کورد، ایران و تاریخ

بازسازی تاریخ و هویت کورد در پرتو نقد عقل سیاسی مسلط ایرانی / تاریخی

کورد، ایران و تاریخ

بازسازی تاریخ و هویت کورد در پرتو نقد عقل سیاسی مسلط ایرانی / تاریخی

کورد، ایران و تاریخ

این وبلاگ به تعامل یا تقابل کورد و ایران و همچنین تقابل تاریخ با کورد - میترا خواهد پرداخت به این معنی که تاریخ با جوهر دین و فلسفه و عقل سیاسی ایران در ابتدا واکنشی در مقابل کنش سیاسی و فرهنگی کورد - میترا بود. تاریخ ایران و کرد چنان در هم تنیده شده اند که بررسی یکی بدون دیگری امکان پذیر نیست. در البته این تنیده شدن به معنی همگرایی و یا تعامل نیست بلکه از سنخ دیالکتیک است در عین تضاد امکان جدایی ان نیست اما دیالکتیک نیز نیست چون امکان ظهور سنتزی از این تقابل وجود ندارد این ارتباط از نوع ارتباط واقعیت یا امر نمادین با امر واقع است که در عین طرد امر واقع از سوی امر نمادین، بدون وجود ان امکانیتی نخواهد داشت. هویت کردی برای عقلانیت و تاریخ ایرانی چون امر واقعی بوده است که نظم نمادین ایرانی را با چالش مواجه کرده است در عین حال نظم نمادین ایرانی جز با نفی امر واقع کردی امکان تدوین و تثبیت نمی یافت.

دولت یا دموکراسی

hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹 | شنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۸، ۰۱:۰۴ ق.ظ

 

تقدم دولت بر دموکراسی؟

 

 

چکیده:                                                                                 

 

 

 جنوب کوردستان که اکنون در آستانه برگزاری رفراندوم برای تشکیل دولت قرار گرفته است، اتفاق سیاسی میان احزاب وجود ندارد. گروهی از تشکیل دولت و اولویت آن بر دموکراسی دفاع می کنند و گروه دیگری ندای اولویت دموکراسی و پارلمان بر تشکیل دولت را سر می دهند. هدف از پردازش این مقاله بررسی تقدم و تاخر دولت و دموکراسی و دولت و ملت نسبت به هم از نظر تئوریک و تاریخی و دلایل امتناع نظم/دولت کوردی در یک سده اخیر است. در بخش اول بیان خواهم کرد که دولت بر دموکراسی چه از نظر منطقی و چه از نظر تاریخی و فکری تقدم داشته است در بخش دوم دلایل امتناع سیاسی دولت کوردی در صد سال اخیر را در عدم درک آن تقدّم و تأخر و امتناع مفهومی آن می دانم که به دلیل ذهنیت عرفانی و منطق عشیره، تئوریهای پسادولت چون دموکراسی و سوسیالیسم و فدرالیسم را برای مبارزات عملی پیشادولت خویش برگزیدیم.

 

 

تقدم نظری و تاریخی دولت بر دموکراسی

 

 

دولت به شکل امروزی آن پدیده ای مدرن و مربوط به اواخر قرن شانزدهم است. (وینسنت، 1376: 27) چهار مولفه دولت، ملت، سرزمین، جمعیت و حاکمیت است و ماندگارترین تعریف از دولت را ماکس وبر ارائه داده است که دولت یک جامعه انسانی است که به گونه‌ای موفقیت‌آمیز داعیه انحصار استفاده مشروع از نیروهای مادی و امکانات و ابزار لازم برای اعمال اختیارات خود در محدوده قلمرو معینی را دارد. مفهوم انحصار خشونت یا قهر مشروع در حقیقت بیان علمی حق حاکمیت و استقلال دولت به شمار می رود(وبر، 1387: 264-260).
دموکراسی واژه ای است برگرفته از واژه های یونانی دموس ( demos ) به معنی مردم و کراسیا ( cratia یا krato ) به معنی قدرت (یا، حکومت، حاکمیت). دموکراسی تا کنون در سه مفهوم به کار رفته است : اول، به معنای حکومت اکثریت ؛ دوم، به مفهوم حکومت قانون ؛ و سوم، به معنای تعدد نخبگان و گروه های قدرت. به طور کلی مفهوم دموکراسی شامل:  نشئت گرفتن قدرت و قانون از اراده مردم؛ آزادی بیان ؛ ؛محدود بودن اعمال قدرت حکومتی به رعایت حقوق و آزادی های فردی و گروهی ؛ تکثر و تعدد گروه ها و ارزش های اجتماعی ؛ اصل نسبیت اخلاق و ارزش ها، استقلال قوه قضاییه در جهت تضمین آزادی های مدنی ؛ تفکیک قوا یا استقلال سه قوه از یکدیگر(هلد، 1378: 34).

