و تحمیل نظم است که مانند همه نظم های ایدئولوژیک دیگر ناگزیر به خشونت منجر می شود این خشونت می تواند نیچەایی باشد یعنی کشاندن تفکر به جنون یا مارکسی، سیاست به انقلاب که در اینجا جنون به مهاجرت کشاندە است. نظم ایدئولوژیک روژئاوا انگاری بعد از موفقیت در جهاد اصغر مشغول تحقق جهاد اکبر اوجالانی است که ناگزیر در اصرار بر این تحقق، میل آنتی سیاست سیاسی خواهد شد. اگر این نظم سعی در تحمیل نداشت میل هیچگاه سوژه تحلیل و یا دیگری نظم نمی شود. در باشور میل به این نیرو تبدیل شده است اما به چند دلیل هنوز به آن التفاطی نشده است، یکی سرکوب قاعده مند نظم امنیتی دوم به هدر دادن و فرافکنی آن میل توسط گوران سوم سوپاپ اطمینان اروپا رفتن که دیگر کی نیست به آن نیندیشد و چهارم جهل میل که کسی نبوده است حاملان میل یعنی نسل تازه را ملتفت کند که محق هستند نه مکلف و عرف ماقبل فردگرایی عشیره. سوژه میل در باشور که ظاهر آن برای هرکس قابل مشهود است در آینده نیروی ضدسیاسی سیاسی خطرناکی تبدیل خواهد شد حتی اگر باشور این سرکوب را با ایدئولوژی خاصی انجام نمی دهد. اما روژئاوا که هنوز خیلی زود است هم قضاوت و هم ظهور میل به عنوان یک آنتی سیاست سیاسی، اما می توان به دلیل تحمیل نظم ایدئولوژیک و سانسور و آسایش که قبلا گفتم، ظهور میل را پیش بینی کرد. دو حکمرانی حزبی باید دریابند که هیچ تمدنی توان ایستادن در برابر میل را ندارد و دلیل دوام و پیروزی لیبرال دموکراسی آن است که، مشت آزاد است تا به صورت دیگری برخورد کند. مردیها در کتابی سه انقلاب صنعتی، فرهنگی و سیاسی در اروپا را با توجه به تعریف زیست شناختی که از انسان ارائه می دهد رفع سه مانع کامجویی انسان می داند و رفع این موانع را هر روز بیشتر خواهیم دید که چگونه ظهور اشکال مختلف میل قانونی میشوند. احزاب اگر دوست ندارند گور خویش را بکنند باید مانع از ظهور میل به عنوان یک نیروی سیاسی شوند که حاملان آن ظهور در عمل نسل تازه است که نسلی آنتی ارزش هستند و در این توهم نباشند با تبلیغ ارزشها و آسایش می توانند میل را سرکوب کنند در همین سرکوب شیدید آسایش، میل بیشتر ظهور خواهد کرد تا در نظم قدیم قبیله.در نظم قدیم که امکان تحقق میل نبود میل به نیروی سیاسی نیز تبدیل نمی شد چون با وجود محدودیت میل، سرکوب، سوژه حکمرانی نبوده است اما اکنون که سرکوب میل، سوژه آسایش گشته است، میل به عنوان یک نیروی سیاسی مهارناپذیر ظهور خواهد کرد که آن ظهور می توان اشکال مختلفی به خود ببیند که چون حاکمیت قادر به تحلیل آن نیست به شدت خشونتها می افزاید و گسست میل و سیاست یا نسل قدیم حاکم و محکوم تازه افزایش بیشتری می یابد. احتمالا در آینده از محبوبیت اوجالان در روژئاوا کاسته خواهد شد. تحقق آزادی با خشونت و نظم، به ضد آن تبدیل و پیشمرگ آزادیبخش به گورکن آزادی تبدیل خواهد شد. نظم ایدئولوژیک تفاوتی ندارد اسلامی باشد چون ایران یا سکولار چون روژئاوا. تفهیم شوید حاکمیت شهر با کوه تفاوت دارد
- ۹۷/۱۰/۰۶