 

 

    اما بحث ما نه درباره تعریف دموکراسی و دولت، بلکه تقدّم و تأخر انها نسبت به هم است. اگر سیر تاریخی نظریه­های مربوط به دولت و دموکراسی را در نظر بگیریم ابتدا نظریه دولت توسط اندیشمندانی چون ماکیاول و ژان بدن و توماس هابز تدوین شد و سپس اندیشمندان لیبرالیسم و دموکراسی چون جان لاک و جان استوارت میل و روسو برای دموکراتیک کردن دولت و نظریه های مارکسیستی برای گذار از دولت ظهور کردند. ماکیاولی با گسست امر سیاسی از امر قدسی(ماکیاولی، محمود،1391) زمینه نظری دولت مدرن را فراهم اورد و ژان بدن نظریه حاکمیت مطلقه دولت را تبیین کرد که آن را ویژگی اصلی دولت و، دو ویژگی آن را دائم بودن و مطلق بودن می داند. انچه دولت مدرن را تحکیم بخشید نظریه حاکمیت است که وفاداریهای محلی، مذهبی، فروملی و فراملی را هضم در وفاداری مطلق دولت کند.پس از وی توماس هابز نظریه حاکمیت حقوق را به سرانجام رساند نظریه های ان دو اندیشمند مبانی نظری دولت مطلقه را فراهم اورد(سینایی،1384: 25). در واقع بعد از تحقق حاکمیتهای ملی و طرح نظریه دولت مطلقه بود که به تدریج اندیشمندانی چون جان لاک و استوارت میل و... نظریه دموکراسی و لیبرال را برای دموکراتیک کردن ان ارائه دادند. یعنی اندیشمندان نظریه پرداز دولت و حاکمیت، مقدم بر نظریه پردازان لیبرالیسم و دموکراسی ظهور یافتند اساسا دموکراسی رابطه حقوقی فرد یا گروه های اجتماعی  با دولت را تعریف می کند. در صورت نبودن دولت، دموکراسی معنایی نخواهدداشت. در زمانی که دولتهای اروپایی زیر سلطه امپراتوری روم بودند، فکر دموکراسی معنی نداشت بعد از استقلال از روم و تحقق دولتهای خودی بود که دموکراسی و لیبرالیسم برای تعیین حدود دخالتهای دولت در امور فردی و حوزه خصوصی تدوین شد چون دموکراسی تعیین کننده رابطه ملتها با همدیگر نیست اتفاقا تضادهای سیاسی ملتهای اروپایی از طریق جنگ و قدرت حل و فصل می شد نه دموکراسی. بنابراین، دموکراسی تنها بعد از تحقق دولت کوردی معنا خواهد یافت. رابطه کوردستان با بغداد رابطه دو ملت و دو دولت است نه رابطه گروهی اجتماعی و طبقاتی با دولت که با دموکراسی حل شود.

 

 

    از نظر تاریخی نیز ظهور طبقه بورژوازی که پری اندرسون وماکس وبر آن را تشریح کرده اند ابتدا در اتحاد با شاهان در مقابل قدرتهای فروملی فئودالیسم و حاکمیتهای فراملی کلیسا از دولت مطلقه حمایت کردند. ظهور دولت مدرن در اروپا بعد از معاهده وست فالیا در سال 1648 با تشکیل دولتهای مطلقه ممکن شد و بعد از نابودی حاکمیتهای فراملی کلیسا و فروملی فئودالیسم و تثبیت دولت بود که بورژوازی بر ضد دولت مطلقه در انقلاب فرانسه قیام و در مسیر ازادی و دموکراسی گام برداشت. یعنی تحقق حاکمیت ملی و دولت و انتقال وفاداریهای فروملی و فراملی به وفاداری ملی، مقدم بر توسعه دموکراسی و ازادی بوده است که امروز نیز در کوردستان با وفاداریهای فراملی چون امت اسلامی و فروملی چون حزب مواجه هستیم که تنها با حاکمیت دولت می توان وفاداری ملی را ایجاد کرد چون تشکیل دولت حتی مقدم بر تکوین ملت است.

 

 

تقدم دولت بر ملت؟

 

 

مباحث مربوط به قومیت و ناسیونالیسم را می توان در دو مکتب کهن گرایی Primordialism و ابزارگرایی instrumentalism یافت. (احمدی،1378: 143). کهن گرایانی چون برگر(55 Berghe,1981,)، و کونور قوم را پدیده ای کهن می دانند کونورناسیونالیسم قومی را شکل خاصی از ناسیونالیسم می داند وی الگوی غالب سیاست جهان معاصر را فرایند ملت پاشی nation destroying تلقی می کند تا ملت سازی nation building  کونور ضمن رد بقای مفهوم دولت-ملت مفهوم ملت را با قومیت مرتبط وناسیونالیسم واقعی را ناسیونالیسم قومی می داند(connor,1972,24)  اما ابزارگرایانی چون اندرسون(Anderson,1983,143) هابزبام (هابزبام،1382: 20) معتقد هستند که ملتها پدیده هایی مدرن هستند و توسط دولتها برساخته شده اند. این دولتها بودند که با استفاده از امکانات دنیای مدرن، با استفاده از ایدئولوژی ناسیونالیسم ملتها را برای همبستگی سیاسی برساختند و تحقق دولت مقدم بر تشکیل ملت است. اسمیت نظریه میانه را ارائه داده است که قوم پدیده ای کهن است اما تشکیل ملت و تحقق ان پدیده ای مدرن و منوط به تشکیل دولت است(اسمیت،1383: 10). در نهایت باید گفت اگرچه قوم پدیده ای کهن است اما تنها با تشکیل دولتها است که ملت تشکیل و اگاهی بر ملت مبنای رفتار سیاسی می شود. در کوردستان چون دولتی برای تشکیل ملتی متشکل از افراد نداشته­ایم، حقوق فرد و رابطه حقوقی فرد با دولت که موضوع دموکراسی و لیبرالیسم است، معنی ندارد.

 

 

ناکامی جنبش کورد در تحقق دولت

 

 

در بخش قبلی اشاره کردم که چه از نظر تاریخ عینی و چه مفهومی، دولت بر دموکراسی تقدم داشته است و یکی از دلایل عدم توفیق جنبش کوردی در صد سال اخیر، سوای عوامل بین المللی، در عدم درک ان تقدم و تأخر است که مفاهیم پسادولت چون دموکراسی و سوسیالیسم و خودمختاری را بر دولت اولویت و مفاهیم پساتاسیس را برای دوران پیشاتاسیس بکاربردیم که باعث تضاد تئوری و عمل و در نهایت امتناع مفهومی دولت کوردی به امتناع سیاسی ان انجامید.

 

 

   ناسیونالیسم کورد از یک سو، به قول اولسون، از دل تکایا و عرفان زایش یافت از سوی دیگر بر مبنای منطق ایل و عشیره، احزاب به اصطلاح مدرن تشکیل شدند یعنی عقل سیاسی احزاب همچنان عقل عشیره از سویی و ذهنیت عرفانی از سوی دیگر بود. عقل عشیره و امارت مانند اردلان و بابان و بدلیس که همیشه بر ضد همدیگر، به امپراتوری دیگری پناه می بردند، در منطق احزاب بازتولید شد البته با توجیهات مدرن فدرالیسم و خودمختاری. از سوی دیگر بدون نقد مبانی عرفانی سیاست متافیزیکی کوردی، ناسیونالیسم شکل گرفت اما ذهنیت کورد همان زیبایی شناسی عرفانی بود که برخلاف امر سیاسی که اصل بر تضاد با دیگری است، با توجه به اصل همدلی عرفان اصل را بر همکاری و دوستی با دیگر ملل گذاشت و بر مبنای همان ذهنیت عرفانی به جای تلاش در مبارزه با دیگری برای تحقق دولت کورد، حول محور شعارهای انسان دوستی با سایر ملل با توجیهات سوسیالیسم و فدرالیسم و دموکراسی رفت غافل از انکه این مفاهیم دکوراسیون بود و دولت چهارچوب خانه. در عرفان فرد باید هضم در کلیت خدا شود برخلاف فلسفه که کلیت را به زمین می آورد. یعنی اصل عرفانی تمنا به درگاه خدا، به تمنا به درگاه دولتهای مسلط بر کورد در قالب درخواست خودمختاری و دموکراسی شد و به جای سعی در تحقق کلیت دولت، در کلیت دولت دیگری هضم شدند. عمل(مبارزه مسلحانه) چون تراژدی در پی شکستن کلیت دولت دیگری بود اما نظر چون عرفان در پی هضم شدن در کلیت دولتهای دیگری بود و کورد همچنان به خاطر عدم درک تاریخیت ان مفاهیم، قومی بی تاریخ که در چرخه تکراری تاریخ ناتاریخ خارج نشده است.

 

 

    ناسیونالیسم عرب و فارس به دلیل ظهور طبقه متوسط و نخبگان، توانستند ناسیونالیسم را از حالت متافیزیکی خارج و آن را با تاریخ و فرهنگ خویش پیوند بزنند که مبنای رفتار سیاسی شد اما کورد از یک سو به دلیل ذهنیت عرفانی و از سوی دیگر به دلیل بافت سنتی و فقدان نخبگان طبقه متوسط، ناسیونالیسم در حالت متافیزیکیِ حقوقی و اخلاقی باقی ماند و نتوانست با تاریخ و فرهنگ کورد پیوند زده شود که مبنای رفتار سیاسی گردد. به همین دلیل اگرچه در شعار، ناسیونالیسم و ملت وجود داشت اما مبنای رفتار سیاسی احزاب، همان وفاداری فروملی حزب- عشیره بود که دیگری و غیر احزاب نه دولتهای مسلط بلکه دیگر احزاب کورد بودند همین مسئله را امروز در کوردستان مشاهده می کنیم که هرحزبی به جای توافق با دیگر احزاب بر ضد دولت دیگری، با دیگری مسلط، در رقابت با حزب کوردی توافق می کنند. به هرحال از یک سو، یا باید نخبگان و روشنفکران مبنای نظری نظم/دولت کوردی را تئوریزه کنند همانند کاری که روشنفکران ایرانی برای تشکیل دولت مدرن انجام دادند که رضاخان صرفا برایند سیاسی قلم ان روشنفکران بود  یااز سوی دیگر، باید دولتی عاقل با قدرت و امکانات مدرن، وفاداری ملی را جایگزین وفاداری فروملی و فراملی کند، به قول هابزبام دولت، باید ملت سازی کند همانطور که دولت مدرن رضاخان و اتاتورک به این کار پرداختند که متاسفانه تاکنون هردو در جنبش ملی کورد غایب بوده­اند و کورد همچنان قومی بی تاریخ و سیاست ان متافیزیکی-عشیره باقی مانده است. اکنون نیز با همین مشکل مواجه هستیم پارتی با گفتمان رقیب ملت دموکراتیک پ ک ک از سویی و گفتمان دموکراسی خواهی احزاب اپوزسیون داخل چون گوران روبه رو است اما تنها اصلی که پارتی به ان استناد می کند اصل حقوقی تعیین سرنوشت یا اصل اخلاقی مظلومیت کورد است که همان محدود ماندن ناسیونالیسم به متافیزیک حقوق و اخلاق است. پارتی با وجود انتخاب مسیر درست، فاقد هرگونه گفتمان مشروعیت بخشی است(قادری،2016: مقدمه) چون اصل تعیین سرنوشت در نهایت مشروعیت بین المللی برای وی به ارمغان خواهد اورد نه داخلی و در دو دهه اخیر با وجود فقدان عقل ملی در ملت سازی، اکنون مسیر درست را انتخاب کرده است چون گفتمان فدرالیسم و دموکراسی احزاب روژهه لات و ملت دموکراتیک پ کک، تئوریهای پساتاسیس و مربوط به دوران بعد از تشکیل دولت است.

 

 

   همچنین، در اقوام دیگر مثل ایران ابتدا دولت تشکیل و ناسیونالیسم تئوریزه شد، سپس ایدئولوژیهای سوسیالیستی و لیبرالیستی برای تنظیم رابطه فرد و دولت یا تحقق عدالت در درون دولت ظهور کردند اما در کورد هنوز ناسیونالیسم تئوریزه نشده و دولت تشکیل نشده بود که با سیل ایدئولوژیهای چپ و اسلام سیاسی و لیبرالیسم مواجه شدیم که همگی یا فراملی هستند یا فروملی و در حالی که برای دیگریها به توسعه طلبی دولت یا دموکراتیک کردن آن کمک کرد، در میان کورد بدون چهارچوب دولت، تنها به هضم شدن در دولتهای دیگری منجر شد. چون کوردستان بی تاریخ و متافیزیکی است بدون درنظر گرفتن تقدم و تاخر انها، در دوران پیشاتاسیس، نظریات پساتاسیس را الگوی رفتاری خویش کردند و به همین دلیل قادر به تحقق دولت ملی نشدند. در نهایت باید اشاره کنم که شعار پایان دولت ملت در خاورمیانه مقرون به صحت نیست چون اصلا دولت ملتی شکل نگرفته است که ندای پایان ان را سر دهیم دولتهای ترک و ایران با شعار نئوعثمانیسم و ایران فرهنگی یا هلال شیعیسم، روپوش همان امپراتوریهای قدیم هستند و در واقع باید ندای پایان عصر امپراتوریها را سرزد یا همان طور که کونور اشاره کرده است عصر ملت پاشی و ظهور ناسیونالیسم قومی و دولت قومی است.

 

 

نتیجه گیری:

 

 

آنچه در این مقاله مختصر در پی پردازش آن بودیم، بررسی تئوریک و تاریخی تقدّم و تأخر دولت و دموکراسی نسبت به هم بود. دریافتیم که  در غرب به عنوان مهد مفاهیم سیاسی چه از نظر تئوریک و چه تاریخی ابتدا نظریه دولت و حاکمیت مطلق تشکیل و سپس مفاهیم دموکراسی و آزادی معنا یافت و اشاره کردم که عدم رعایت این تقدّم و تأخر در کورد یعنی اولویت دموکراسی بر دولت، مانع  از نتیجه گرفتن جنبشهای کورد در یک سده اخیر شد.

 

 

   دولت در هر جامعه ایی بر مبنای عقل سیاسی ان ملت شکل می گیرد. هگل اشاره کرده است که نگاه هر قوم به خدا نوع نگاه ان قوم را به دولت تشکیل می دهد و روح آیینی هر قوم روح دولت ان قوم را شکل می دهد. برای مثال دولتهای اکنونی ایرانی و عربی، ریشه در روح مذهبی آنها دارد که فره ایزدی در قالب ولایت فقیه و روح عصبیت اسلامی- عربی در قالب بعث و داعش بازتولید شده است. دولت کوردی اگر بر مبنای روح آیین کوردی نباشد صرفا دولتی مصنوعی و محدود، بدون مشروعیت باقی می ماند که فقدان مشروعیت، با دیکتاتوری و نیروهای امنیتی پُر خواهد شد یا به ستیز حزبی منجر می شود همان چیزی که اکنون شاهد ان هستیم. دولت مفهوم عامی هست اما از نظر تاریخی هر دولت متناسب با روح ان قوم شکل می گیرد و در فقدان آن روح، اعضای بدن که همان احزاب هستند مثل امروز متلاشی می شوند«دولت چارچوبی از ارزشهاست که در درون آن زندگی عمومی جریان می یابد و خود قدرت عمومی را در جهت تحقق آن ارزشها به کار می برد» (Dyson, 1980: 271) اکنون پرسش این است که چهارچوب ارزشی کورد چیست همان چهارچوب ارزشی که در ایران و اعراب یعنی زرتشت شیعه و اسلام مبنای تشکیل دولت- امپراتوری امروزی انها شده است. روح کورد اگرچه به شکل اگاهانه در ما فراموش شده است اما به طور سمبلیک در نظم غریزتا پلورال مذهبی و فرهنگی و زبانی ان از یک سو و ایینهای کلاسیک کوردی چون ایزدی و یارسان و طریقت های عرفانی باقی مانده است که تنها با احیا و بازاندیشی ان امکان تحقق دولتی غیردیکتاتور کوردی وجود دارد چون دولت صرفا مسئله ایی حقوقی نیست. ریشه این ایینها و نظم پلورال کوردی، ایین کوردی میترا (هوفر، کلوسکا، 1385، 365. رستم پور،1381.هرودت به نقل از کریستن سن ،1382، 70.رجبی،1380، 29.)به معنی قرارداد اجتماعی(اشمیت در کلوسکا، 1385، 388-390. میه، 1384، 15-16. هینلز،1385: :119) و پردیس می باشد(قادری،2016) که بعد از خرمدینان، به دلیل امتناع سیاست و سخن، پوست عرفان بر تن کرد و تولد ناسیونالیسم کورد از دل عرفان بدون تامل در مبانی میترایی آن بود متاسفانه محدودیت این مقاله اجازه تفصیل ان را نمی دهد اما متاسفانه سیاست امروز احزاب کورد، از فرهنگ کوردی گسسته است و فرهنگ کوردی ذکر شده به امری سمبلیک تقلیل و از آن سیاست زدایی شده است و این شکاف سیاست کوردی با فرهنگ میترای متبلور شده در ایزدی و یارسان و تصوف، هنوز مورد تامل قرار نگرفته است. در آیین مهر از یک سو، هیچ اصول و ماهیت از پیش تعیین شده برای توافق وجود ندارد و از سوی، دیگر نظم پلورال کوردی هیچ سرکرده برتری را نمی پذیرد بلکه توافق با رضایت تنها معیار تشکیل کل یا دولت است. یعنی کل یا دولت در کورد چیزی فراتر از توافق جزئیات و وحدتی سوای توافق کثرتها نیست.

 

 

منابع:

 

 

1-       ن.ک. اندرو وینست، نظریه های دولت، ترجمه حسین بشریه، تهران، نشر نی چاپ ششم 1387، ص 79

 

 

2-       1- دکتر حسین بشریه، جامعه شناسی سیاسی ایران، تهران، نشر نی چاپ پانزدهم 1387، ص 301

 

 

3-       - هلد، دیوید(1378) ،مدلهای دموکراسی، ترجمه عبّاس مخبر،تهران:انتشارات مطالعات زنان .

 

 

4-       مور،برینگتن.(1375).ریشه های اجتماعی دیکتاتوری و دمکراسی،ترجمه حسین بشیریه.تهران:مرکز نشر دانشگاهی.

 

 

5-        اسمیت، انتونی دی(1383) ناسیونالیسم نظریه، ایدئولوژی، تاریخ، ترجمه منصور انصاری، تهران موسسه مطالعات ملی

 

 

6-      کاتم، ریچارد، ناسیونالیسم در ایران ، ترجمه احمد تدین، تهران، کویر، 1375.

 

 

7-      هابزبام، ای.جی(1382) ملت و ملی گرایی پس از 1870، ترجمه جمشید احمد پور، تهران نشرنیکا.

 

 

8-       اشمیت، هانس پیتر، (1385)،مسئله اصلی مطالعات میترای هند و ایرانی، ترجمه مرتضی ثاقب فر، در کلوسکا و دیگران، دین مهر در جهان باستان، تهران: توس.

 

 

9-       هینلز، جان، (1385)،شناخت اساطیر ایران، چ10،ترجمه، ژاله اموزگار و احمد تفضلی، تهران: چشمه.

 

 

10-    قادری، هیرش، نقدی بر دولت ایرانی و عربی و طرحی از دولت کوردی.2016.

 

 

11-    قادری، هیرش، عقل سیاسی ایرانی و هویت خواهی کوردها،چدوم، کانادا:2016.

 

 

12-    Olson,Robert, the emergence of Kurdish nationalism,university of texas press,1989.

 

 

13-    Weber, M. , Economy and Society, An Outline ofInterpretive Sociology, University of California Press, Berkeley, 1978.

 

 

 

  • hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی