کورد، ایران و تاریخ

بازسازی تاریخ و هویت کورد در پرتو نقد عقل سیاسی مسلط ایرانی / تاریخی

کورد، ایران و تاریخ

بازسازی تاریخ و هویت کورد در پرتو نقد عقل سیاسی مسلط ایرانی / تاریخی

کورد، ایران و تاریخ

این وبلاگ به تعامل یا تقابل کورد و ایران و همچنین تقابل تاریخ با کورد - میترا خواهد پرداخت به این معنی که تاریخ با جوهر دین و فلسفه و عقل سیاسی ایران در ابتدا واکنشی در مقابل کنش سیاسی و فرهنگی کورد - میترا بود. تاریخ ایران و کرد چنان در هم تنیده شده اند که بررسی یکی بدون دیگری امکان پذیر نیست. در البته این تنیده شدن به معنی همگرایی و یا تعامل نیست بلکه از سنخ دیالکتیک است در عین تضاد امکان جدایی ان نیست اما دیالکتیک نیز نیست چون امکان ظهور سنتزی از این تقابل وجود ندارد این ارتباط از نوع ارتباط واقعیت یا امر نمادین با امر واقع است که در عین طرد امر واقع از سوی امر نمادین، بدون وجود ان امکانیتی نخواهد داشت. هویت کردی برای عقلانیت و تاریخ ایرانی چون امر واقعی بوده است که نظم نمادین ایرانی را با چالش مواجه کرده است در عین حال نظم نمادین ایرانی جز با نفی امر واقع کردی امکان تدوین و تثبیت نمی یافت.

(نقد اکنون)تکرار تاریخ و پوست عوض کردن مار خوش خط و خال پارسی/ایرانی

hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹 | سه شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۴۲ ب.ظ

(نقد اکنون)تکرار تاریخ و پوست عوض کردن مار خوش خط و خال پارسی/ایرانی
از کارگر به شهروند، هردوجهانی و ضد کوردی
تاریخ دارد تکرار می شود نه برای بار دوم، برای بار چهارم و پنجم، نه کمدی بلکه تراژدیست تنها درک ما از آن کمدی است!.
جنبش معاصر کورد تا کنون، از نظر فکری، زیر سلطه هژمونیک عقل پارسی بوده است. سیاست احزاب و قلم روشنفکران چیزی جز بازتولید عقل پارسی و لاجرم سیاست کوردی، بازتولید سلطه پارسی بوده است. سلطه‌ی قدرتمند پارسی نه در ارتش و حکومت بلکه در گفتمان ایرانی و سلطه هژمونیک آن در پوست عوض کردنهای مکرر، از گفتمان باستان گرایی ایران باشکوه تا گفتمان سوسیالیسم و اسلام جهانی و اکنون دموکراسی شهروند محور، به اسم ایران چند ملیتی، حفظ تمامیت ارضی، مبارزه مدنی و... . جنبش کوردی هربار با اسارت در مقابل گفتمان ایرانی، سلطه پارسی را بازتولید کرده است. ما ایرانیان اصیل هستیم، بازتولید گفتمانِ بومیان اصیلِ رضاشاهی است که این بومیان اصیل چون بومیان سرخ پوست امریکایی، وحشی و بی فرهنگ که، باید توسط خشونت و افسار پارسی به سرمنزل تمدن هدایت شوند که همان از کورد بودن به پارس شدن است. گفتمان چپ کوردی، بازتولید گفتمان چپ فارسی و عمل کوردی را اسیر عقل پارسی در ضدیت با کورد هدایت کرد. گفتمان اسلام گرایی مکتب قران نیز، اسیر عقل پوست عوض کرده پارسی از چپ به اسلام و بازتولید سلطه هژمونیک پارسی در کورد بود. زمانی تحت عنوان کارگر جهانی، زمانی اسلام جهانی، به کوردیت پشت کردیم، اکنون چه؟
اگر در یک کلمه مدرنیته را تعریف کنیم، نقد اکنون و نقد بازمانده سنت گذشته در اکنون، بهترین تعریف است. نقد اکنون محض کانت، نقد اکنون غیرمحض فوکو. از بودلر تا کانت و نیچه و فوکو به نقد اکنون و بازمانده گذشته در اکنون پرداخته اند. برای مثال نیچه به نقد سنتهای بازمانده و ارزشهای بازتولید شده افلاطون و مسیحیت در اکنون زمان خویش می پرداخت. فوکو به نقد بازمانده‌ی سلطه‌ی مفاهیم کلی دینی بر زیست بشری در علوم انسانی و پزشکی اکنون زمان خویش می‌پردازد. قبلا گفته ام عقل کورد از عقب کار می کند اگر بخواهیم نه صرفا حافظ اندیشه های مدرن باشیم و بتوانیم روش عقل و انتقادی مدرنیته را به ارث ببریم. باید به نقد اکنون و نقد سنتهای بازتولید شده و در حال تکرار، در اکنون بپردازیم. باید عقل کوردی را به جلو بیاوریم. باید به عقل کوردی یاد بدهیم اکنون خویش را بشناسد تا عمل کوردی اسیر عقل پارسی نشود. مار پارسی پوست زیبای دیگری بر تن کرده است که همانند اشتباه استراتژیک کومله و مکتب قران دارد ما را در آستانه اشتباه دیگری قرار می دهد!! پوست خوش خط و خال مار پارسی، این‌بار شهروندی و ناسیونالیسم مدنی است.
عقل ایرانی، دانش/قدرت، الگویی دارد که می توان آن را باز شناخت و با شناخت گذشته آن، می‌توان استراتژی امروزی آن را دریافت. چندین سال قبل از ظهور رضاشاه، شخصیت رضاشاه در قلم روشنفکران در مجله های کاوه و ایرانشهر و... ، تولید شد و رضاشاه تنها برایند سیاسی قلم روشنفکران پارسی بود. دانش پارسی قدرت سیاسی رضاشاهی را تولید و قدرت سیاسی دولت رضاشاهی دانش ایرانی را تثبیت و بازتولید کرد. چندین سال قبل از ظهور خمینی و انقلاب اسلامی، شخصیت خمینی و انقلاب تئوریزه و پردازش شد، در قلم امام و امت امثال شریعتی، روحانی روشنفکر ال احمد و گفتمان بازگشت به خودِ قلم به دستان. خمینی و انقلاب، برآیند سیاسی قلم روشنفکران و قدرت سیاسی جمهوری اسلامی تولید شده دانش پارسی بود. چپ کوردی که ابزار عقل پارسی شد، توسط نویسندگان پارسی پردازش شد. خیلی خوب تاریخ رمان نیست برای لذت شخصی بخوانیم پس می توانیم با خواندن متون قلم به دستان امروزی استراتژی سیاستمداران فردا را درک کنیم. اگر متون قلم به دستان امروزی را درک کنیم، دیگر اشتباه استراتژیک گذشته را تکرار نخواهیم کرد. گذشته دیگر رفت باید به نقد اکنون پرداخت تا اشتباه استراتژیک دیگری مرتکب نشویم. تا درک درستی از استراتژی پارسی/ایرانی نداشته باشیم هرگونه طرحی از استراتژی کوردی بی معنی خواهد بود. بگذارید پوست کنده بگویم من لفظ روشنفکر را برای قلم به دستان کورد با مسامحه بکار می برم روشنفکر کسی است دردِ اکنون جامعه خویش را بشناسد که ما نمی شناسیم و قلم ما کپی برداری ناشیانه ای از «رژیم حقیقت» ایرانی است. قبلا گفته ام تنها با ازدواج اندیشه و تاریخ، نوزاد کورد متولد می شود. قلم به دستان کلاسیک ما، یا به تاریخ بی تاریخ ایلات و عشایر، تحت عنوان تاریخ کوردستان پرداخته اند و یا قلم به دستان امروزی نسل جوان، به اندیشه های انتزاعی غربی بدون پیوند با واقعیت بومی و یا تحلیلهای پوچ ژورنالیستی پرداخته اند. قلم به دستان مدرن کورد نه درکی از فلسفه دارند(که البته با حفظ اندیشه های فلسفی تفاوت دارد ما حافظ اندیشه زیاد داریم) و نه شناختی از تاریخ. پی ریزی استراتژی برای کوردستان، خوردن صبحانه نیست که هر ساعت عشقمان کشید بخوریم و اختیاری در انتخاب نوع آن داشته باشیم. هرگونه طرحی برای کوردستان، جز با شناخت صحیحی از استراتژی دیگری و شناختی از تاریخ با درکی فلسفی، آب در هاون کوبیدن است. گفتم، برای شناخت استراتژی اکنون و آینده‌ی پارسی، باید الگوی عقل ایرانی و قلم به دستان امروزی را شناخت.
قلم به دستان امروزی فارس/ایران چه کسانی هستند و چه استراتژی در حال پیاده شدن است؟ سید جواد طباطبایی(که صراحتا طبق گفته خودش کار خود را نه فلسفی، نه تاریخی و نه حتی سیاسی بلکه استراتژیک تعریف می‌کند)، حمید احمدی، جلایی پور و ... ، است. احمدی از دولت مقتدر شهروند محور و برجسته کردن هویت شهروندی برای نابودی هویت‌های جمعی غیرفارس در هضم هویت جمعی پارس می کوشد چون با نقد قوم‌گرایی غیرفارس راه حل یا همان استراتژی وی، حاکمیت زبان فارسی و دولت فارسی و فرهنگ فارسی به اسم به اصطلاح ایران متکثرِ شهروند محور، تحقق می‌یابد. سید جواد طباطبایی، از وحدت در کثرت و ایران فرهنکی گسترده تر از مرزهای ایران سیاسی که شاهنشاه نماد وحدتِ فراتر از کثرت اقوام است. جلائی پور از نفی ناسیونالیسم قومی و گسترش ناسیونالیسم مدنی و مبارزه مدنی می گوید. من در این مختصر فرصت تفصیل آن را ندارم چون قبلا گفته ام. پارس خود با خشونت مسلط شده است اکنن درس عدم خشونت را به ما یاد می دهد. پارس با ناسیونالیسم قومی و ناسیونالیسم دولتی بر ما مسلط شد، اکنون از ما می خواهد ناسیونالیسم قومی را دور ریخته و مدنی شویم. پارس از دولت تا روشنفکران در پی ترویج هویت جمعی فارسی نه تنها در داخل بلکه فراتر از مرزهای سیاسی تحت عنوان ایران فرهنگی و هلال شیعیسم هستند به ما درس نفی هویت جمعی کورد و اتمیزه شدن در قالب شهروندی را می دهند؟ افسار کوردهای بامعرفت و آشتی خواه و دموکرات منش و ایرانیان اصیل را بر گردن ما انداخته و ما را به هر طرف که بخواهند می‌کشانند. تکرار این مفاهیم توسط قلم‌به دستان کورد، نشان از عدم تولد سوژه‌ی کوردی و یا سوژه‌ی کورد برساخته گفتمان حاکم پارسی است. قدرت اصلی پارس در هژمونی مفاهیم وی و تولید سوژه‌های کوردیست که تصور می کنند سوژه‌ی مستقل کورد هستند اما این آیینه عقل ایرانی است که به شاکله بندی هویت سوژه‌های کورد و، سوژه‌ی کورد، در مقابل آیینه عقل ایرانی است که افکار خود را آرایش می کنند. هنگامی که نظریه‌پردازان کورد کسانی هستند که، سوادشان از حد کتابهای بشیریه فراتر نیست، طبیعی است نقد آن‌ها در مجلات پارسی(چشم انداز و شهروند) بازتاب می‌یابد چون با وجود ظاهر نقد، بازتولید گفتمان ایرانی است. چرا اجازه انتشار نقد ما را نمی دهند؟
شگرد عقلِ پارسی تسخیر کردن و مفصل بندی‌کردن، طبقِ عقل پارسی و از درون تهی کردن است. عقل پارسی، میترای مادی را نابود نکرد بلکه با آغوش باز پذیرفت و طبق عقل پارسی مفصل بندی و آن را ایرانی/زرتشتی کرد که در واقع همان نابودکردن میترا، اما بسیار نرم و زیرکانه بود. پارس، اسلام را نیز ایرانی و طبق عقل خودی به مفصل بندی ان در جهت مناع قومی خویش پرداخت. همین کار را در مورد چپ جهانی و اسلام سیاسی مدرن نیز انجام داد. مفاهیم را می گیرد طبق عقل پارسی مفصل بندی می کند و در جهت منافع کلی پارس/ایران بکار می بندد. همیشه منافع قومی را در پشت مفاهیم جهانی کتمان و اقوام زیر سلطه خود را با مفاهیم جهانی ابزار منافع قومی خود، که مفاهیم جهانی چیزی جز جهانی کردن منافع قومی پارس نبوده است، کرده است. اکنون تفکر جهانی نه اسلام و چپ و میترا، بلکه مفاهیم دموکراسی و شهروندی است. مارِ خوش خط و خال پارسی در حال پوست عوض کردن از مفاهیم اسلامی به مفاهیم شهروندی و پلورالیسم است. ما نیز طبق مفصل بندی عقل پارسی این مفاهیم را بکار می بریم و اسیر در چهارچوب ایرانیت و عقل هژمون پارسی باقی می مانیم. اکنون دیگر نه اسیر چپ و اسلامی و ایرانیت عریان، بلکه اسیر ایرانیت با پوشش مفاهیم شهروندی و مبارزه مدنی هستیم. شهروندی مفهومی سیاسی است ما فاقد هستی سیاسی هستیم که شهروندی شعار ما باشد. شهروندی مفهومی پساتأسیس است ما پیشاتأسیس هستیم. هرزمان که صاحب هستی سیاسی شدیم، باید شهروندی شعار اصلی ما شود. تکرار می کنم، شهروندی و مبارزه مدنی، فرزند خوانده انقلاب فرانسه هستند، خودِ انقلاب فرانسه، جز با خشونت و عصیان انقلابی بردگان بر ضد اربابان مقدور نشد. دموکراسی جز با اتحاد با دولت مطلقه و نفی خشونت بار مخالفین، تحقق عملی نیافت. آمریکا که اکنون سمبل مبارزه مدنی و شهروندی است جز با تفنگ و خشونت و جنگ قادر به استقلال از انگلیس نشد این در حالی است که مفاهیم دموکراسی و مبارزه مدنی و شهروندی قبل از انقلاب فرانسه و آمریکا پردازش شده بود اما اربابان که با خشونت حاکم شدند جز در شعار تن به این مفاهیم نمی دادند به همین دلیل پردازشگران مفاهیم مدنی، جز با خشونت انقلابی به آزادی و استقلال از حاکمان دست نیافتند آلمان جز با خون و آهنِ بیسمارک متحد نشد. دولت مدرن در ایران جز با تفنگ و خشونت و اعدام سمکو و قاضی محمد، حاکم نشد اکنون به شعار عدم خشونت و ناسیونالیسم مدنی آن‌ها باور کرده‌اید؟ مهم نیست پارسها چه شعاری بدهند، مهم هستی سیاسی پارس و دولت تک-قومیتی پارس است که مبنی بر سلطه برغیرفارس، بویژه کورد است و مهم نیست ما چه شعارهای سیاسی بدهیم، هستی سیاسی ما بردگی است.
دوستی جٌک زیبایی برایم تعریف کرد که مسابقه‌ای مابین سه سیستم اطلاعاتی اسرائیل و ایران و امریکا که، کدام یک زودتر موفق به دستکیری خرگوشی می شوند، در جریان است. اسرائیل در یک دقیقه و امریکا مثلا در دو دقیقه موفق به به دام انداختن خرگوش می شوند نوبتِ ایران که می رسد، ساعتها طول می کشد و خبری نیست در آخر با خرس گنده‌ای افسار بر گردن بر می گردند که خرس مدام تکرار می‌کند من خرگوشم، من خرگوشم، من خرگوشم، من شهروندم، من شهروندم شهروندم، هروندم، روندم، وندم، ندم، دم، ممممممم قرو قه پ تو دیگه خودت نیستی...

  • hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹

وتوێژێکی پڕناوەرۆک لەگەڵ دوکتور هێرش قادری نووسەری پەرتووکی عەقڵی سیاسی ئێران و ناسنامە خوازیی کورد

hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹 | سه شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۳۸ ب.ظ

پێشەکی:

دوکتور هێرش (زەکەریا) قادری، ئاکادمیسیەنی گەنجی کورد، پاش ململانێیەکی زۆر لەگەڵ ڕەوت و هزری پان ئێرانیزم و پان فارسیزم و دوای ئەوەی کە بە هۆی هەڵگرتنی ئاڵای هزرێکی نوێ لە شوناسی کوردی، تووشی کێشە و ئاڵۆزییەکی زۆر و درێژخایەن بوو، لە ئەنجامدا بەیارمەتیی ناوەندی لێکۆڵینەوەی ستراتژیکیی حدکا، کتێبەکەی (“عەقڵی سیاسی ئێران و ناسنامە خوازیی کورد”)ی چاپ و بڵاو کردەوە، کتێبێک کە ڕوونکەرەوەی بەشێکی زۆر لێڵ لە مێژووی کوردە کە بە دەست داگیرکەرانی شێوێندراوە. ئەو کتێبە بۆ یەکەم جار بە گوتەی نووسەر، چوونە ناو داڵانێکی تاریکە کە گەلێک ڕەهەندی شێوێندراو و لاڕێ کراوی ڕوون کردۆتەوە، کەواتە ئەو پەرتووکە، شوناسی کوردە و گرنگیەکی یەکجار زۆری هەیە و دەکرێ بکرێ بە دەستپێکێکی نوێ بۆ لێکۆڵینەوە و شیکاری مێژوویی نوێ.

بەو هۆیەوە ڕۆژی کورد وەک ناوەندێکی هەواڵدەریی و شیکاریی سەرەبەخۆی کوردی، لەگەڵ بەڕیز دوکتور هێرش قادری، وتووێژێکی پێکهێناوە کە دەکرێ وەک وتووێژێکی مێژوویی و جێگای بایەخی تایبەت چاوی لێبکرێت. لە خوارەوە دەقی وتووێژەکە دەخرێتە ڕوو.

ڕۆژی کورد: سەرەتا ئەگەر بکرێ بە کورتی خۆتان بۆ خوێنەرانی ڕۆژی کورد بناسێنن.

هێرش قادری
هێرش قادری

قادری: پێم خۆش نییە زۆر باسی خۆم بکەم. بەڵام بە کورتی، دوکتورای زانستە سیاسیەکان لە زانکۆی “علوم تحقیقات تاران”، کارناسی باڵا (ماستەر)م لە زانکۆی عەلامە تەباتەبایی تاران وەرگرتووە. مامۆستای زانکۆ بووم لە زانکۆی ئازادی کرماشان کە بە گوتەی خۆیان بە هۆێ باسەکانی سەر پۆلەکان کە ڕوانگەیەکی ڕەخنەگرانەم سەبارەت بە مێژوو و شوناسی  ئێران هەبوو و باسی مێژووی کوردم دەکرد و هەروەها بڵاو بوونەوەی چەند وتارێکم، سەرەڕای ڕەزامەندی بەش و خۆیندکاران لە ئاستی زانستی و وانەوتنەوەی من، دەر کرام. دوایی بە هۆی وتارێک سەبارەت بە ئیسلام “پەیوەندی ئیسلام و عەسەبییەت و ناسیۆنالیسمی کورد”  لە لایەن دادگای شۆڕش ـەوە  دۆسیەیەکم بۆ ساز بوو و لە لایەن هەندێ دام و دەزگا و بنکەوە کەوتمە مەترسیوە.

ڕۆژی کورد: کەم کوردی نووسەر و چالاک هەیە، بەسەرهاتی نووسینی تێزی دوکتورای ئێوە کە ٣ ساڵێکی خایاندووە نەزانێ، کۆی گشتی ئەوەیە کە ڕقێکی پنگ خواردوو لە ناو سەرجەم تاکی پان ئێران و پان فارسیستدا بەرانبەر بە تاکی کورد هەیە و لە هەر وشەیەکیش سڵ دەکات، ئێوە ئەو ڕقە بۆ چی دەگێڕنەوە؟ سەرچاوەکەی چیە؟

قادری: بڕوا ناکەم لە هەمبەر تاکی کورد و بە هۆی کورد بوونی ڕووتیەەوە توون د وتیژی و ڕەقی هەبێت. تاکی کورد وەک خۆی بە تەنیا کێشەیەکی ئەوتۆی نییە. ئەم رەقایەتی نوواندنە و ئەم گرژییە دەگەڕێتەوە بۆ بیرو هەزری کوردی. تاکی کورد تا بڵێت “ما ایرانیان اصیل هستیم” (ئێمە ئێرانیی ڕەسەنین)، زورێش لای فارسەکان خۆشەویستە. بە پێچەوانە، من وەک خۆم تا بەر لە ئاشکرا کردنی تێزەکەم (نامەی دەرچوون) زۆریش لەلای هەر ئەو مامۆستایانە کە دوایی بە خوێنی من تینوو ببوون، خۆشەویست بووم و نێوایشمان یەکجار خۆش بوو. تەنانەت  بەر لە تێزەکەم وەکو هەمووی کوردانی تر زۆر لە گەڵ مامۆستاکان وتووێژ و مشتوومڕمان کردووە بەڵام نێوانمان هەر زۆر باش بووە. زۆرێک لە کوردەکان بە ڕاشکاوی باسی سەربەخۆیی کورد و زۆرداریی فارس دەکەن بەڵام ستەمێکی ئەوتۆیان لێنەکراوە. هەر لەو زانکۆیە سەبارەت بە حیزبە کوردیەیکان نامەی دەرچوون نووسراوە، بەڵام کێشەیەکی تایبەت ڕووی نەداوە. ناڵێم مشتوومڕ نەبووە یان بە هیچ چەشنێک هیچ دژایەتییەک نەکراوە، کە زۆر ئاساییە. بەڵام تاکی کورد کێشەیەکی ئەوتوێ نەبووە. هەروەک گوتم، من وەکوو تاک سەرەڕای ئەوەی کە کێشەیەکم نەبوو یان مامۆستا فارسەکان کێشەیان تەک مندا نەبوو، زۆریش نێوانمان خۆش بوو. ئەو ڕق و بێزاری و زووڵمە لە من بە هۆی تێزەکەم بوو، بە هۆێ فکرو هزری کوردی بوو، نەک وەک تاکی کورد. ئاخر ئەوان باش تێگەیشتبوون کە بۆ یەکەم جار، فکری کوردی خەریک بوو سەری هەڵ ئەدا و لە چوارچێوەی ڕوانگەی ئەوان دەرچووبوو.

ڕۆژی کورد: بەرهەمی هەوڵ و ماندوویی و تێزی دوکتوراکەتان بوو بەکتێبێک لە ژێر ناوی (عقل سیاسی ایرانیها و هویت خواهی کردها)، ئەگەر بکرێ بۆ خوێنەرانمان، کتێبەکەتان بناسێنن؟

قادری: پێش هەموو شتێک پێویستە ئاماژە بەوە بکەم کە ئەم کتێبە هەموو تێزی دوکتورای من لەخۆ ناگرێت. ئەوان پاش سێ ساڵ دژایەتی و هەڕەشەی دەرکردنی من، سەرەڕای هەوڵەکانی دوکتور زیباکەلام بۆ بەرگری لە من و تێزەکەم، نەیانهێشت تێزەکەم کە دواتر بە هەندێ گوڕانکاری، هەنووکە بووە بە کتێب، بنووسرێتەوە (دانیشتنی تاووتوێ کردنی تێزی دوکتوراکەم). لە سەدا حەفتایان لێ قرتاند . من لە کۆی تێزێکی ٧٠٠ لاپەڕەیی تەنیا لە ١٦٠ لاپەڕەی بەرگریم کرد ئەویدیان هەموو لابرد. کتێبێ کە چەند ساڵ کاری لە سەر کراوە و ٧٠٠ لاپەڕەیە، بە پرسیارێ ئاوا گشتی، ناناسرێت. ناساندنەکەی منیش گشتییە. ئەوەی کە پێش هەموو شتێ دەمویست هەست و باوەڕی کوردبوون و باوەڕ بەوەی کە نەتەوەی جیاوازن، بکەم بە مەعریفە (ناسێنە) و چەمک و زانست. بە باوەڕ و هەست، هەموویان دەڵێن کوردین و نەتەوەی جیاوازین، بەڵام مەعریفە و زانستێک لە پشت ئەم هەستە بوونی نەبوو. ئەم کتێبە تا ڕادەیەک توانی هەستی کوردایەتی بباتە بواری زانستی و واتاییەوە.

لەم کتێبەدا سەلمێندراوە کە بە پێچەوانەی ڕوانگەی زاڵ، کورد ئیرانی یان ئاریایی  نین و هەر لە سەرەتاوە خەڵکی ئەم ناوچەیە بوون و ئەو وڵاتە کە ئەمڕو بە ئێران ناسراوە، خاک و کلتووری کوردان بووە کە پارسە کۆچبەرەکان یان باشتر وایه بنووسین هێرشکەر و داگیرکەرەکان، لە دەشتە فراوان (ستێپ ـەکان)ی باشووری سۆڤیەتەوە وەکوو مەغۆل و تورکەکان هاتوون و داگیریان کردووە و وەک زەوی خوا بەڵێنی پێدراو(ئەرزی مەوعوود) خۆیان لەسەر سەپاندووە. هەر شوێنێکیان داگیر کردووە ناویان ناوە ئێران. کاتێک مادیان بەزاند و وڵاتەکەیان ناو نا ئێران، ماد بوو بە کورد، “کورد” بە واتای بەردە یان کۆیلەیە، چونکە دوای داگیرکرانی خاکی مادەکان بە دەست پارسەکان و زاڵبوونی “پارس بە سەر ماد”دا، بە کوشتنی پاشا و نیزامیەکانی کورد، هەمووی خەڵکی مادیان کرد بە کۆیلە. لەو سەردەمەدا بوو کە وردە وردە، وشەی کورد جێگای وشەی مادی گرتەوە، کە ئەم گۆڕینی وشەی ماد بە کورد واتایەکی زۆر قووڵی هەبوو.

مادە خاوەن دەسەڵاتەکان ئەوجار ببوون بە کۆیلەی پارسەکان. پارسەکان هەروەک ئاشووریەکان کاریان بە جەماوەریخەڵکی ماد نەبوو چونکە هاندەری ئەوان بوو بۆ داگیرکردن، لەبری جەماوەر، تینووی ماڵ و خەزێنەی ماد و کشتوکاڵیان ببوون، هەر بۆیەش بوو کە جگە لە هێزی نیزامی و چەکداری، کاریان بە خەڵکی ئاسایی و مەدەنی نەبوو، چونکە بۆ کۆیلایەتی و کارپێکردن، پێویستیان پێیان بوو، ڕێک وەک ئەمڕو . پاش داگیرکردنی خاک و نیشتمانی ماد و ناوزەد کردنی بە ئێران، دەسەڵاتی سیاسی یان ئیمپراتوورییان پێکهینا کە وەکوو ئامرازێک بۆ بەرگری لە بەرژەوەندیی قەومی دەسەڵاتداری پارس و سەرکوت کردنی شۆڕشی قەومی بەزیوی ماد بوو، دینی زەردەشت و ئۆستوورەکان بوون بە ئامرازی هیژمونێکی سوڵتەی (زاڵ بوون) پارس بۆ ڕەوایی دان بە شەڕ و سوڵتەیان. هێزی چەکداری کورش و داریووش شکەستیان بە مادەکان هێنا و زەردەشت و مۆغەکانی پارسی، و تۆمەت بار کردنیان بە ئاژیدەهاک و ئەهریمەن و.. ، ڕەواییان دەدا بە لەناو بردنیان. هەر ئەمڕۆش شیعە ئەو ڕۆڵەی وەئەستۆ گرتووە، بە هۆی ئەوەی کە قەومی داگیرکەری پارس لە مادەکان وەکوو کۆیلە کەڵکی وەرگرت و ماڵ و سامان و سامانی خەزێنە کراوی مادەکانی تاڵان کرد، بوون بە قەوم/چین یان قەوم/چینی سەرتر و مادەکان نە تەنیا قەومی ژێردەستە و بەزیو بوون بەڵکوو بە هۆی تاڵان کرانیان بوون بە چینی خوارەوەی کۆمەڵگا و کۆیلە، هەر بۆیە شۆڕشەکانی پاش ماد وەکوو شوڕشی گێئۆماتە و مەزدەک، سەرەڕای ڕەهەندی نەتەوایەتی، ڕەهەندی چینایەتیشیان بە خۆوە گرتووە، کە وانەیەک بێت بۆ حیزبە چەپەکانی کوردستان کە چینی باڵادەست ، قەومی پارس و تورکە و هەمووی قەومی کورد کۆیلە و چینی خواروویە.

کورد مەحکوومە بە کۆمۆنیزم، چۆن بە گشتی کۆیلەیە بەڵام کۆمۆنیزم ڕەوتە و ئامانج هەر نەتەوە یان قەومی کوردە کە چینی خواروو و ژێرەوەی کۆمەڵگاشە، هەروا قەومی زاڵی پارس، پاوانی نووسینی بە دەستەوەویە و بەو ئاسایشەی کە هەیبوو، فکر و دینی بەرهەم ئەهێنا، بەڵام مادەکان کە بوون بە کۆیلە، ئیتر کات و نە دەرفەت و ڕۆخسەتی بەرهەمهێنانی فکر و هزریان نەبوو، بە هۆی ئەوەیە کە شۆڕشی ماد لە “گێئۆماتا”وە هەتاکوو مەزدەک و خوڕەمدینان، سەرەڕای ئەوەیکە شۆڕشی قەومی تیدا هەبوو، ببوو بەشۆڕشی چینایەتی و شۆڕشی دژی تەواوەتی عەقڵانییەت و شارستانیەت. چونکە ئەوەی کە شارستانییەتی پێ پێناسە دەکرا، وەکوو دین، ئوستوورە و تەکووزی/ڕێک و پێکی، هەر هەمووی ئامراز و کەرەستە یان ڕەواییدەری سوڵتەی قەومە زاڵ و داگیرکەرەکان بوون.

هەروەک گوتم لەم دەرفەتە کورتەدا، ناکرێت ئەو کتێبە و هەمووی شی بکەینەوە. بەڵام بە کورتی کورد سەرەڕای ئەوەی کە ئێرانی نیە بەڵکوو عەقلی سیاسی ئێران، بە هەمووی ئەو کۆمەڵە لقە وەکوو دین، ئۆستوورە، دەوڵەت، خاک و زمان، لە هەمبەر شوناس و کلتووری ماد/کورددا پێکهاتووە. بە دوو مانا یانی خۆیان نیموە وەحشی بوون، شتێکی ئەوتۆیان نەبوو، هەروەها ناوی خاک و وڵاتی مادیان داگیر کرد و کردیان بە مڵکی خۆیان بە ناوی ئێران، بە گشتی کلتوور و شوناسی مادیان داگیر کرد و ڕەنگ و بۆنی پارسی/زەردەشتییان پێدا. بۆ نموونە میترای دژی هەتاو کە بە واتای گرێبەستی کۆمەڵایەتییە، گۆڕییان بە هەتاوپەرەستی و توتمەکانی (هێما) ماد کە مار و شیر بوون گۆڕییان بە هەڵۆ و گا کە توتمی خودی پارسەکان بوو. بە داخەوە ئەمڕۆ دەبینین وێنەی هەتاو لە ئاڵای کوردستاندا بوونی هەیە…دینی زەردەشت لە بەرانبەر میترای مادی کە لە دەقەکانی زەردەشت دا، میترا دەبێت بە ئەهریمەن و ئەو ئەهریمەنە لە ئیسلامدا دەبێ بە شەیتان.

لە ئەفسانەکاندا دەبێت بە ئەژیدیهاک/زەحاک و تورانی و دێو. زمانی فارسی یەک شەوە دوای بەزاندنی شۆڕشی مادی گێئۆماتە و فرە وەرتیش، لە کەتیبەی بێستوون، بۆ وەبیرهێنانەوە و لەیادنەکردنی بیرەوەری سەرکەوتنی پارس لە بەرانبەر ماد، بەرهەم هێنرا. هەروەک گوتم فەلسەفەی دەوڵەت یان ئیمپراتوری ئیرانی لە هەخامەنشییەکانەوە هەتاکوو ساسانیەکان و پەهلەوی و… تاد، پاراستن و بەرگری کردن لە بەرژەوەندی قەومی زاڵ و داگیرکەری پارس لە بەرانبەر شۆڕشی مادەکان بوو و خاکیش، خاکی ماد/کورد بوو کە ناودێر کرا بە ئێران و هەموو بوارەکانیتری. لە ڕاستیدا پرسیاری سەرەکی ئەوە نییە کە کورد ئێرانییە، پرسیاری سەرەکی بە هۆی ئەوە کە گوتم خاک و کولتور و …تاد ئێمەیان داگیر کردوە، ئەوەیە کە ئێمە دەتوانین ئەو شتەی وا بە ناوی ئێران یان پارس ناسراوە ، بە بەشێک لە ماد/کورد پەسەندی بکەین یان نا؟ ئایا پارس/ئێران بەشێکە لە کورد/ماد یان نابێ ببێت؟

   یەک شی ێتریش هەیە زۆر گرنگە کە هیوادارم خوێنەران سەرنجی بدەنێ.  چونکە مژاری ئەم کتێبە زۆر گرنگتر لەوەسە کە ئێران یان فارس چی بە سەر کورد هێناوە یان کورد ئێرانیە یان نا؟. پاش باسی پێکدادانی پارس و زەردەشت لە گەڵ ماد/میترا، من باسی سیستەم، ئایین، کلتور، سیاسەت و… تاد،  مادم کردووە. میترایەکم دۆزیوەتەوە کە تێگەیشتن لێی، زۆر گرنگتر لەوەسە کە پارس چی بە سەر هاوردووین. دەبێ بەرینتر لە پێکدادانێک چاو لەم کتێبە بکرێت. ئەم کتێبە تەنیا باسی ئەوە نییە کە بۆ نموونە کورد هەر ئەو زەحاک یان ئەهریمەنی پارسەکانە یان نا، لەوە گرنگتر، شرۆڤەی مانای ئەو چەمک و ئوستوورانەیە و هۆکاری دژایەتی ئێران و عەرەبە و گشتیی مێژوو باس کراوە. دەبێ بێێک ورد چاوی لێبکریەت بۆ نموونە، من ئەڵێم خاک و وڵاتی مادیان داگیر کرد و ناوی خۆیان واتا ئێرانیان بەسەردا سەپاند. یانی ناوی ئەو خاکە گوڕا بەڵام هەر ئەو خاکی مادە بوو و گوتوومە شانامە، مێژووی ئەنیران، یانی مێjووی کوردەکانە، بەڵام ڕەنگ و  بۆنی ئێرانی/زەردەشتیان پێوە هەڵسووە. ئەمە ئولگو و رێچکەی هەمووی کوڵتووری ئێرانە کە لە ماد و میترا هەڵیانگرتووە، بەڵام بە ناوی خویان تۆماریان کردووە. من شروڤەم کردووە کە خەشە، وشەیەکی مادی بووە بە واتای هەم زەوی و هەم هێز، بە واتای ئەوە کە زەوی، سەرچاوەی هێز یان ڕەوایی هێز لە سیستمی مادەکان دا بووە، یانی ڕەوایی هێز و دەسەڵات، زەوی و گرێبەستی کۆمەڵایەتیەک بوو کە لە ناو پارسەکان، لە وشەی خەشەیان وەرگرت بەڵام مانەکی گۆڕا. رەوایی بوو بە ئاسمانی و فرە ئیزەدی. یانی زەوی یان خەڵک کە لە لای مادەکان سەرچاوەی هێز و ڕەوایی پێدەری دەسەڵات بوون، لە ناو پارسەکان بوون بە ئوبژە یان پانتا و ئامرازی دەسەڵاتی پاشاکان. پەیوەندیەکە بە تەواوی گوڕا. نموونەیەکی تر وشەی “پەردیس” ـە کە لە ناو مادەکان بە واتای زەویەک کە جیێ خوشی وشایی و هەڵپەرکێ و سەرخۆش ىوونە، لە کولتوری ئێران و ئیسلام دا، دەبێت بە فردەوس، دەڕوات بو بەهەشت و ئاسمان و مانای دەگوڕیت.  نازناوی میترا بە مانای باغە کە دەبێت بە “بەغ” یان خودا . بیستون یان بەغستون جیێ باغ و گوڵ و شایی بوو ئەبێت بە جیێ پاڕانەوەی خودایان. حەوت خان، میترایی یە، بەڵام سەفەر و ڕۆیشتنە بۆ ژێر زەوی و جەستەیە ئەوەیە لە ئەشکەوتێکی تاریکدا بۆنە و ڕێ و ڕەسم دەگرن و هەڵپەرکێ دەکەن و شەڕاب/هئومە، دەخونەوە، بەڵام دوایی حەوت خان ـی میترایی مانای شایی و خۆشی لە دەست دەدات و لە کلتوری ئێرانی/زەردەشتی و دوایی لە یونان و مەسیح و گشت مێژوودا دەبیت بە عیرفان و مەعنەویەت و هەڵپەرکێ دەبێت بە زکر و سەما و ڕوحانیەت. هەروەها فرەوەشی و هەزاران وشەی تر. دەمهەوێ بڵێم نە تەنیا ئێران بەڵکوو مێژوو بە گشتی هەم داگیرکراو و درێژەی کڵتوری ماد/میتراییە و هەم لە ناوبەرو و نابودکردنەوەیە. کەواتە میژوو و تێگەیشتنی سیاسیی ئێران و خوداناسی و ئەفلاتوون و ئیسلام، لەت و دابڕاوەیەکە لە درێژەی شوناسی کوردی/میترایی.

کتێبەکە لە سێ بەش و هەشت لق پێکهاتووە و پێشەکی و ئەنجامێکیشی هەیە. لە بەشی یەکەمدا کە چوارچێوەی تیۆریی پێکدێنێ، هەوڵدراوە ڕێچکەیەکی تیۆریکی ڕێک و پێک بۆ بردنە ژێر ڕەخنەی تێگەیشتنی سیاسیی ئێران و شیکاریی ناسنامەخوازیی کوردەکان بخەمە ڕوو. ئەو بەشە ڕەوتی تێپەڕ بوونی فەلسەفە لە بیردۆزە تۆکمە و بەرچاوەکانەوی ڕەوشت و ڕاستیی و عەقڵەوە بۆ بوون و جەستە و غەریزە، شیدەکاتەوە. بەم شێوەیە هەم ڕەخنەیەکە لە تێگەیشتنی سیاسیی ئێران کە بە کەڵک وەرگرتن لە چەمکە بەرینەکانی ڕەوشت و دین و ڕاستی، دەستیان داوەتە سەرکوتی بزووتنەوەکانی کورد و هەم بەستێنێکیش بێ بۆ هێنانە گۆی چەمکە کوردییەکان کە بزووتنەوەگەلێکی دژ بە ڕاستییەکان ، دژ بە رەوشت و دژ بە ئایین بووە. هەڵبەت ئەخلاق و ڕاستی و ئایین، ئامرازێک بووە کە لە بەردەست دەزگای سیاسی و ئایدیۆلۆژی سیاسیی ڕێک و پێکی زاڵدا بووە، هەر بۆیەش کەڵک لە چەمکی تێگەیشتنی سیاسی وەرگیردراوە تا ئەو ڕاستییە ئاشکرا بکرێت کە ئەوە تێگەیشتن و ئایین و ئەخلاق (ڕەوشت) ىووە کە ئامرازی بەردەستی سیاسەت و دەسەڵاتداریی قەومیی پارسەکان بووە نەک بە پێچەوانە گشتیەتی تێگەیشتنی ئێرانی چ لە چوارچێوەی ئوستوورە و چ ئایین و چ زانست و….تاد، ئایدیۆلۆژیی ڕێک و پێکیی چینایەتی و زاڵ بوونی قەومی پارس بووە بەسەر کورددا و ڕاستەقینەی ئێرانی ئامرازی زاڵ ىوون و دەسەڵاتدارێتی و هێزی قەومی پارس بووە. هەر بۆیەش، ڕەخنەگرتن لە تێگەیشتن و ئەقڵی سیاسیی ئێرانی، ڕەخنەگرتنی دەوڵەت، سیاسەت و زاڵ بوونی قەومی پارس بەسەر کورددا ىووە.

بەشی دووهەم، لێدوانێکی گشتییە لە مێژوو، پێشەکیەکی کوردت و چاو پیدا خشاندنێکە کە لەسەر مێژووی کورد کردوومە. لەو بەشەدا هەوڵم داوە تەنیا و تەنیا باس لە کوردی بوون بزاڤگەلێکی وەک ماد و گئۆماتا و مەزدەک و خوڕەمدینان و ئارایی و ئێرانی نەبوونیان بکەم و بیانسەلمێن، بۆ ئەوەی ببێتە پێشەکییەک بۆ باسەکانی دوایی کە تێیدا باس لە شیکاری ئەمان و واتاسازی لەمبارەوە دەکەم.

 لە بەشی سێهەمدا کە گرنگترین بەشی ئەو پەرتووکەیە، لە ڕاستیدا تاقیکاریی گریمانە و واتاسازیی شوناس خوازیی کوردەکانە. لە باسی یەکەمی بەشی چوارە، سەلمێندراوە کە ئیمپراتووریی ئێرانی نە تەنیا هاوپەیمانی دەوڵەتی ماد نەبووە بەڵکو لە بنەڕەتدا بە بێ سەرکووت و سڕینەوەی مادەکان، ئەو ئیمپراتووریە پێ نەهاتووە و دانەمەزراوە. ئیمپراتووریی ئێرانی، سیستەمێکی پارس خواز بووە کە لە دژایەتی و دژبەریی مادەکان، گەیشتۆتە ئەمڕۆ. تیۆری و ڕوانگەی باو بەڵام بێ بنەمای دەسەڵاتی هاوبەشی ماد و پارس و رەزامەندیی مادەکان لە دەسەڵات و زاڵبوونی پارسەکانم بە سەرچاوەی جێگای متمانە، خستۆتە بەرباس. لەو بەشەدا بە کەڵک وەرگرتن لە سەرچاوەی جێگای متمانە چەمکگەلێکی وەک بەرابەری هاوبەش/بەرابەری، دێموکراسیی خێڵەکی، کەلتووری زەوینی/دیۆنیزۆسی و ڕەوایی گرێبەستیانە/زەوینی و ڕووحیەتی پرۆمتەیی لە بزووتنەوە سیاسیە کوردییەکان، بسەلمێنم. سەلماندوومە کە نەتەنیا کوردەکان لە ڕووی ڕەگەزی (نەژادی) و هەمیش لە ڕووی کەلتووری/سیاسی یەوە ئێرانی نین، بەڵکوو ئەقڵی سیاسیی ئێران بەو چەمکانەی کە باس کرا لە دژایەتی و دژبوون لە هەمبەر شوناسی کوردیدا بیچمی گرتووە. لە هەر بەشێک دا باسی یەکێک لەو چەمکانە کراوە. باسی دووهەم (لقی دووهەم)، پێکهاتەی کۆمەڵایەتی ئابووریی ماد و پارس/هەخامنشیط خستۆتە بەر باس و لێکۆڵینەوە و سەلماندوومە کە نە تەنیا هیچ پێکەوەسازانێک لە نێوانیاندا لە ئارادا نیە، بەڵکو لە بنەڕەتدا سیستەمی ئێرانیلە دژایەتی لەگەڵ سیستەمی مادی دا بیچمی گرتووە و پەرەی سەندووە. لە باسی سێیەمدا باس لە دەوڵەتی مادی لە هەمبەر دەوڵەتی ئێرانی دا کراوە کە یەکێکیان لەسەر بنەمای دێموکراست خێڵەکی و ئەوەی تریان لەسەر بنەمای مافی خوداوەندی دامەزراوە کە تەواو پێچەوانە و دژ بە یەکن. لە باسی چوارەمدا دینی ئێرانیی زەردەشت لە هەمبەر ئایینی میترایی ماد، شیکاری بۆ کراوە کە سەلمێندراوە، بنەمای هاتنی زەردەشت کە ئایدیۆلۆژی دەزگای ئیمپراتووریی ئێرانی بووە لە هەمبەر و دژایەتی کردن لەگەڵ ئایینی میتراییدا، پەرەی سەندووە. لە باسی پێنجەمدا، شیکاری و بەراوردکارییەک لە نێوان توتم ـەکان و هێما نەتەوەییەکان و شوێنەوارە دێرینەکانی ئەو دوو نەتەوە کراوە کە توتم ـە کوردییەکان مار و شێر هێمای زەوی و ژیان و عەقڵی مرۆڤن و توتم ـە ئیرانییەکان مانگا و هەڵح، هێمای ئاسمان و ڕوح و شەریعەتی ئەوپەڕ فیزیکین کە هەڵۆ دوژمنی مارە و مانگاش دوژمنی شێرە، هەمان ئەو شیر و مارەی کە بە شیوەیەکی نائاگایانە لە نێوان ئێزیدیەکاندا هەر ماوەتەوە. لە باسی شەشەم دا باس لە ئەوی تری و ئەنیران ـی ئەساتیریی ئێران کراوە و سەلمێندراوە کە ئەنیران ـی ئەسایتیریی ئێران، واتا زەحاک و تورانیەکان و دێو و ئەهریمەنەکان، هەمان کورد و ئایینی میترایی کوردەکانن و هەروەها شیکارییەک بۆ واتای ئەساتری و هێماکانیان کراوە، بۆ نموونە مانگا یان ئەهوورا لە هەمبەر شێر و ئەهریمەن، هەڵگری چ واتاگەلێکن.

لە بەشی چوارەمدا، باس لە مێژووی سەردەمی داریووش و بزووتنەوە کوردییەکانی گئۆماتا و فرەوەرتیش و چیسر توخمە کراوە کە لەو بەشەش وەک بەشی دووهەم، گریمانە و چەمکەکان تاقی کراونەتەوە و هەوڵ دراوە بسەلمێندرێن. بەشی پێنجەم باس لە سەردەمی میژوویی ساسانیەکان و ئەنووشیرەوان لە دژایەتی و بەگژداچوونەوەی بزاڤی کوردیی مەزدەکیەکانە کە ڕێک چەمک و واتاگەلی ئەقڵی سیاسیی ئێرانیەکان و شوناس خوازیی کوردەکان سەر لە نوێ بەرهەم هێنراوەتەوە.

لە بەشی شەشەمدا باسم لە واتا و چەمکی ئێرانویچ و کورد کردووە. واتای ئێرانویچ و کردار و پەرچەکردارەکەی لەگەڵ چەمک و واتای کورد خراوەتە بەر باس و شیکاریم بۆ کردووە کە لەگەڵ هاتنی ئێرانیەکان، ماد کراوە بە کورد واتا کراوە بە کۆیلە و ئەو شتەی ئەمڕۆ بە ناوی ئێران دەناسرێ، وڵات و نێشتمانی کوردەکان بووە کە پارس ـەکان داگیریان کردووە و دوای داگیرکاریی سەربازیی ناویان نا ئێران. دواتر گەڵاڵەیەک لە تیۆریی دەوڵەتی کوردی پێشکەش کراوە. لە بەشی حەوتەم بە کورتی ئامرازی دەسەڵاتی قەومی پارس بەسەر قەومەکانی تر و گەڵاڵەیەک لە بیرۆکەی دەوڵەتی کوردی خراوەتە بەر باس. لە بەشی حەوتەم دا بە کوردتی باسی دژبەیەکی و دژوازی و پەرجەکردارەکانی ئەقڵی سیاسیی ئونان و سامی لەهەمبەر شوناس خوازیی کوردەکان خراوەتە بەر باس کە وەک وەک ئەهریمەن و ئاژی دەهاک لە عەقڵی ئێرانیدا، بە گوتیە بێ مێشکەکان و توخمە تیمات و جنۆکە لە ئەقڵی عەرەبی و مدوسای پرچ مار و ئاشکەوتی نەزانیی ئەفلاتوون لە ئەقڵی یونانی تا بیردۆزی دژوازیی قەومە میژووییەکان لەگەڵ کورد لەگەڵ تیۆری گشتیی ڕووت بخەمە بەر باس و لە بەشی دواتر کە بەشی هەشتەمە، بیردۆزی گشتیی ڕووبەڕووبوونەوەی میژوو لەگەڵ کوردەکانم خستۆتە بەر باس کە هەڵهاتنی مێژوو، ئاوا بوونی کورد بووە.

مێژوو لە لایەکەوە لە بەربەرەکانی و ململانێ لەگەڵ کورد لە دایک بووە بەڵام گۆڕینی ناوەڕۆکیی کەلتووری مادی/میترایی یە… لە کۆتاییدا ئەنجامێک لە باسەکە بۆ ئەمڕۆ کراوە.

 لە کۆتاییدا وڵامیئەم پرسیارەدا، هیوادارم بەم دەقە کورتە لەسەر ئەو کتێبەکە هەڵسەنگاندن نەکرێت، چۆنکە باسی زۆر جیاواز و سەربەخۆش لەو کتێبەدا هەیە، سەرەڕای ئەوەی کە باس لە دژبەر و دژوازییەکانی نێوان ئێران و کورد کراوە و تێیدا هەیە. بۆ نموونە باسی میترا بغ یان باغ، میترا پاییز یان بەهار، باسی نەزم یان دەوڵەتی کوردی، باسی کورد و مێژوو و…تاد، کە هەرکام دەتوانێت ببێتە کتێب یان تێز و نامەی دەرچوونێکی سەربەخۆ کە لەم دەرفەتە کورتەدا جێگای باس کردنی نییە.

ڕۆژی کورد: ئێوە لە کتێبەکەتان و لە زۆربەی بابەتەکانتاندا کە من خوێندوومنەوە تەوەری باسەکەتان ئەوەیە (کورد دەبێ وەدوای مافی چارەنووس و سەربەخۆیی بکەوێ نەک فیدرالیزم و خۆدموختاری و …تاد)، سەرچاوەی ئەو هزرە دەگەڕێتەوە بۆ چی؟ لاتان وا نیە ئەو هەنگاوە بە پێچەوانەی دۆخی جیهان و ئامادەنەبوونی جیهانە بۆ لێک ترازانی وڵاتانی ناوچە؟

قادری: بە پێچەوانەی بۆچوونی ئێوە، ئەمن لە کتێبەکەدا باسی ئەو شتانەم نەخستووە ئاراوە. ئەگەر مەبەستتان دەقە فەیس بووکیەکانە، ئەوە زۆر جیاوازە. من لە فەیسبوکدا بە پەلە، خۆمانە و باسی ڕۆژ دەکەم. هیوادارم خوێنەران وەکوو ئێوە کتێبەکە وەک دەقی فەیس بووک، بەراورد نەکەن، بە پێچەوانە زۆر جیاوازە.

ئەگەر باسی ئەم شتانەم کردووە لەو بوارەوە کە ئێوە ئەڵێن، نییە. باسی من ئەوەیە کە ئەم سەر لێ شێواویە، لە پرۆلتاریای جیهانی بۆ فیدرال و کۆنفدرال و شارۆمەندی، بەرهەمی خۆبوواردنی هزر و خۆبواردنی ڕوانگە و بیرۆکەیە لە مێژوو، شوناس و نەزم/ دەوڵەتی کوردییە. من باسی ستراتژی سیاسی ناکەم. ئەوشتەش کە دەیڵێن بە پێچەوانەی دۆخی جیهانە، تەنیا یەک شت دەخەمە ئاراوە، ئەگەر ئەمڕو پێمان دەڵێن، پێمان دەڵێن نە خومان بێژین، نەتەوە و دەوڵەت، بە پێچەوانەی دۆخی جیهانە، دۆینێش لەسەریان داسەپاندین دۆخی پرۆلتاریا و ئیسلام جیهانییە، نەتەوە و قوم، کۆنە پەرەستی و و تەسک نەزەرییە. هەر ئەو کاتە کە کڵاویان نا سەر ئێمە نەتەوە وێڵ کەن، دۆخی فڵان شتی جیهانییە، خۆیان لە ئایدولۆژیا جیهانییەکان بۆ بەجیهانیکردنی بەرژەوندی قەومی، کەڵکیان وەردەگرت. ئەمە شتێکی نۆێ نییە، شارۆمەندی، کنفدراڵ، فدرالیسم و… تاد، تەنیا جلی نۆێی ستراتژی کۆنی سولتەگەرانە و داگیرکەرانەی دەوڵەت و قەڵەم بە دەستانی قەومی داگیرکەرن. لێرەش کە من دەچمە ناو ئەم بابەتانەوە بە هۆکاری دووپات بوونی ئەم هەڵانە، نەبوونی بیرەوەری مێژوویی و ئیدە و هزری کوردییە کە کردەوە و خەباتی کورد ئەبێتە ئامراز و کەرەستەی فکری ئێرانی/ئیسلامی، چونکە سەرەڕای ئەوەی کە کورد بوون هێشتا هەستە و نەبووە بە مەعریفە و چەمک و گوتار و ئێمەی کورد، هیچ ئیدە و تەسویرێ لە تەکوزی کوردی لە میشکماندا بوونی نییە، فکر و بیرکردنمان، لە چوارچێوەی ستراتژی پارسەکانە کە بە ناوی فکری نوێ ئەیکەن بە مێشک و گەرووماندا. به بڕوای من ئەم چەشنە بیرکردنەوەیە کە دژی دەوڵەتی کوردییە، دووبارە بوونەوەی میژوویە و هەڵەیە. فکرێکی کوردی نییە. کۆپی و و ێنەی فکری ئەویدییە (ئەوی تر)، بێ لێکدانەوەی لەگەڵ واقعییەت و دۆخی ناوچەکە و واقعییەتی کورد. فدرالیسم و…تاد ، کە لە سوئیس وەرگیراون بۆ ئێران، زۆر بێ مانایە کە لێرە ناتوانم شی بکەمەوە. هەر وا کنفدرالیسم. بیرو هزرێکی کوردی نییە چونکە هێشتا مێژوو و شوناسی کوردیمان نەناسیوە.ێستراتژی حیزبەکان لە فکری نەتەوە داگیرکەرەکانەوە ئاودێری دەکرێ  و فرنچکی گرتووە.

ڕۆژی کورد: ئەگەر بتانهەوێ وەک کەسێک کە ساڵیانێکە لەسەر میژوو و ڕەچەڵەکی کورد کار دەکەن، کورد پێناسە بکەن، چۆنی دەناسێنن؟

قادری: پرسیارێکی زۆر گشتییە. کورد خەزانە و گەنجێکە کە لە ژێر خاک و تەپوو تۆزی فکری ئێرانی و ئیسلامی و بە تایبەت ئێرانیدا شاراوەتەوە. دۆزینەوەی گەنجی کورد، بەبێ سڕینەوەی تەپوو تۆزی ئەقڵی سیاسی ئێران/پارس، ناکرێت.

ڕۆژی کورد: گەلێک جار باس لەوە دەکرێ کە فارسەکانیش کەسانی ڕووناکبیریان هەیە کە مافی گەلانی تر بە فەرمی دەناسن و ئەوەش بۆتە سەرچاوەی سەرهەڵدانی بیرۆکەی ڕیفۆرمخوازی لە کوردستانی ڕۆژهەڵات، ئێوە لەو بارەوە ڕاتان چیە؟

هەرچەند ئەو پرسیارە پەیوەندی لە گەڵ کتێبەکە نییە. بەڵام گەلی فارس بۆ هەموو چارەسەرییەک بۆ بەرگری لە بەرژەوەندی قەومیی خۆی بە باشی کەڵک وەردەگرێت. ئەو ئیدە و فکرانە کە ڕووناکبیرانی فارس هەر جارە و تەبا لەگەڵ دۆخی فکری جیهانی، دەیخەنە ئاراوە، ستراتژیە بۆ سوڵتە و دەسەڵات. سۆڵتە دوو بەشە: بەشێکی سپا و هێزی چەکدارییە، بەشی سەرەکی سۆڵتە، فکر و سوڵتەی هێژمۆنیکە کە لە زانکۆکان، لە ڕۆژنامەکان، لە سیستەمی پەروەردە لە ڕاگەیاندنەکاندا دادەڕێژرێت. فارس تا کاتێک لە لایەنی ئۆپۆزێسیۆنن، هەموو کات دێمۆکراتن و بەرگری مافی مرۆڤن. ئەمە لە ئۆپۆزسیونی حەمەڕەزاشا کە بوون بە کۆماری ئیسلامی، لایەنگرانی خومەینی کە بوون بو ڕێفۆرم خواز، رێفۆرم خوازەکاین مەشرووتە کە بوون بە پشتیوانانی دسپۆتیسمی ڕەزاشا. من پێشتر لە فەیسبووک لە دوو کورتە باسدا بە ناوی نقد اکنون” و نقدی بر شاه کلید” باسم لەسەر ئەو باسە کردووە. ئەگەر پێشتر بە فکرو و ستراتژی ئیسلام جیهانی و کرێکارانی جیهانی، بەرگریان لە تێکۆشان بۆ مافی نەتەوایەتی کورد دەکرد، ئەمڕۆ بە ناوی ڕێفۆرمخوازی، شارومەندی جیهانی، ناسیۆنالیزم مەدەنی، خەریکن دووبارە، لە لایەکەوە سوڵتەی قەومی خۆیان دادەسپێنن، لە لایەکی ترەوە بەرگری لە مافی چارەنووسی کورد دەکەن. ئێمەی کوردیش بێ فکرین، بە سانایی ئەبین بە ئامرازی فکری پارس. ئێوە ئەگەر سرنج بدەنە ئەقلی سیاسی پارس/ئێران نموونەیەکی باش هەیە دەتوانین بیناسین تا هەڵەی مێژوویی مەکتەب قۆرئان و کۆمەڵە دووپات نەبێتەوە. هەر جارەو بە پێی فکری ڕۆژ ستراتژی نوێ دادەرێژن و بە داخەوە بە ناوی فکری جیهانی و چارەسەری کێشەی ئێمە، دایان سەپاندووە بە سەرماندا. ئێمەیش بڕوامان پێ کردووە چۆنکە خۆمان فکری کوردیمان نییە، هەر شتێک بگوترێت و بنووسرێت، فکری کوردی نییە. سەردەمێک دەیانگوت (کردها بومیان اصیل هستند) بوومی ئەسیل (خۆجێی ڕەسەن)،  گوتاری ڕەزاشا بوو کە کورد وەکوو سوور پێستەکانی ئامریکا یان ئۆسترالیا وەحشی و بێ کلتوورن، لە پالیدا دەوڵەتی پارسی و ئیستبدادی ڕەزاشا هێمای شارستانییەت و ئەقڵە. ئەم ئەقڵە ئەرکی هەیە کە وەحشی کورد بۆ ژووری شارستانییەت ڕێنوێنی بکەن کە هەمان ڕێنوێنی لە کورد بووندا بۆ فارس بوونە بەڵام ئێمەی کورد کانتێکستی ڕستە و گوتار لە بەرچاو ناگرین و بە شانازییەوە ڕایدەگەینین کە: ما ایرانی اصیل و از همە ایرانیها ایرانیتریم و اریایی اسیل هستیم (ئێمە ئێرانی ڕەسەنین و لە هەموو ئێرانیەکان ڕەسەنترین و ئاریایی ڕەسەنین). دواتر یەخسیری چەپی فارس بووین و بووین بە کەرستەی کۆمۆنیستە فارسەکان و دەمانگوت، نەتەوایەتی دواکەوتووییە و ڕزگاریی پرۆلتاریای جیهانی ئامانجمانە. ئەمە لە کاتێکدایە کە درووشمی پرۆلیتاریای جیهانی، ستراتژی فارسەکان بوو بۆ بەرگری لە سەرهەڵدانی بیری نەتەوەخوازی کورد و بە جیهانی کردنی بەرژەوەندیی قەومی فارس. هەروەها دوای کۆتایی کۆمۆنیسم و سەرهەڵدانی ئیسلامی سیاسی، گوتاریان لە پرۆلیتاریای بێ نەتەوە گۆڕا بۆ ئیسلامی بێ نەتەوە. ئێمە فریوی ئیسلامیشمان خوارد و پشتمان کرد لە نەتەوەی خۆمان لە حاڵێکدا ئیسلامی جیهانی و هەناردەکردنی شۆڕش و راە قودس از کربلا میگذرد (ڕێگای ودس لە کەربەلاوەیە)، بوو بە ئامرازێک لە خزمەت نەتەوە و دەوڵەتی باڵادەستی پارس کە دووپات بوونەوەی ژاندارمی ناوچەیی حەمە ڕەزاشا بوو. ئێستا کە ئیسلام جیهانی، سەرنجڕاکێشیی خۆی لە دەست داوە و فکری نوێ و رێفۆرم و شارومەندی ناسیونالیسم مەدەنی هاتووەتە ئاراوە، خەریکن بەو چەمکانە دووبارە تووشی هەڵەمان دەکەنەوە کە سەردەمی شارۆمەندیی جیهانییە، نەتەوەخوازی دواکەوتوویە و…هتد. ئیمەیش بڕوامان پێکردووەو. دووبارە خیانەت بە نەتەوەی خۆمان دەکەین. ئەم خیانەتە، ئەخلاقی نییە بەڵکوو لە نەبوونی زانستی سیاسی کوردییە، لە نەبوونی زانستی مێژووییە، با ئاماژە بە یەک نموونە بکەم بزانن نازانستی و نەزانینی ئێمە چەندە جێی سەرسووڕمانە. هەمووی نووسەران و سیاسەتمدارانی کورد دەڵێن، ئێمە لە ساڵی ١٥١٤ی زایینی بە هۆی پێکدادانی سەفەوییە و عوسمانی دابەش بووین، باشە مەگەر پێش ئەو سەردەمە ئێمە سەربەخۆ بووین؟ دەوڵەتمان هەبوو؟ ئەمە فکری ئێرانییە لە پێش ئەو سەردەمەدا چوونکە بەشێک لە ئێران بووین هیچ کێشەمان نەبووە، لە حاڵێکدا ئێمە دوای سەردەمی مادەکان دابەش بووین یان بووین بە کۆیلە، ئەویش بە دەست خودی فارسەکان.

ڕۆژی کورد: وەک کەسیکی ئاکادمیسیەن و زانکۆدیتوو و هەروەها نووسەرێکی بەتوانا، دۆخی ئێستای خەباتی کورد چۆن دەبینن؟ دەراو ئاسۆکانی دواڕۆژی کورد چۆن هەڵدەسەنگێنن؟

قادری: بە بڕوای من، سەرکەوتنەکانی ئێستای کورد یان ئەم دەرفەتانە کە بۆ سەرکەوتن هاتوونە پێش، ئەگەر بناغەیەکی فکری و نەتەوایەتی بە خۆی نەگرێت، مێژوو دوپات دەبێتەوە. لە سەرلێشواوی فکری یان نەبوونی فکری کوردی، ڕۆژئاوای کوردستان کە دەرفەتێ باشێ بۆ خۆلقاوە، ئەڵێ دەوڵەتم ناوێت. باشوور لە نەبوونی هزرو و فکری نەتەوایەتیدا، لە ناو حیزبایەتی خەریکە خەفە دەبێت. حیزبەکانی ڕۆژهەڵات کە هەر خەریکی ئەو سروودە لەبەر کردنن کە تەجزیە تەڵەب (جیاییخواز) نیین. دوایش ناوی دەنێن ڕیالیسمی ستراتژی. ئەمە هەمووی هێمای ئەوەیە کە ئیدەی کوردی و فکری نەتەوایەتی پێکنەهاتووە، یان هەروا لە ناو حیزبایەتیدا ماونەتەوە یان ئێرانی و ئیسلامی و یان شارۆمەندی جیهانین. تەنانەت بەشداری ڕێکخراوی داعش لە نێوان بڕێ لە کوردەکان، بە هۆی ئەوەسە کە بۆ ئەو کوردانە کە بە ژیانی تاکەکەسی و بەرژەوەندی تاکەکەسی ڕازی نیین، هیچ ئیدەیەکی سەرنجڕاکێشی کوردی نییە کە لە ڕووی ڕووحییەوە خۆیانی پێ تێر بکەن، بەڵام داعش یان ئێران ئەو ئیدە و ڕوانگە چێژپێبەخشەیان پێ ئەدات. یانی قەیرانی شوناس و قەیرانی دەوڵەت – نەتەوە لە نێوان کورددا زور قووڵە. چوونە ناو داعش بڕواو ئیمانی ئەو تاکە کەسە نیە، بەڵکوو قەیرانی بڕوا و شوناسی کوردایەتییە. کەس نەڵێ کوردم….

ڕۆژی کورد: لە ئێستادا کورد گەرەکمان بێ یان نا، چوار پارچەیە، چوار پارچەیە لە رووی سیاسی و تەنانەت کەلتووریشەوە لێک جیاواز، پێتان وایە دەکرێ دووبارە بیر لە یەک کوردستان بکەینەوە و هەوڵی بۆ بدەین یان ئەو هەوڵە بۆ نەوەکانی دواڕۆژ بەجێ بهێڵین باشترە؟

قادری: یەکەم، دابەش بوون هۆکار نییە تا بیر و فکری ئێمە پێناسە بکات بەڵکو خۆێ مەعلولی (بەرکرار)ی نەبوونی فکرو ئیدەی نەتەوایەتییە. تەقدیریش نەبووە. بەڵام هەروەک گوتم من ستراتژیست و شرۆڤەکاری سیاسی نیم. باسی من لە ڕوانگەیەکی تردا ئەبێ شرۆڤەی لەسەر بکرێت. لێرەدا نمونەیەک دەخەمە ڕوو، لە سەردەمی دەسەڵات و زاڵ بوونی ئیسلام بە سەر ئێراندا، لە ڕاستیدا ئێرانیەکان لە سیستمی داسەپاوی عەرەبەکاندا بەشدارییان دەکرد. بەڵام لە هەمان کاتیشدا ئوستوورە و بیری ئێرانیگەرییان هەڵدەگیرساند. ئێبن موقەفەع لە هەمان کاتدا وەزیری عەرەبەکاندا بوو، دەقی ئێرانیگریشی وەرئەگێڕاند یان بەرهەمی ئەهێنا. ئەوە بوو کە لە هەرەس هێنانی ئیمپراتوری عەرەب، پارسەکان توانییان کەڵک وەربگرن و هەروەها لە سامانیان، هەتاکوو سەفەویان بە سەربەخۆیی گەیشتن. بەڵام دەیان جار ئیمپراتوری ئێران لە هەخامنشیانەوە بگرە تا حەمەڕزاشا ڕووخاوە باشە بۆ کورد نەیتوانی کەڵکیان لێ وەربگریت؟ چوونکە فکری کورد ئێرانییە، و شوناس و مێژوی خۆی ناناسێت. هەر ئەو سەفەوی و سەلاحەددین بۆ دەبنە ئێرانی و ئیسلامی؟ بۆ هەوڵیان نەدا بۆ ئیمپراتورییەکی کوردی؟ لە نەبوونی فکرو ئیدەی نەزم یان دەوڵەتی کوردی، یان وەکوو سەلاحەدینی دۆینێ و مەکتەب قورئانەکانی ئەمڕۆ ببین بە ئامرازی ئەوانی تر یان لە نەزمی قبیلە (خێڵ) و حیزب وەکوو شەدادیان و ڕەوادیان و ئەردەڵان و حیزبەکانی ئەمڕو سنووردار بمێنینەوە. هەروەک حیزبەکان ئەمڕۆ ئیرانی و ئیسلامی و جیهانی هەن بەڵام بە شانازییەوە ئەڵێن بۆ سەربەخۆیی کورد تێیناکٶشن؟ ئەمە پرسیارێکی زۆر گرنگە. خۆ چەک و هێزیان هەبوو بەڵام چوونکە هیچ ئیدە و فکرێکیان لە نەزم یان دەوڵەتی کوردیدا نەبوو.  کاتێ ئیدە و فکرێ لە کوردستانی سەربەخۆ یان دەوڵەتی کوردی نییە، تێکۆشان بۆ دەوڵەتی کوردی ڕەوایی نییە. لە فکری ئەوانی تر خەبات بۆ کوردستان دەبێتە تەجزیەتەڵەبی (جیایی خوازی) و یاخیگەری و… هتد.  ئێمەی کورد خۆمان فکرمان لە دەوڵەتی کوردی نییە لە ڕوانگەی ئەوانەوە چاو لە خەباتی خۆمان دەکەین و بەردەوام دووپاتی دەکەێنەوە ئێیمە جیایی خواز نین، ئێمە فڵان و فیسار نین و… .تاد، بۆ؟ چوونکە خۆمان بۆ ئەو خەباتە ناو و چەمکمان نییە. نازانین ئەو شتەی ئەوان پێ دەڵئن خراپ، بۆ ئێمە باش و ئازادی و … .تادە، کاری من ئەوە نییە هەر ئێستا چەک بگرین بە دەستا بڵێین دەوڵەتی کوردیمان دەوێت، کاری من ئەوەیە کە ئەم سنوورە سیاسییانە لە بیرو بڕوای خۆماندا پەسەند نەکەین، لانیکەم لە بیرو بڕوای خۆماندا فکری نەتەوایەتی و گوتاری نەتەوایەتی دابڕژێنین و ئەویدی ببینە دەرەوە. کە ئەگەر دەرفەتێ وەکوو سێڤر خوڵقا، کەڵکی لێ ورەبگرین.

ڕۆژی کورد: پرسیار لە بەڕیزتان یەکجار زۆرە، بەڵام نامانهەوێ لەوە زیاتر ماندووتان بکەین، لە کۆتاییدا ئەگەر قسەیەکتان هەیە کە بە پێویست دەزانن باسی ببکرێ، بفەرمون.

قادری: ئەوە دووپات دەکەمەوە کە کتێبی “عەقڵی سیاسی ئێران و ناسنامە خوازی کورد”، نابێت وەکوو ئەو کتێبانەی کە تا ئێستا نووسراوە، شرۆڤە بکرێت. ئەم کتێبە تەنیا باسێکی مێژوویی نیە، تەنیا باسی ئەوە نییە کە کورد ئێرانییە یان نە. بە پێچەوانەی کتێبە مێژووییەکانی پێشوو، بەشێ زور کەمی تەرخان کراوە بۆ باسی ڕەچەڵەک ناسی و…تاد، ئەم کتێبە ناسنامەی کوردە. شوناس و پلانێکە بۆ زانستی سیاسی و نەزم یان تەکوزی کوردی. بناغەیێکە بۆ داڕشتنی فکر و ئیدەی کوردی. کە ئەبێ درێژەی پیێ بدرێت. من تەنیا پرسیارم خستوەتە ئاراوە. تەنیا پلانێکی سەرەتاییە. هەر بەشێکی ئەم کتێبە دەتوانێت ببێت بە مژارێک بۆ تێزی خوێندکاران و هەست دەکەم کێشەی ئێرانی بوون یان نەبوونی کوردی چارەسەر کردووە و بۆ یەکەم جار شوناس و ئیدەیەکی سەربەخۆی بۆ کورد داڕشتووە و دەتوانێت چوارچێویەکی تیۆریک بێت بۆ نووسین و بوژاندنەوەی مێژوی کورد.و وەڵامی زۆر پرسیار وەکوو ئەوەی کە بۆ تا ئیستا کورد خاون دەوڵەت نەبووە و بناغەی ئەم هەموو دژایەتییە لە گەڵ کورد چی بووە، داوەتەوەو. ئەم کتێبە مێژووی خستۆتە تەنگژە و ململانێوە و خودای بۆ دۆئێل بانگ کردووە. ئەم کتێبە ئەڵێ کلتوری ئێران و ئیسلام و مێژوو بە گشتی لەلایەکەوە لە هەمبەر کورد سەری هەڵدا و لە لایەکی ترەوە زەوت کردن و دەست بەسەردا گرتن و گۆڕینی کلتوری مادی/میترایی بوو. بۆ نمونە حەوت خانی عرفان کە لە هەموو ئایینەکاندا هەیە، میتراییە بەڵام هەڵگڕێندراوەتەوە. حەوت خانی میترا بۆ زەوین و شایی و جەستەیە کە لە ئایینە ئاسمانیەکاندا گۆڕا بۆ ڕوح و مەعنەوییەت و خودا. هەمووی زکرو سەمای عیرفان، هەمان هەڵپەرکێ کوردییە بەڵام ڕەنگ و بۆنی خوداییان پیداوە. ئەوەیە کە تکادەکەم ئاستی کتێبەکە نەیەتە خوارو بۆ جوێن دان یان باسی دژبەری سیاسی کەڵکاژۆی لێوەرنەگیردرێ. بەداخەیشەوە دەبێ بلێم ئەگەرچی ساڵیانێکی زور خەریکی بووم بەڵام بە هۆێ بڕی کێشە و گرفتی ژیان و ئازاری زانکۆ لە داڕشتنی زۆر پەلەم کرد. ئەوەیە کە خۆشم ئێستا دەگەمە دەرئەنجامگەلی زور گرنگی ئەو تێزە. من چوومە نا داڵانێکی تاریکەوە کە تا ئیستا کەس نەچووبوو، ئەم کتێبە شتانێکی دەرخست کە بە مێشکی کەس نەگەیشتبوو. ئەوەیە کە لە پێناسە کردنی خۆم لادەدا. بەو هۆیە تەنیا  ناساندنێکی کورت لەم کتێبە، ئاستی دێنێتە خوار و دایدەبەزێنێ،

بەڵام هەروەک گوتم کاری زۆرمان ماوە بۆ بوژاندنەوە یان هەڵگیرساندنی مێژوو و شوناسی کورد، دەبێ درێژە بدرێت بەم بەرهەمە. قەڵەم بە دەستانی کورد بەداخەوە یان خەریکی فکری لامەکانی ڕۆژئاوایین یان باسی ڕۆژنامەوانی. ئەویسە هێشتا پرسیارێکی سەرەکی و ڕەسەن سەبارەت بە مێژوو و شوناسی کوردی نەهاتۆتە ئاراوە. چوون بە هەست هەمووی چارەسەر بووە. ئەبێ ئەم هەستە ببێت بە مەعریفە (ناسین) و چەمک. لە ئاکامدا هیوادارم دۆستان لە ڕەخنە و بوچونیان بێبەشم نەکەن.

  • hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹

بن بست نظری حدکا: چەک و چەمک

hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹 | سه شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۳۴ ب.ظ

بن بست نظری حدکا، چه‌ک و چەمک
حدکا از پارادوکسی رنج می‌برد و این پارادوکس باعث به چالش کشیدن مشروعیت خبات چه‌کداریش شده است. از یک سو جار می‌زند ایرانی هستیم و تجزیه طلب نیستیم از سوی دیگر دست به اسلحه می‌برد و خشونت به خرج می‌دهد. این بن بست نظری در مصاحبه‌ی کاوه آهنگری با من و تو مشهود بود. سئوالات من و تو منطقی بود. اگر ایرانی هستید، اگر دموکرات هستید و خواهان ایجاد نظام دموکراتیکی در ایران هستید، اگر مشکل شما نه کلیت سلطه‌ی ایران بلکه محتوای نظام حاکم بر آن است، اگر مشکل نه اشغال خاک و سرزمین بلکه چگونکی مدیریت این اشغال است، براستی خبات چه‌کداری بی معنی و ترور است. اگر ایرانی هستید، این نظام نظامی ایرانی است از آسمان نیامده است بفرمایید مبارزه مدنی. دموکراسی فقط هدف نیست روش است نمی توان از اهداف دموکراتیک با روش غیر دموکراتیک دفاع کرد. جمهوری اسلامی لطف می کند می گوید تجزیه طلب، باید بگوید یاخی و شرور. حدکا با شعار ایرانی بودن و ماندن در چهارچوب ایرانیت خود مشروعیت مبارزه مسلحانه و اساسا وجود خویش را به چالش کشیده است. اسم حدکا و استراتژی و شعار آن پذیرش سلطه ایرانیت و کومار اسلامی است و مبارزه مسلحانه پارادوکسی با برنامه و شعار و ماهیت حزب است. شاید بگویند نه، این رئالیسم است، استراتژی است، نه آرمان. من نمی دانم تنها استراتژی ظهور امام زمان را دیده‌ام بعد از هفتاد سال بی نتیجه بودن همچنان بر آن اصرار کنند. ارزش هرکاری را نتیجه آن معلوم می کند این چه استراتژیی است که نه تنها نتیجه نداشت بلکه مشروعیت خودشان را نیز به چالش کشیده است. مشکل در خبات چکداری نیست مشکل در پارادکس عمل و نظر حزب است قبلا از اهمیت خبات چکداری گفته‌ام. چون تنها جنگ است فرد شهری را از غرق شدن در جزئیات بیرون کشیده و شار را به امرکلی و سیاست پیوند می دهد......
جنگ، جنگ مفاهیم و نام گذاری است. زمانی شاعران، نامگذاری می کردند، اکر پاریس منلاس را شکست می داد مشروعیت تسخیر هلن را داشت. چون شاعران، نیک را در آن زمان شجاعت نامگذاری می کردند نه خویشتن داری یا عدالت برای همین آشیل نه به خاطر تمدن هلنی و نه عدالت بلکه شجاعت و شهرت در تاریخ می جنگد. بعدها افلاطون اسم اعظم را نه شجاعت بلکه معرفت و عدالت(طبقاتی) تعریف کرد. نام گذاری و خلق مفاهیم نقش اصلی را در سلطه و رهایی از سلطه دارد. جنگ، جنگ مفاهیم است به قول التوسر جنگ، جنگ تعریف کردن است. چه کسی تعریف و نوع نگاه سوژه را شکل داده است. کلمات مواد سمی بی حس کننده ای هستند که اگر در چهارچوب کلمات و مفاهیم دیگری بیندیشیم مسموم و مشروعیت خود را به چالش می‌کشیم از جمله این کلمات مسموم ایران چند ملیتی/قومی و عدم تجزیه آن. به همین دلیل احزاب جرأت دفاع از عمل خویش را ندارند و مدام جار می‌زنند ما برای فعالیت مدنی رفته‌ایم....نه جنگ... .
اگر چک همراه با چه مک نباشد، مشروعیت خود را به چالش می‌کشد. حدکا مدعی است کُردها ایرانی و در چهارچوب ایران خواهان فدرالیسم هستند نه استقلال یا دولت کوردی که تفاوت چندانی با اصلاح طلبان که مدعی هستند در چهارچوب قانون اساسی ایران فعالیت و قانون ظرفیت احقاق حقوق کوردها را دارد، ندارند. قانون و مفهوم ایران چیست که گروهی در چهارچوب قانون و دیگری در چهارچوب ایران باقی می مانند.
قبل از هرچیز اشاره کنم نظام حاکم بر ایران، جمهوری ایرانی/پارسی است با لباس اسلامی و محدود ماندن شعار و دشمنی به جمهوری اسلامی منهای ایران، شعار اپوزسیون فارس چون مجاهدین است که احزاب کوردی آن را تکرار می کنند. همان‌طور که روخاندن کومار اسلامی منهای ایران، شعار سلطنت طلبان است که با فروپاشی نظام کلیت ایران محفوظ و تبرئه شود.به این دلیل که کلیت ایران را از ظلم نظامهای حاکم بر آن تبرئه کنند در حالی که شعار احزاب کورد نه باید محدود به کوماری اسلامی شود بلکه کوماری اسلامی/ایرانی باید باشد و شعار را از روخاندن کومار به رهایی خاک کوردستان که همان روخاندن کلیت ایران است انتزاع کرد.گفتیم شعار ما نیست نگرفتند و گفتند پس مذاکره...... گفتیم هشتاد درصد مردم شهر غرق در زندگی شخصی هستند جاش نیستند، نگرفتند و گفتند مبارزه‌ی مدنی شار.... .
قانون ایرانی که برخی مدعی احقاق حقوق کورد در چهارچوب آن هستند، شکل نهادینه شدن خشونت و سلطه‌ی پارسی است، مفهوم ایران نیز که احزاب مدعی احقاق حق در چهارچوب آن هستند، ابزار هژمونیک سلطه‌ی پارسی است. سیاست ایرانی که برخی خواهان راه حل سیاسی هستند، ادامه جنگ پارسی است. استخراج منابع ملی شکل تلطیف شده‌ی غارت و چپاول فارسی است. ایران ابزار هژمونیک سلطه‌ی پارس بر غیرفارس است. ایران فرهنگی ابزار امپریالیسم سیاسی فارس است. کلیت دولت ایرانی نه کومار اسلامی، دولتی تک-قومیتی و بازتولید کننده سلطه‌ی پارس است. نه کنگره‌ی ملیت‌های ایرانی، کنکره‌ی ملیت‌های زیر سلطه‌ی ایرانی-پارسی.
قبلا گفته‌ام حدک دو قدم از حدکا جلوتر است اما در سقوط. نتیجه منطقی گفتمان حدکا شعار و استراتژی حدک در مذاکره و مدنیت است. گفتمانی نو ببیاد متناسب با خبات تازه.....

  • hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹

سه آفت عقل معاصر کوردی

hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹 | يكشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۱:۵۵ ق.ظ

 

 

 

سه آفت عقل معاصر کوردی

لازمه‌ی هر جنبش جدیدی، تئوری جدید و متناسب با آن است و مستلزم هر تئوری جدیدی، نقد و ایضاح نامعقول قبلی است که مانع از ارائه طرح تازه است در این مختصر به سه آفت عقل معاصر کوردی می‌پردازم که از یک سو ذهن ملی‌گرایی کوردی را مسموم و از سوی دیگر، جنبشهای سیاسی را زمانی که در آستانه موفقیتی قرار گرفته است، به امتناع و فلج کرده است. این سه آفت یکی ایران پلورال قبل از رضاشاهی است دوم دموکراتیزه کردن ایران همراه با دیگر ملیت‌های به اصطلاح ایرانی و سوم عدم تشخیص منطق حکمت نظری از عملی.

 تئوری اول که ایران قدیمِ قبل از تشکیل دولت مدرن رضاشاهی، پلورال و متکثر بوده است، اسارت در استراتژیست‌های ملی‌گراهای ایرانی چون حمید احمدی با نظریه کنفدراسیون ایل، جواد طباطبایی با نظریه وحدت در کثرت و عام بودن ایران بر فارس در نظریه کاتوزیان و جلائی پور و ... است

تئوری دوم که پذیرش حقوق خلقها/ملت‌های به اصطلاح ایرانی در چهارچوب مرز ایران است، اسارت در تفکر چپ‌های ایرانی متبلور در حزب توده و پیشنهاد باقروف است

آفت سوم که بیشتر متدلوژیک است نه نظری، عدم درک نرمش عمل در عین پردازش کردن نظر و عدم تشخیص جدایی منطق حکمت نظری و عملی است که از فقر نظری و متدلوژیک عقل معاصر کوردی سرچشمه می‌گیرد.

آفت اول بیشتر در میان قلم به دستان و به اصطلاح روشنفکران کورد مشهود است که چون تاریخ را از زاویه‌ی ذهنیت ایرانی خوانده‌اند، به توهمات ایران عامتر از فارس و ایران پلورال قبل از تشکیل دولت مدرن ایمان آورده و سلطه و تمرکز مرکز دو حکومت شاهنشاهی و جمهوری اسلامی را عارضه‌ای در تمدن ایرانی می‌دانند که با حفظ چهارچوب ایرانیت و اصلاح حاکمیت می توان ایران پلورال و دموکراتیکی را ایجاد کرد که حاقظ حقوق به اصلطاح دیگر ملیتهای ایرانی باشد. راقم این سطور به صدق و کذب این مورد نمی‌پردازم چون قبلا به تفصیل به آن پرداخته‌ام در این مختصر بیان می‌کنم که این تفکر نه سرچشمه گرفته از تاریخ است نه نظریه‌ای تاریخی و نه مفهومی علمی بلکه استراتژی تئورسینهای پارسی و پارس‌گرا برای تبرئه کلیت ایران و حفظ وحدت و مرزهای ایران است. استراتژیست‌های ایرانی با قلم فرسایی در باره تاریخ قدیم ایران و قالب کردن مفاهیم مدرن چون کنفدراسیون و پلورالیسم یه ایران قدیم، بهشت گمشده‌ای را تصویر کرده‌اند که استبداد و ظلم اکنون نه نتیجه‌ی عقل و تمدن ایرانی/پارسی بلکه ناشی از بی آدابی حکومتهای معاصر و عارضه‌ای در تاریخ ایران است که اکنون با سعی در حفظ مرزها و دموکرانیزه کردن آن می توان بهشت گمشده را احیا و تمامی به اصطلاح قومیت‌های ایرانی به طور مسالمت‌آمیز به حقوق خود در چهارچوب مرزهای ایران دست بیابند. در واقع بهشت گمشده‌ی برساخته شده را مدینه فاضله کرده که مقاومت دیگری همچون کورد را در چهارچوب نظام سلطه حفظ کنند. در حالی که ایران قدیم نیز همانند نظام‌های معاصر اسنبدادی و دولت ایرانی در درازنای تاریخ خویش از فره ایزدی کوروش/فریدون تا ولایت فقیه، دولتی تک-قومیتی و بازتولید کننده‌ی سلطه پارس بر غیرفارس بوده است.این آفت از فقر تئوریک و تاریخی عقل وجود نداشته‌ی کوردی سرچشمه می‌گیرد که دیگران برای وی تئوری می‌دهند و تاریخ می‌نویسند.

آفت دوم، اگر آفت اولی اسارت در تفکر ملی‌گرای  ایرانی بود، آفت دوم اسارت در تفکر چپ ایرانی/پارسی است. تقلیل از ژ.ک به دموکرات، نتیجه‌ی اسارت در این تفکر به نام رئالیسم است. این ایده از سویی به تفکر تئورسین‌های حزب توده بر می‌گردد که خلق‌های ایران دست در دست هم با استبداد مقابله و ایرانی دموکراتیک و متحد را برسازند. بعد از، اگر نگوییم شکست بلکه زوال مشروعیت ناسیونالیسم دولتی رضاشاهی و زوال اقتدار دولت مرکزی بعد از عزل رضاشاه، فارس‌های زیرک که خطر به اصطلاح تجزیه ایران را درک کرده بودند، در زوال خشونت برای سرکوب، قلم و فکر را به عنوان ابزاری برای حفظ به اصطلاح وحدت ملی بکار برده وبه جای تکیه بر دولت، به ملت روی آوردند و با ترویج ملیت‌های ایرانی در حالی که از عمر واژه‌ی ایران به معنای مدرن آن چندسالی نمی‌گذشت، مفهوم ایران فراقومی را در میان اقوام رواج داده و جنبش‌های ملی ضد ایرانی را به ضد استبداد حکومتی و ضد استبداد فارسی تقلیل و سلطه پارس را در چهارچوب مقاومت غیرپارس به نام ایران چندقومیتی بازتولید کردند.  سلطه دولتی را در کل جامعه گسترش و درونی کردند و مفهوم ایران عامتر از فارس را در میان ملت‌های غیر ایرانی رواج دادند. کاری که چپ فارس در حفظ مقاومت در چهارچوب سلطه انجام داد و سلطه پارسی را درونی غیرفاس کرد، بسیار تأثیرگذارتر از قدرت دولتی و تبلیغات رضاشاهی بود چون تأثیر آن را به وضوح در احزاب دیگر ملت‌های غیرایرانی چون احزاب کورد می بینیم نمونه کامل آن کنگره‌ی مضحک ملیت‌های ایرانی است. این تفکر بیشتر در میان احزاب کوردی رواج دارد غافل از این‌که نه حقیقت بلکه استراتژی فارسی به نوع دیگر در حفظ سلطه بر غیرفارس است. ریشه‌ی دیگر این تفکر تجربه خود شوروی بود که همانند امپراتوری ایران، ملت‌های زیادی را زیر سلطه داشت که نه می توانست منکر وجودی آنان باشد نه اجازه تجزیه خود را می داد به همین دلیل تئوری دموکراسی خلق ها در چهارچوب مرکز و حفظ مرزها را رواج داد.

آفت سوم همان‌طور که گفتیم متدلوژیک و ناشی از فقر نظری و عدم درک جدایی منطق عمل از نظر است این آفت به حدی ریشه کرده است که که بیماران، پزشک را به این بیماری متهم می‌کنند.

افلاطون اگرچه رسما به تقسیم بندی حکمت نظری و عملی نپرداخت و اولین بار ارسطو آن را پردازش کرد، اما به خوبی به این تقسیم  آگاه بود چون با تمام تلاش تئوریکی که برای تبیین مدینه فاضله و عالم مثل انجام داد، امکان تحقق مدینه فاضله‌ی خویش را در حد صفر و آن را صرفا به عنوان افقی برای اصلاح امروزی می نگریست. حکمت نظری از نظر هستی شناسی به تبیین و مفهوم سازی می‌پردازد و حکمت عملی امکانیت آن را در ظرف واقعیت می‌سنجد. محدودیت‌های حکمت عملی نمی تواند مانعی در پردازش حکمت نظری در باره‌ی آن بکند. این‌که عملا امکان تحقق مدینه‌ فاضله و دولت زیبای مثلی وجود ندارد، یک طرف قضیه است، طرح آن به عنوان افقی برای هدایت عمل، طرف دیگر. این بیماری عقل کوردی را فلج یا بهتر بگویم عقل وجود نداشته‌ی کوردی را توجیه می‌کند و به جای اعتراف به فقر نظری و تاریخی به نفرین آن می‌پردازند. این که راقم این سطور مباحثی از ایده‌ی دولت/نظم کوردی پردازش می‌کنم به معنی نادیده گرفتن واقعیات امروزی که امکان تحقق آن را نمی دهد، نیست. ایده نیز با رویا و احساس متفاوت است که بگویند طبیعی است همه‌ی ما به دنبال دولت و استقلال کوردی هستیم اما شرایط اجازه‌ی آن را نمی‌دهد. پردازش ایده‌ی دولت کوردی یا آن‌چیزی که به استقلال مشهور است، به معنی باور به گنجاندن آن در سیاست عملی اکنون نیست بلکه افقی برای سیاست عملی امروز است. ابن مقفع همزمان که وزیر خلفای عربی بود در نوشتن و ترجمه، به تدوین نظم ایرانی در مقابل نظم اسلامی می‌پرداخت. در عدم پردازش مفهوم نظم/دولت کوردی حتی اگر مقدورات عملی چون سیور و انقلاب و باشور امروز نیز باشد، امکان تحقق دولت یا اسنقلال کوردستان مقدور نمی باشد چون ایده با خواست احساسی تفاوت دارد. اینکه در عمل استراتژی تغییر یابد و یا محذورات واقعی را در نظر بگیرند و از استقلال ندا سرندهند یک مسئله است، عدم درک اهمیت پردازش خود دولت و یا استقلال کوردستان مسئله‌ی دیگر. این‌که در عمل احزاب چه سیاستی را با روپوش رئالیسم و زیرکی سیاسی در نظر بگیرند یک مسئله است، این‌که جز ادعا یا احساس تصویر و ایده‌ای از دولت و نظم کوردی ندارند، مسئله‌ی دیگر  که هنوزم که هنوز است این دو از هم تشخیص داده نشده‌اند.

هنگامی که علت یک مسئله تشخیص داده نشود، راهکارهای ارائه شده نیز آب در هاون کوبیدنی بیش نخواهد بود از جمله‌ی این مسائل دلیل استبداد تاریخی ایرانی و یا جمهوری اسلامی ایرانی است. در فقر نظری جنبش کورد، از خوراک فکری پارس تغذیه می‌شویم و علت استبداد را در مذهب، حکومت، اشخاص، بورژوازی و .... می دانیم. دلیل استبداد نظام در تئوری ولایت فقیه و مذهبی بودن آن نیست که راه‌حل، سکولار شدن آن باشد. دلیل استبداد ایرانی بورژوازی نیست که راه‌حل کمونیست کردن آن باشد. دلیل استبداد ایرانی اشخاص و یا در خود حکومت نیست که راه‌حل تغییر نظام و اشخاص باشد. دلیل استبداد بسته بودن نهادهای حکومتی نیست که راه‌حل مشارکت سیاسی باشد. دلیل استبداد ایرانی پراکندگی جمعیت و کم آبی و نفت نیست که راه‌حل، تقدیر یا تولید صنعتی باشد. دلیل استبداد ایرانی سلطه‌ی سیاسی و فکری قوم پارس و در منش عقل پارسی است و دولت و دانشی که در چهارچوب آن می اندیشیم، بازتولید کننده و یا ابزار سلطه‌ی قومی پارس است. فلسفه دولت ایرانی حفظ سلطه پارس بر غیرفارس است نه این یا آن دولت، که با تغییر آن مسئله حل شود. دولت ایرانی با هر لباسی چه شاهنشاهی و چه اسلامی و دموکرات و سکولار با مفهوم ایران و زبان ایران و فرهنگ ایرانی ابزار سیاسی و هژمونیک سلطه‌ی پارسی است. حال از مشارکت و تغییر نظام و کنگره ملتهای ایرانی ندا سر دهید...

 

 

  • hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹

کورتە رەخنەیەک لە کتێبی "کورد کییەی" سوران حەمەرەش

hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹 | جمعه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۴۱ ق.ظ
کورتە رەخنەیەک لە کتێبی "کورد کییەی" سوران حەمەرەش
نزیک به یەک ساڵ پێش لە گەڵ ناوی سۆران حەمە ڕەش ئاشنا بووم بەڵام بێجگه له بڕێ دەقی کورت لەم لاو له ولاوە، شتێکی ئەوتوم لێ نەخویندبوەوە. زور بە گرنگیەوە ناویان ئەهێنا پێم خوش بوو کتێبەکەی بخوێنم. چەن شەو لەمەو پێش لە ماڵی یەکێ لە دوستان بووم کتێبەکەیەم بینی چاوێکم لێکرد هەر پێرستی بابەتەکەیم بینی زۆر خوشم هات گوتم بە ۆسان ئەم کتێبە وەرگێڕاوەتەوە بە فارسی؟ گۆتیان نە، گوتم بەشکەم ببێت بە فارسیش. دوایی ئیزنم لەو دوسە گرت و لە گەڵ خۆمدابردم کە بیخوێنم بە داخەوە بە پێچەوانەی ناوبانگ و فهرستی بابەتەکانی، بەڕاستی هیچ شتێکی ئەوتوی تێدا نەبوو. پێم سەیر بوو ئەو هەموو ناوبانگە و پێداهەڵگوتنە. ئەمن ئیستا باسی هەمووی کتێبەکە ناکەم، هەم دەرفەتم نییە هەم بێجگە لە باسی زمان، بڕاستی بێ بایەختر لەوەسە کاتی زوری بۆ دابڕژێنم. زمان ناسیەکەیشی نە لێکۆڵێنەوە لە سەر پێکهاتەی زمان نیە بەڵکو وردە باسی وشەکانە کە چەندانە وشەی هاوبەش، ئەتوانێت کاریگەری زمانەکان لە سەر یەکتر بێت نە ریشەی هاوبەش. ئەوە کە نووسەر دەڵێت بە جێ زمانی ئێرانی دەبێ زمانی زاگرۆسی بەکارببەین زۆر باشە ئەم هەموو تێکۆشانە دەکرێت کە کورد لە ژێر رەکیفی زمان و سولتەی کلتووری ئێرانی بێنینە دەرو لەم لاوەهەڵەیەکیتر هێناوەتە  ئاراوەکە کورد بەشێ لە شارستانیەت سومرییە؟
 لێرەدا تەنانەت بە گشتی و چەند بابەتێکی تایبەتی دەخەمە ژێر پرسیارەوە. رەخنەی هەمووی کتێبەکە بمێنێت بۆ دەرفەتێکیتر. هەروا گوتم پێڕستی بابەتەکانی، ناوزەدی زور گەورەیان بۆ دانراوە، بۆ نموونە کاتێ بابەتی هیتیەکانم بینی، زور بە ئێشتیاقەوە دەسم کرد بە خویندنی، گوتم لەم بابەتە کە زور شارەزا نییم بڕێ زانیاری وەربگرم، بەڵام بە داخەوە شتێکی ئەوتوێ تیادا نەبوو. نەتەنیا هیچی تێدا نەبوو لە سەرەتا تا کۆتایی، دودانە وشە شروڤە دەکات و، بە پێی ئەو دوودانە وشە، بڕیار دەدات، هیتیەکان کورد بوون. مەبەستی من ئەوە نییە هیتی کورد بوون یان نە، باسی من ئەوەیە ئەو بابەتە دەکرا لێکوڵینەوەیەکی زۆرتری لەسەر بکرایە ئەگەر شارەزا نییە، هەر نابێت باسی لەسەر بکردایە. ئەگەر بە دوودانە وشەی هاوبەش، سەبارەت بە پەیوەندی کورد و هیتی، فتوا سادر بکریەت، دوودانە وشەی هاوبەش لە ناو زمان چیینیەکان و روسیەکانیش پەیدا دەبێت کە نابێتە هۆکاری رەگەزی هاوبەش. لە نێوان کوردی وئاڵمانیایش چەندانەیک وشەی هاوبەش ئەدۆزریتەوە کە نە نیشانەی رەچەڵەک یان شارستانیەتی هاوبەش بەڵکەو دەتوانێت قەرز یان ئاڵو گور(تبادل) لە نێوانیاندا بێت.
  میتۆدی ئەم کتێبە زور کلاسیکە، هەر لە ڕوانگەی میتودی نوسەرانی کلاسیک وەک ئەمین زەکی بەکە کە کتکە کتێبە کەی ئەویش هەروایە ، هەروەکوو کاک سوران، نەشیاو و لاوازە. بۆیە کتێبەکەیشی پێشکەش کردووە بە ئەمین زەکی. بڕاسی نوسەرێ کە گەیشتبێتە شتی نوێ، باش دەزانێت کتێبی ئەمین زەکیش زور گرنگ نیە،  هەروا کتێبکەی سورانیش. هەر ئەم باسی زمانە و دۆزینەوەی دوو وشەی هاوبەش، زانستی مێژوویی تێکداوە. ویلیام جۆنز، دوو ووشەی هاوبەشی لە ناو زمانی هند و ئێران و ئوروپا دۆزیەوە، تێوری پوچی هاورەگەزی زمانە  هند و ئوروپایەکانی  بەرهەمهێنا کە، زەربرێکی بنەڕەتی لە زانستی مێژو دا. ڕوونەدەکراێت  ئەو دوو وشەی هاوبەشە لە هەموو زمانەکاندا ا ببینرێتەوە، ئەڵبەت جونز زور ژیرتر لەوانە بوو کە باوڕی بە تئۆریەکەی خۆی ببێت ئەو کات لە لاییه کەوە، ئایدولۆژیای سیاسەتی "دزراییلی" بوو کە هند و بەشێ لە ئێران و .. ، لە ژێر دەسەڵاتییدا بوون بە شوێن رەوایی بو ئێستعماری دەگەڕا و لە لایکیترەوە، لەبەرامبەر ئانکتیل دوپڕون کە، درۆکانی توێژەرە غەربییەکانی سەبارەت بە رەوشەنبیری زەردەشت بردبووە ژێر پرسیارەوە(پێشتر لە کتێبەکەدا گوتوومە..)، ئەو تیۆریەیەی داڕشت. روون و ئاشکرایە گەڕان بە شوێن رگەزی هاوبەش بە هۆی دوو وشەوە، هەڵەیەکی زەقە. گەڕان بە شوێن دوو وشەی هاوبەش کە، بە ئەندازەی وەڕگێرەکان دەتوانرێت مانا بکرێنەوە. ئەم شێوە لە ئیش کردن نەزۆکەو توانای ئافراندنی نوێ نیە. ئەم بابەتانە هەر وەکو مێژونوسە کلاسیکەکانیتری کورد، ناکاراو بێ ڕوانگەیە بە چەشنێ کە شروڤەیەکی کاراو تێڕامانێکی کوردانە خەلق ناکات. پرس ئەمەیە، بەڕاستی ئەم هەموو سوژە باسنەکراو دەس نەخواردووە نابینن کە دەکەونە بەرئاوردی دوو وشەو بەمە بابەتەکەیان تەواو دەکەن؟ دووپاتی دەکەمەوە کە بە واتای ئەوە نییە نابێت زما نناسی بخەینە لاوە،  بە پێچەوانە نووسینی مێژوی کۆن بە بێ لێکۆڵێنەوە لە سەر زمان، کارێکی ناتەواوە. مەبەستی من ئەویە کە سەرەڕای ئەوە کە مێژوو نابێت سنووردار بکریت بە زمان، زمان ناسیش نابێت سنووردار بکرێت بە وشە ناسی بەڵکو لە تەنیشت شروڤەی پێکهاتەی(ساختار) زمانەوە، دەبێ بابەتی زمان لە تەنیشت کلتوور و ئەندیشەی سیاسی و لە ڕوانگەێکی کوردیدا بێت ،چوون زانستی مێژووی لە بەرژەوەندی ئەو نەتەوانەیە کە بە شوێن ناسنامەی مێژوویی دا دەگڕین، جیانیە. کتێبەکەی کاک سۆران هەروا کە باسمکرد، کلاسیکە و توانای دۆزینەوەی ئاسۆی نوێی نەبووە.  .بەداخەوە کورد لە بواری زانستی مێژوویی و ئاستی فەلسەفییەوە ئەوەندە دواکەوتووە کە سەدساڵ لەدوای ئێران و دوسەدساڵ لەدوای ئوروپاوەیە و نەیتوانیوە شتێکی ئەوتو و نوێ دابڕژیێت هەر کتێب دەنووسن رەگەز و زمانی کورد لەکوێوە هاتووە و، فلان نووسەر چی گوت و ... ، و ئەم شتە بەڕاستی بێ بایەخ وزۆرپاتە. خۆ هیچ شرۆڤەی کولتووریی کوردیینیە، هیچ روانگەیەکی کوردی لەناو ئەو کتێبەدا نییە. بۆ نموونە بابەتێکی هەیە "کورد کێیە" گوتم داخوا ئیستا چ شتاگەلیکی تێدابێت؟ بەڵام بڕاستی خاوەندی هیص بنەماو ماناخولقێنیەکی تازەنەبوو، بە شرۆڤەی دوو وشە وەک "لولوی" بابەتەکە کۆتایی دێنێت. ئەمە کوردە؟ ئەمن مەبەستم ئەوە نییە ئەم وشە کونانە بێ بایەخن یان نابێت بەرباسکەونەوە  بە پێچەوانە خوشم سەرقاڵی بەدواداچوونەوی ئەو کارەم بەڵام ئەوە یەک لە سەدە ، وڵامی ئەو پرسیارە ناداتەوە کە، کورد کێیە؟  ناوی بابەتێکە، بەڵام کاتێک دەیخوینییەوە هیچی تێدا نییە. ئەگەر کورد هەر ئەوەیە بەڕاستی کوردبوون گرفتی بەڕەتی هەیە ، نووسەرە روژئاواییەکان، دو کتێب وەکووئەوانەی  ئەمین زەکی و سۆران دەخوێنن کەئەم هەموو قسە نەگونجاوەیان سەبارەت بە کورد گوتووە ،  کورد هەر بەشە/لەقە و هیچی نییە. براستی ئەو هەموو دەقە و سوژە نابینن، یان کوتایی فکری کوردییە هەر کسێ بۆ خوی دەبێتە نووسەرێک گەورە. دەورانی رەگەز و مەگەز تەواو بوو. ئەم لێکۆڵێنەوانە بەشێ زور کەمی ئەوشتەیە بۆ نووسینی مێژوی کورد پێویستە. لەمکتێبانەدا هیچ فکر و ناسنامە، و هەتا مێژووی کورد دیار نییە کە لە خوارەوە باس لەسەر چەند بابەتی بڕاستی هەڵەی کتێبەکەدا،دەریدەخەم مەبەستم چییە ،  کورد نیشانی داوە ولەم کتێبەداکاکسۆران خۆربەخەستی تر دەریدەخات کە هێشتالەچوارچێوەی ڕوانگەی کلاسیک و لەژێر یەخسیری عەقلی مێژووی ئێران و نووسەرە کلاسیکەکانی کورد، نەهاتووەسە دەرو. 
کاکە سۆران دەڵێت هەخامەنشیەکان(ئەخامەنی) شاهەنشاهی بوون و"دوای سەرکەوتنی پارسەکان بە سەر میدەکاندا، دەوڵەتی میدی کۆتایی نەهات بەڵکو دەوڵەتی فارس بوو بە .....پاشای پاشاکان....پاشاکانی ناوچەکە(وەکوو ماد، قادری) قەبووڵی پاشایفارسیانەکردوە وەک شای شاهان و  بە گەورەترین پاشا ....سوران،٢٠١٣،  ٣٦٨)." میدیەکان لەگەڵ ئەوەی کە بوونە پاشای بچووکتر لە فارسەکان، هەر هێشتا وەک پاشا حوکمی وڵاتی خۆیان دەکرد"(٢٢) دەڵێ پاشای ماد کۆتایی نەهات و پاشای فارسیان بە گەورەترین پاشا قەبووڵ کردووە... . بڕاستی نازانم ئەم هەموو ناڕاستیە لەکویوە هاتووە؟چۆن دوای سەرکەوتنی فارس دەوڵەتی ماد کۆتایی نەهات؟ لە سەدەی ٢١ کە سەدەی دیمکراسی و مافی مروڤە، پارس ئەوەندە توندئاژۆوزەبروزونگ ویستە هیچ ئازادی وفرەچەشنیەک پەسەندناکات، بیست سەدە پێش چۆن کردویەتی؟ من پێشتر ئەم روانگەهەڵبەستراوەم باسکردووە کە، دوای سەرکەوتنی پارس ، ماد هەر دەوڵەت بووە یان ئێران فدراڵ و پلورال بووە، بە زوری لە رەخنەی ئوجەلان و سێ ڕەوایەت لە دەوڵەت میللەت ئێرانی،تەباتەبایی و کاتوزیان و ئەحمەدی، لە کتێبی (نڤم اهورایی و تازش اهریمنی و هەر وا کتێبی ئەقلی سیاسی ئێران و ناسنامەخوازی کورد،قادری)، هاوردوومە و بە تەواوی بردومەتە ژێر پرسیار، ئیتر دوپاتی ناکەمەوە. لێرە تەنیا ئاماژەێک دەکەم کە ئەم ڕوانگەیە هیچ پایەییکی نییە. ئیمپراتوری ئەخامەنی، نە شاهەنشاهی بووە نە دەوڵەتی ماد دەوامی هێنا بەڵکو حکوومەتێک بە تەواویی فارسی هەبوو کە سەرەڕای ئەوە پاشایەتی مادیان لە ناو برد، هەموو خەزێنەی ئاکباتانیان تاڵان کرد و مادیان کرد بە کۆیلەوبەشەروکوشتن نەبێت  پارس دەسەڵاتی بە سەر ماد دانەسپاند ، ماد نە سیستمی ما نە پاشایەتی نە ئایینی و نە ئازادی، ئەخامەنی فارس هەموویان سڕییەوە و هەموو ساتراپەکان هەتا ساتراپی ماد و هەمووی گەورەکان، فارس بوون(بریان، همان، 126-127. یونگ، 1385: 105. کوک، گرشویج، ، 1387، 232.هرودت ، 1387، 101 گرشویج، همان، 644. دیاکونوف ، 1388: 390 علی اف، 1388، 415. یونگ، 1385، 30. شاندور، 1375، 82 بۆ زانیاری زورتر چاو لە دوو کتێبەکەی نووسەری ئەم قەڵەمە بکەن کە پێشتر ناومهێنان). ئەم هەڵەیە لە هرودتە وە ریشەی هەیە کە لە کۆتاییدا ڕوونی دەکەمەوە کە لەکوێنەوە سەرچاوەی گرتووە.
فارسەکان، وشەی شاهەنشاهی xasaysa یان  لە ماد، زەوتکرد بەڵام تەنیا وشەکەیان زەوتکرد نە سیستمی شاهەنشاهی و پلورالی ماد و، هێشتنی شاە بەزیوەکان ونە دەوڵەتیان لە ئەخامەنی، هیچ واقعیەتی نەبووەونیە. لەژێر ناوی وشەی شاهەنشاهی، ئێیستبدادی روت بوو بە لە ناو بردنی شا و دەسەڵات و ئایین و ئابووری نەتەوە بەزیوەکانی وەک ماد. هەروا گوتم بە درێژی لە هەردوو کتێیبەکەمدا باسم کردووە دووپاتی ناکەمەو. 
هەروا بە ئاماژە بە مانەوی پادشایی ماد لە سەردەمی سەرکەوتنی فارس، دەڵێ "لە شەری بابلدا، پاشای فارس،داوای لە گوبریاری پاشای ماد کرد سەرەتا ئەو بچێتە ناو بابل و شارەکە کونترل بکات"(٢٢). بڕاستی زور جێی سەرسوڕمانە ئەم لێکۆڵێنەوە. سەرەتا،  هێشتا توێژەرانی مێژو کۆک نیەن لە سەر ئەوە کە گۆبریارکێیە، داینێن میدیش بێت، کێ گوتوویە پادشابووە ؟ شایەد وەکوو هێزە سەربازیەکانی ئەمڕو یکوردی ناودەسەڵاتی ئێران، سەربازی پلە سێ بن. بەڵام رەخنەی سەرەکی ئەوە نییە کە گوبارو کێیە، رەخنەی سەرەکی ئەو نەزانییەیە کە پێشخستنی گوبریار بۆ داگیرکردنی بابل، بە دۆستی پاشای فارس لەگەڵ ماد دائەنرێت. کورش ئەنقەست گوبریار دەخاتە پێشەوە کە کوشت و کوشتارەکەی بابل بە ناو گوبریار تواو بێت هەموو تاوان و زەبروزەنگەکان بخاتە ئەستۆی ئەو خۆی بێتاوان نیشان بدات و وەک رزگاریی دەریک بچێتە ناو بابل کە ئەم بابەتەیشە لە کتێب ئەقل سیاسی و....گوتوومە.
هەڵەیەکی تری سۆران، دەڵێت فارس مەعبدیان نەبووە. ناوبراو رفرنس ئەداتە هرودت، وایە هرودت دەڵێت فارس مەعبدیان نەبوو. ئەم وتەی هیرودتە، بۆ ساڵیانی درێژ، توێژەرەکانی سەرلیشێواندبوو بەڵام وتەی هرودت تا پێش دۆزینەوەی زمانی بەردنوسی بیستوون رەواجی  بوو، دوای ئەوە داریوش خۆی ئاماژە بە مەعبدەکان دەکات، زوربەی توێژەرە مێژوویەکان دانیان بە هەبوونی مەعبەد لە فارس داناوە و ئیتر وتەی هرودت بە تواوی رەد بووەتەوە. داریوش شاه می‌گوید:«من ێ‌یدانا -  معابدی -  را که گئوماتا مغ ویران کرده بود بازسازی کردم».(بەردنویسی بیستون).
هەمووی توێژەرەکان کۆکن کە ئایدانا هەر مەعبەدەکان یان ئاگردانەکانی زەردەشتیە کە داریوش بە هۆی وێرانکردنیان بە دەسی گۆماتای مادی/میترایی، نۆژەنی کردوونە وە بو ئەوەی کە ئەم راستیە بسلمیت بڕواننە ئەم سەرچاوانە. (داندامایف، 1386: 322 . شوارتز، ١٣٨٥،  :829 . کوک، 8313 .267) (هینتس،1383:368. ویسهوفر، 1389: 98 دیاکونوف: 1388: 485).  لە کتێبەکەدا بەبەدریژی شروڤەم کردووە.....
کاک سۆران، دەڵێت مغەکان، مادیی بوون. راستی بۆ ئەم بڕوایە ناکرێت زور رەخنە لە نووسەر بگرین، چوون بەڵکەی زور بۆ سەلماندنی هەیە. شایەد من بۆ یەکەم جار رەچەڵکی ئەم هەڵەیەمە دۆزیوەتەوە کە بۆ ئەلێن مغ، مادی بوون و لە کتێبەکەدا بە دریژی بابەتێکم بوی تەرخانکردووە و تەواوی نەزەریەکان کە دەڵێن مغ مادیە، بە بەڵگە بردومەتە ژێر پرسیار لێرە نامەوێ درێژەی پێبدەم دووپاتی کەمەوە کەسێ بیەوێت دەتوانی بیخوێنێت کە سەلماندوومە مغ مادی نیین و ریشەی ئەم هەڵەیە سیاسی و دروستکراوی داریوشە کە بەداخەوە هرودت موری زانستی بەسەردا سەپاند. داریوش، بە پێچەوانەی وتەی سوران" یەکێ لە سەرکردە هەرە گرنگەکانی میدیەکان موغێک بوو بە ناوی گائوماتا"(٢٢)  " بۆ سەندنەوەی ڕەوای گئۆماتای مادی و شاردنەوەی گەورەیی شورشی ماد، نازناوی گئۆماتەی کرد بە مغ کە، سنورداری کات بە شورشێکی مەزهەبی و ناڕەوا بۆ دەسەڵات، و جەنبەی قەومی ماد بشارێتەوە و چون لە لایەکەوە، مێژوونووسەکان شارەزا بوون لە مادیی بوونی شوڕشی گوماتە و لە لایەکیتر لە ڕوانگەی کتیبەی داریوش لە چۆنیەتی شوڕشەکە ئاگاداربووین، لە مێژوو دا وا جێگیر بوو مغ، مادی بوون. بڕواننە ئەم سەرچاوانە کە هەموو کەس ناڵێت مغ مادیی بوون (داماندایف، 1386: 209 یونگ، 1390: 138 -  39). هەروا جی مسینا مادی بوونی مۆغەکان دەباتە ژێر پرسیارەوە (داندامایف، 1386: 209). استرابون نیز مغها را در میان قبایل پارسی جای می‌دهد (کتاب 15 فصل 3 بند 1، به نقل از ویسهوفر، 1389: 166). مۆغ سەرەڕای ئەوە کە مادی نەبوون، دژە مادی بوون و روحانی رەسەنی زەردەشتی بوون، زەردەشتێ کە لە گاتاها، ئایینی میترای مادی ردکردەوە و کردی بە شەیتان. مۆغەکانیش لە درێژەی بە شەیتان کردنی میترای مادی، لە کتێب وەندیداد هەمووی سەمبۆلەکانی میترا/مادیان کرد بە دیو و شەڕ، هیچشتێکیش بە ناوی مۆغ کۆشی داریوش کە کاک سوران ووتوویە، راستی نییە. مارکوارت و داندامایف و ... بە تواوی بردوویان ژێر سئوال کە ئەویش لە کتێبەکەمدا بە ڕورنی باسملێکردووە. داندامایف، 1386: 336. عقل سیاسی ایران....427 تا...).
  لە واقێعدا بە تەوس وسوکایەتیەوە دەڵێت ئەی مغ، ئەتۆ کێیت داوای پادشای دەکەی؟( بویس، 1375: 130. ) و هەر وا شای ئەشکانی بە تەحقیر بە ئەردەشیر دەڵێت ئەی کوردزادە، ئەتۆ کێی داوای دەسەڵات دەکەی.  بە داخەوە سۆران وەکوو زوربەی نووسەران ، وەکوو رەزازی ئەو هەڵە دەکەن و فتوای کوردبوونی ساسانیان دەخەنە ئاراوە کە وا نییە و ساسانیان کورد نەبوون هەروا گئۆماتە مغ نەبوو و مغ مادی نەبوون.  ئەمە کە مغ مادین و...دروستکراوی فارسەکانە کە هرودت ناوشیارانە رەوایی زانستی پێبەخشیی. ئیستا باسی هەڵەی هرودت و دروستکردنی مێژوو و درۆی فارسمان خستە ئاراوە، لێرەیش رەخنەیەتر لە سۆران بگرم کە باسی درۆی فارس و هرۆدت دەکات و بە داخەوە زور ساکار باسی لێدەکات لە حاڵێکدا ڕوونکردنەوەی سەرچاوەکانی هرودت زور یارمەتیدەری دوزینەوەی راستیەی مێژووییەکانە.
هەڵەیەکیتری نووسەر ئەوەیە کە بە پێ وتەی هرودت، کە دەڵێت دوای کوشتنی گئوماتا هەمووخەڵکی ئاسیا جگەلە فارس تازەیەبار بوون، هۆکاری تاەزیەبار بوون بۆ گئوماتا و قین لە داریوش، بەجیاوازی دینی دەزانێت"  فارسەکان هاودینی خەڵکی ناوچەکە نەبوون ئایینیان جیاواز بوو" (٢٢). ئیتر زمانم لە وەسفی ئەم هەموو ناوشیاری ونازانستیە گۆناکات . هۆکاری لایەنگریلە گئوماتای مادی نە دین بەڵکو ئەوە بوو کە گوماتا بۆ سێ ساڵان هەم سەربازیی نەتەوە بەزیوەکانی بەخشی هەم باج وسەرانە  و ... بۆ ئەویش بڕواننە هەر ئەو هرودتە ی کە نووسەر رفرنسی داوە و بەشی گئۆماتای عقلی سیاسی ایران و ... .کە بە روونی وتەسەلی و بەڵگە هەمووم شیکردوەتەوە. 
  ئەوەی کە سۆران دەڵێت "فارسەکان هەمیشە خەریکی دروستکردنی رابردویەکی پڕ شکۆمەندی بێ بناغەبوون بۆ خۆیان"(٣٦٧) راستە، بەڵام دەبوایە زورتر لێکۆڵێنەوەی لەسەر ئەم بابەتە گرنگە کردبایە. ئەسڵەن بە بێ رووکردنەوەی درۆی مێژووی فارسەکان، نووسینی مێژووی کورد نامۆمکینە بەڵام نازانم بۆ ئەم شتە گرنگە قاتی سەرچاوە و شروڤەیە، رفرنس دەداتە ئیبن ئەسیر؟ ئەوشتە کە ئیبن ئەسیر سەبارەت بە درۆی فارسەکان دەڵێت هیچ تەبایەکی لە گەڵ ئەو میتۆدە کە مێژووی فارس دروسکراوە نییە. ئیبن ئەسیر، باسی بڕێ دێروکی فارسەکان دەکات کە مێشکی مێژووی بچووکبینی ئیبن ئەسیر، هەرتێناگات دروسکراو بە مانای مێژووسازی درویینە، چییە. ئەو لە ڕوانگەی ئیسلامی و ئوبژکتئوی مێژووی ئەڵێ درویە نە ئەو میتۆدە کەسۆران  باسی دەکات. هەتا وەرگێری فارسی ئیبن ئەسیر، لە لەژێرنووسدا دەڵێت ئەرێ وەڵا ئەگەر وەکوو ئیبن ئەسیر وا بە وشکی باسی ئەو ئەستورە قووڵانە بکرێت هەمووی درۆیەمن لەگەڵ ورەگێراونم تا ئیبن ئەسیر، ئیبن ئەسیر تێناگات ئەو شتە کە ئەڵێت درۆیە چەندە راستی شاراوە و مانای قووڵی تیدایە. ڕوونکردنەوەی درۆی فارسەکان شتێ نیە مێشکی دینی ئیبن ئەسیر و دۆخی بێ پرسیاری سۆران تێبگات ئەگەر لە درۆی فارسەکان تیگەیشتبا نە بەو سادوساکاریەبەلایدا ڕانەدەبوورد  نە دروکانی ئەوانی وەک ، پادشایی و مۆغ بوونی گئۆماتا و... . دووپات بەدەکردەوە.
هەروا جنابی نووسەر ئەڵێت "مێژوونووسەرەکانی یونان کاریان بۆ فارس کردووە و موچە خوری فارس بوون بۆیە روانگەی فارسی...بە سەر مێژووی ناوچەکە سەپێنراوە"(٣٨١). ئەوەی کە نووسەرەکانی یونان لە روانگەی فارس مێژوویان نووسیوە، زور ڕاستە ئەمن خۆم لە  ئاخری کتێبەکەدا(علم تاریخ و...) بابەتێکم بۆ تەرخان کردووە. بەڵام بەو سادگییە نییە کە ناوبراو باسی لێدەکات. هیچ بەڵگەی نییە هرودت موچەی وەرگرتبێت بە پێچەوانە، کتسیاس پزشک و موچەگیری ئەخامنیان بوو، زور بە خراوی باسی پارس دەکات و زور سەمپاتی بە میدیا هەیە بەڵام بە داخەوە هیچکام لە کتێبەکانی کتسیاس نەماون ئەوەی کە ماوە نووسەرانێتر ئاماژەیان پێداوە. ئەم باسە زور گرنگتر لەوەیەسە بە موچەگرتن چارەسەر یان هاوردەبەدڵخوازی بکەین  . سەردەمی هرودت نە زانکو نە سەرچاوە و نە شوێنە ئاسەواریەکان شروڤە دەکران، سەرچاوەی هیرودت زانیاری شەفاهی بوو کە بە هۆی سەرکەوتنی فارسەکان، ئەوان زانیاری غەڵەتیان دا بە هرودت ئەویش ناوشیار/نائاگاهانە، بێ ئەوەی بزانێت بە دروکانی فارسەکان کە خۆیان کرد بە باش و میدیایان کرد بە خراپ، موری زانستی و مێژوویی پێ سەپاند و کردی بە گەروی مێژوودا. مەبەستم لەم رەخنە ئەوەیە نووسەر زور بە سادگی لە تەنیشت ئەم بابەتە گرنگانە دەگوزەرێت و توانایی لێکۆڵێنەوەی نییە یان زانستی مێژوویی زور کەمە. بۆ نموونە هرودت لە وەرگێرانی کتیبە بیستوون بە زمان یونانی کە داریوش پروپاگاندای بۆ دەکرت، و هەروا ئەشرافانی فارس وەک زوپیروس و .. (علی اف، 1388، 29. کوک، کمبریج، 1387، 230  -  240. راینهارت، همان، 240 ) کەڵکی وەرگرت کە ئەو هەڵە مێژوویانە دەنووسێت کە گۆماتا مۆغ بوو، ئەخامنی شاهەنشاهی بوو، ئاستیاگ زاڵم بوو یان ماد هەر پاشایی ما بوو و.... ، کە کاک سۆران بێ هەڵسەنگاندنەوە دووپاتیان دەکاتەوە.
نەتوانینی شروڤەی قووڵ دەگڕیتو بو زانستی تەحلیلی و فەلسەفی نووسەر و ئەو نەبوونی سەوادی فەلسەفی لە شروڤەی لە سەر کتێبی وای وت زەردەشت ڕوونە کە ئەو کتێبە بە تاریف/وەسف کردن لە زەردەشت لە قەڵەم دەدات :" لە ژێر گەورەکردنی زەردەشت.....فەیلسوفی ئاڵمانی، نیشتە{نیچە}کتێبی بە ناوبانگی زەردەشت بەو شیوە قسەی کرد، ...نووسیوە"(٢٧٣). ئەوەی کە زەردەشت بە خوڕایی گەورە بووە زور ڕاستە، ئەمن لە بەشی دوهەمی رەخنە لە ئوجالان گوتوومە کە چلون و هۆکاری گەورە کردن و نازەنین کردنی زەردەشتی خوێری چی بووە. بەڵام بە پێچەوانەی بۆچوونی ناوبراو، نیچە لەو کتێبەدا نە تەنیا وەسف و ستایەشی زەردەشتی مێژووی ناکات، بەڵکو زەردەشتی نیچە لەهەمبەر زەردەشتی ئێرانی پێناسە دەکرێت. زەردەشتی مێژوویی نوینەری فکری خودا و ئەخلاق ئاسمانی و نەکۆلی زەوینە، زەردەشتی نیچە نکوڵی خودا و ئاسمان و ئەخلاق و تاییدکەری زەوین، وارسگە، جەستە و... ، هەمووی ئەوشتانەسە کە زەردەشت دەیانباتە ژێر پرسیار. 
هەروا هەڵەیتری سۆران و هەمووی نوسەرانیتر، بەگ/بغ نازناوی میترا بە خودا دەزانێت " بەگ baga …خودا بووە" (٣٢٩) ئەمیشە ئەمن بابەتێکم لە ناوی میترا باغ یان بغ پێ تەرخان کردووە لە وتاری" پەیوەندی میترا تەک  ئیزەدیو یارسان و پیرشالیار....شروڤەم لەسەر کردووە، دووپاتی ناکەمۆ تەنیا بڵێم کە، بغ نازناوی میترا ئەگەریش بە ناوی خودا بووە ئەو خودا نییە کە دوایی میترا، زەردەشت و حەمە و ئەوانیتر دروستیان کردو بردیان بۆ ئاسمان، بغ هەروا سۆران دەڵێت هەر ئەو بگی ئەمڕویە بە مانای خان، میر یان شاە. لە ماد/میتر،ا خودا هەرنبووە. خودا لوێ مانای شاە بووە نە خودای ئاسمانی بۆ ئەوە فرە ئیزەدی بە مانای فرە شاهییە کە پارسەکان وشەکەیان گرت بەڵام مانایان گوڕا کردیان بە فڕە/نیشانەی خودایی و بغ/شاە بو بە خودای ئاسمانی و خالق. ئەگەر شاە نەبووە و خودا بووە، چلۆن دەڵێن "بەگزادە"؟ خو ناڵێن خودازادە. ئەمە مغە فارسەکان بوون کە هەمووی وشە و زمان مادیان زەوت کرد بەڵام مانایان گوڕا، هەروا پردیس مادی کە لە زەویندا بە مانای باغ/بغ جێ خۆشی و شایی بوو، بردیان بۆ ئاسمان کردیان بو فردوس و بەهەشت کە ئەویش بە زوری لە کتێبەکەدا باسم کردووە ئیتر دووپاتی ناکەمەوە. بۆ نووسینی مێژووی رەسەنی کورد، دەبێ سەرنج بدرێن کە بە داخەوە مێژوونوسانێ وەک کاک سۆران و ئەمین زەکی و سەفیزادە هەر دەقی نووسەرەکانی ئەوانی دیکە دووپات دەکەنو کە 
رەخنەی زورتر بەم پەرتۆکە واردە ئەمن تەنیا نموونەم خستە ئاراوە، مەبەستم لەم رەخنە، ئەوە بوو کە، خوێنەر بە چاوی ڕوونتر و بازتر بیخوینێتەوە زور یەخسیری ناوی نەبێت. ئەبێ لە کاک سۆران بۆ ئەو کتێبە دەسخۆشیپکەین دیارە زەحمەتی زوری کێشاوە بەڵام بە داخەوە نە تەنیا لە ئاستێ ڕوانگەی کۆنی کتێبەکانتر، نەهاتووەتە دەرو، هەڵەی زوریشی تیدایە. هەروەکوو نووسەر پێشووەکان، لە هەر چەشنە شروڤەی کوردی و فکری سیاسی خاڵییە. خۆ مێژوو بە بێ ئەندیشەی سیاسی هەر تکراری ڕووداوەکانە هەرکەسێ دەتوانێت بینووسێت. مێژوو هەروا کالیینگوود دەڵیت نە بە رووداو بەڵکو بە ئەفعال و کردارانێک کە فکر لە پشتیانە، مەشغووڵ دەبێت و دەێنووسێت. ئەم کتێبە هیچ فکر و ئیدەی تێدا نییە و زورشتیتریش تێنەگەیشتووە. ئەمە بە واتای ئەوە نییە هیچشتێ بە کەڵکی تێدا نییە، هەیە بۆ نموونە باسی حۆکمرانی ماناکان دەکات بەڵام ئەوە دوزینەوەی سۆران نییە ئەوە لە دیاکۆنف بگرە تا کێ ئاماژەیان پێکردووە کتیبی دیاکۆنۆفیش کتیبێ نییە کە لە دەسڕەسدا نەبێت هەموو کەسێ دەتوانێت گیری بێنێت و بیخوینێت ئەی ئیتر بیجگە شروڤەی چوار وشە، ئەم کتێبە شیتری تێدایە؟ بە رستەێکی ئاندرە ژید، تواوی دەکەم کە ئەڵێت:" هەمیشە شتێ بیژە کەس نەتوانێت بێژێتی شتێ بنووسە کەس نەتوانێت بینووسێت"
  • hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹

پەیوەندیی ئایینی میترا لەتەک ئیزەدی و یارسان و پیرشالیار.بەشی دووهەم

hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹 | جمعه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۳۸ ق.ظ

 

https://www.google.com/url?sa=t&rct=j&q=

با ئیستا چاوێ بەسەر گاکوژی پیرشالیار و یارسانەکان ـدا بخشێنین:

شالیار و یارسان یەک مانایان هەیە، شالیار یانی یاری شا یان هەمان یارسان کە گوتم مەبەست لە شا چییە. ئێستا با بزانین گاکوژی لەناو یارسانەکاندا هەیە یان نا؟ پاش ئەوە با بزانین یارسان بۆ بە ئەلحەقیش (ئەهلی حەق) دەناسرێن؟

هەروا کە گوتم لە میترادا، گرێبەست پێش حەق و یاسایە و گرێبەست و پەیمان ڕەچەڵەکی "حەق"ـە. لە میترا، حەق لە لایان کەسێک وەکوو زەردەشت و ئەفلاتوون و محەممەد پێناسە ناکرێت کە مۆری خوایی دەکەن و بڵێن حەق هەر ئەمەیە و باقی خەڵک دەبی یان ڕێڕەوی لێ بکەن یان "قاتلو و ... .". حەق لە میترادا لە گرێبەست و پەیمان لە نێوان خودی خەڵکدا دروست دەبێت. لەسەر هەر شتێ ڕێککەوتن دەبێت بە حەق و یاسا بێ ڕێککەوتن و ڕەزاماندی دەبێتە ناحەق، ئەوەیە کە ئەلحەق ناوی تری یارسانەکانە کە لە یار و گرێبەستی نێوان یاران، واتا ، گرێبەستی یاران دەبێتە حەق.

ئێستاش دەچینە سەر گاکوژی و مانای کەڵەشێر کۆژی یارسانەکان:

  هەموو کات بۆم پرسیار بوو بۆ بە جێی گا، بەراز دەکوژن؟ ڕۆژێک لە هاوڕێیەکی یارسانیم پرسی، بەراز کوژی لە کوێوە هاتووە؟ گوتی سولتان ئیسحاق/زوحاک، تیرێ دەخات بۆ گا تا بیکۆژێت بەڵام نایپێکێت و لە بەراز دەدات و بەرازەکە دەکۆژێت. زۆرم پێ خۆش بوو بەڵام هێشتا ڕازی نەبووم تا ئەوەی کە دۆینێ لەگەڵ هاوڕێیەکی خۆشەویست {جەلیل ئازادیخواز} لە لالش ئەوشتەم بۆ گێڕاوە، گوتی وایە ئەوان بە بەراز دەڵێن گاکۆڵە. ئێستا لە لایێکەوە دەزانین بەرازکوژی یارسانەکان هەر گاکوژیی میتراییە بەڵام ئەوە کە سوڵتان زوحاک گای نەپێکاوە و لە بەرازی داوە، دەبێ رەچەڵەکە مێژووییەکی بدۆزینەوە و وڵامی ئەم پرسیارەش ئەدەینۆ کە بۆچی لە ئیسلامدا سەگ و بەراز، گۆشتیان حەرامە. هەروەک گوترا و لە کتێبەکەدا بە زۆری شرۆڤەم کردووە لە ناو ماد/میترایەکاندا، گاکوژی ڕەسمی ساڵانە و جەژنی پێروزی میهرەگان/نەورۆز بووە. دوای سەرهەڵدانی زەردەشت کە، میترای گاکوژی کرد بە ئەهریمەن و مادەکانی بە ڕێککەوتن لەگەڵ دەسەڵاتی پارس، کرد بە ئاژیدەهاک و دێو، بە توندی لەگەڵ گاکوژی جووڵانەوە و پێشنیان پێگرت و سڕییانەوە، ئەوە بوو میتراییەکان بۆ سانسۆڕ و دەرچوون لە تاوانی دەسەڵاتی زەردەشت/پارس، بەرازیان بە جێی گا دەکوشت و پیێان دەگوت گاکۆڵە. ئەمە بۆ دەرچوون لە تاوان ئەنجام دراوە، هەروەک گەمەی هەلێک، مەلێک شەلێک بو ڕابواردن و کایە پێکردن بە تەیمووری شەل درووست کراوە. ئەوەسە کە لە شوێنە کوێستانییەکانی وەک هەورامان و لالش گاکوژی کە لەبەرچاو هێزی زەردەشت دوورە دەمێنێتەوە بەڵام ئەوانەی کە نزیک شارو لەبەرچاو دەسەڵاتی "پارس"ـن، بەراز لە جێگای دادەنێن و پێی دەڵێن گاکۆڵە، ئەوەش بۆ ئەوەیە کە دوای حاکمیەتی زەردەشت و پارس و گۆڕانی گا بۆ بەراز، ئیسلام بەرازکوژیان دەبێنێت، بەراز و سەگ حەرام دەکات و لە درێژەی زەردەشت، میتراییەکان دەکات بە جن (جنۆکە) و کافر و... . هەر بۆیە سورەتێکی قورئان ناوی گا/بەقەرەیە و هۆکاریشی ئەوەیە کە گا لە ناو هەموو ئایینەکان و کلتورە متافیزیەکاندا لە هیند هەتا ئێران و میسر، پێروز و موقەددەسە و هەر بۆیە لە هەمووی ئەو کلتورانەدا، کوردی گاکوش، دەبێتە شەیتان و جن و کافر و ئەشکەوتی جیهالەت و...تاد. چوونکە کورد زەوینییە، ئازادی ئیرادەیە، گرێبەستە و ئەقڵی بەشەرییە و ئەوان، ئاسمانیی و شەریعەت و دسپوتیسمن. مار کە توتمی ماد و سیمبولی میترایە، هێمای ئەقڵی بەشەر و زەوینە و هەڵۆ و گا، هێمای شەریعەت و یاسای میتابەشەری (ئەوپەڕبەشەری) و فەرمان دانە بێ ڕەزامەندی ئیرادەی مرۆڤ. ئەوەیە ئادەم میوەی مەعریفە بە ئیرادەی خۆی دەخوات، خوایان لە بەهەشت دەریدەکەن. چوونکە بە ئەقڵی خۆیان و بە پێچەوانەی یاسای خوایان هەڵیدەبژێرن. لە دەقی تەوراتدا، مار حەوا ڕێنوێنی دەکات کە میوەی مەعریفە بخۆن تا بە جێی یاسای خودااکان، بە ئەقڵی خۆیان بڕیار بدەن. دوای ئاشنایی جولەکە لەگەڵ زەردەشت، مار لە تەورات دەبێت بە شەیتان و شەیتانی زەردەشت هەر میترای گاکوژە، چوون لە گاتای زەردەشتدا گوناهی ئەهریمەن، کوشتنی گای پیروزە.

 گێڕانەوەیەکیش هەیە کە ئاستیاگ بە شێر و کوروش بە بەراز ناس دەکات، گێڕانەوەی ئاتیائوس و دیون،  "خنیاگری به نام انگارس در دربار آستیاگ که درحق کوروش تمجید کرد"(زرین کوب، 1368، 105)، «شیری که گرازی را بچنگ داشت و رهایش کرد.......... گراز شیر را از پای دراورد...... آستیاگ فهمید گراز کوروش است و............ (شهبازی، 1350، 86). یانی بەراز کوشی، کوشتنی مانا و سیمبولی کوروشە. سیمبولەکان ماون سیمبولی میترایی، بەڵام بەداخەوە هزر و مێشکمان یەخسیری ئێران و کورشە، هەر ئەو یارسانانە کە بە شیوەیەکی ناوشیار، سیمبولێک و میترای کوردن و کورش/بەراز کوشی دەکەن، بەهۆی سەپاندنی فکری ئێرانی، باس لە گەورەیی کورش دەکەن.

 

ئەی باشە سەگ بوو؟

هەروەک وێنەکە نیشانی دەدات، سەگ هەموو کات بۆ کوشتنی گا، لەگەڵ میترایە و سیمبولی ئیزەدیەکانیش لە لالش سەگیشی تێدا هەیە. سەگ هێمای وفاداری بە یار {یارسان و یارشاە}ـە، میترا دەڵێ ئەتۆ ناچار نیت گرێبەست ببەستی بەڵام کاتێ بەستت و پەسەندت کرد دەبێ بیپارێزی و هیچ کات مافی شکاندنی گرێبەستت نییە، سەگ و سمێڵ ـی یارسان و ئیزەدی، هێمای وفاداری بە میترا یان پەیمانە و یار سان و یارشا، یانی یاری گرێبەست و، شا و سان، هەر ئەو میترا یان چەمکی گرێبەست و پەیمانە یان شایێک وەک دیاکۆ و زوحاک بە گرێبەست دەبن بە شا، نەک بە وەحی خوا یان زۆرداری و "قاتلو"ی ئیسلام یان تەبەرزین ـی زەردەشت.

 ئەی کەڵەشێرکۆژیی یارسان مانای چییە؟

پێش شروڤەی ئەو باسە پیویستە ئەوە بزانین کە کەڵەشێر لە ناو زەردەشت پێروزە. "لە ئایینی مەزدیسن ـەکاندا کەڵەشێر، باڵندەیەکی ئەهووراییە کە هاوکاری ئیزەدی سرووش بە دژی دێوەکانی هاوکاری ئیزەدی ئاگ (رضی، 1381: 444). لە ئایینی میترا، کەلەشێر لە هەمان کاتدا کە زەردەشتیەکان چاوەڕوانی ئەوەن کە قولەی کڵەشێر بەربەیانی رابگەیینێت  و دیوی تاریکی بڵاوە بکات،لە میترا واتا لە بەربەیاندا، سەر دەبڕن. لە جەژنی میهرەگاندا کەڵەشیر، قوربانی دەکەن. تا سەدەی چوارەمیش لە بەخارا، بەرەبەیانیی نەورۆز، کاتی هەڵاتنی خۆر قوربانیان دەکرد (هەمان سەرچاوە:444). بەپێچەوانەی قسەی "ڕەزی" ئەوە قوربانی کردن نیە، بەڵکوو کوشتنە کە پێش بە ڕاگەیاندنی بەربەیان بگرێ. دینی میترا، دینی شەو و تاریکییە، کەڵەشێر هێمای کۆتایی هاتنی شەو و دەست پێکردنی ڕووناکیی ڕۆژ ـە، کەواتە کەلەشیریان سەر دەبڕی تا کۆتایی هاتنی شەو ڕانەگەیێنێ. تەنانەت ئەمڕۆش لە ناو کوردەکانی ئەهلی حەقدا (قەڵخانی) ئەو رێ و ڕەسمە بەرێوە دەچێ و هەروا ماوەتەوە.

ئەوەیە کە لە سوڵتان زوحاک، کەڵەشێر دەکۆژێن کە رۆژ و کۆتایی شەو ڕانەگەیینێت، چوونکە هەروەک گوترا هەڵهاتن و ئاوابوونی میترا بە پێچەوانەی خۆر و هەتاو، کاتێ خورئاوا میترا سەرهەڵدەدات بۆیە چوارشەممە سووری لە کاتی ئێوارە و ئاوابوونی خۆر دەست پێدەکات کە بە بڕوای من بە جێی "رڕۆژهەڵات دەبێ بڵێین شەو ئاوا یان شەو چوون و بە جێی روژئاوا دەبێ بڵێن، شەوهات یان شەوهەڵات".

پیرشالیاریش یانی یاری پیر، پیر، دوایین قۆناغی حەوت خانی میترا و هێمای گرێبەستە، یانی یاری گرێبەست و وەفاداری بە گرێبەست یان هەمان میترا بە هۆی ئەوەیە داب و نەریتی گاکوژی میترا بە جێ دێنن. گاکوژیی پیرشالیار نە قوربانی کردنی ئیسلامییە نە زەردەشتییە، بەڵکوو بە تەواوی میتراییە، بۆیە لە کاتی ئێوارەو کاتێک کە خۆر دەنیشێت دەستی پێدەکەن و بە خراپەکان دەڵێن خوێڕی. بەداخەوە سیمبول و نەریتەکە خۆی ڕوونە بەڵام توێژەرە بێ ئاگا و شارەزاییەکان شێواندوویانە و دەیکەن بە ئێرانی/زەردەشتی. تیۆری و فکر، نەبوونی لە هەڵە بوونی باشترە، چوونکە ئەگەر نەبێت سیمبوول و نەریتەکان خۆی واتای کوردی دەخاتە ئاراوە بەڵام فکری ئێرانی، سیمبولەکانیش دەڕمێنێ و دەشێوێنێ. ئەمە لە بواری سیاسیش درووستە، تا کاتێ فکری سیاسی نەهاتۆتە ناو بزوتنەوەی کوردی، هەموو سەرۆک عەشیرەکان لە شوێن سەربەخۆیی بوون، دوای هاتنە ناوەوەی خوێندەواران و داسەپاندنی فکری ئێرانی و چەپی و ڕۆژئاوایی، بیری تەبا لەگەڵ واقعییەتی کوردستان، هەمووی حیزبەکان بوون بە خودمختاری و فیدرال و کۆنفدرال و هەڕگیان دا بە سەر کوردستاندا. چاو لێکەن پارتی، نێوانی لەگەڵ فکر و تیۆری خۆش نییە، هەموو کات هەڵگری ئاڵای نەتەوایەتی بووە بەڵام فکرییەکان یان پرۆلتەری جیهانین یان بەشێک لە ئیسلام و ئێران و شارۆمەندی مەدەنی جیهانی. ژ.ک هەروا کوردایەتی بوو تا ئەوەی کە سوسیالیسم و ...تاد، هاتە شێواندی. کێشەی کورد، نەبوونی فکر و تیورییە بەڵام ئەگەر تیۆرییەکی کوردی نەبێت، هەر بێ فکرییەکە باشترە لەم ئایدیولۆژیا ئێرانی و غەربیە و توێژەرەکان هیچ نەڵێن باشترە تا سیمبولە کوردییەکان بشەمزێنن. (بو پیرشالیار مەبەستم بەرنامەی چەند شەو پێشی کوردستان ٢٤ بوو کە چوار دانە نەزانی بێ ئاگا لە مێژوو و ڕاستییەکان کردیان بە زردەشتی.) زیکری دەروێشان و عیرفان هەر هەڵپەرکێی میترایە کە دوای کوشتنی گا، شیرەی گیای هومەیان لەگەڵ خوێنی گا تێکەڵ دەکەن و بۆ سەرخۆش بوون دەیانخواردەوەو شایی و هەڵپەرکێیان دەکرد. بەڵام هەروەک گوتم سیمبولەکان ماون بەڵام کەوتۆتە ژێر ڕکێف و دەسەڵاتی ئەقلی ئێرانی و بووەسە زیکری عارفان. هەتا دیسکو تاریکەکان ئەمڕوی وەڵاتانی روژئاوا، کە جێی خواردنەوە و هەڵپەرکیێە، پاشماوەی میراوەی(مهرابە) مییرایە کە پڕ بوو لە خوشی و شایی و پڕدیس کە بوو بە فردەوس و پەردیس ـی ڕۆژئاوا هەروەک واڵتر هینتس ئاماژەی پێدەکات، لە ماد وەرگیراوە. "ئەگەر گەرەکمان بە وشەیەک مادەکان پێناسە بکەین ناویان دەنێین شەیداکانی باغ کە پێیان دەگوت پەردیس کە لە زمانی یونانییەوە گەیشتە ئوروپاش، پەردیس وشەیەکی مادیە کە دواتر بوو بە فیردەوسی عەرەبی" (هینتس، 1386، 215).  بەم جیاوازییە کە پەردیس لە ناو ماددا جێ خوشی لەم دنیایەدا بوو لە ئێران و عەرەب چوو بۆ دنیای ئاخیرەت.

 

 

 

مار و شێر:

لەسەر دەرگای لالش نەخشی مار و شێر کێشراوەتەوە. بزانین ئەم دوو ئاژەڵە چ پێوندییەکی لەگەڵ میترادا هەیە؟

 له‌ هه‌موو به‌ردنووسه‌کان و به‌رهه‌مه‌ کۆنه‌کاندا که‌ له‌ وێنه‌کانی میترا له‌ تاقه‌کاندا به‌جێ ماوه‌، چ له‌ کاتی ڕاوکردن و چ له‌ کاتی کوشتن و شه‌ڕکردن له‌گه‌ڵ مانگادا، میترا له‌گه‌ڵ مار، دووپشک و شێر نیشان دراوه‌ (وزمازرن، همان، 95، رضی، 1381، 131-306). مار و دووپشک و شێر، هێمای میهرن (کلوسکا، همان، 15). له‌ ڕێوڕه‌سمه‌ میتراییه‌کاندا، ئه‌و که‌سانه‌ی گه‌یشتوونه‌ته‌ پله‌ی شێری، له‌ به‌ره‌ی سه‌ره‌تاوه‌ جێگایه‌کی تایبه‌تییان هه‌یه‌ (رضی، همان، 279). (وەکو وینەی سەرو)میترا له‌ زۆرێک له‌ هێما که‌ونینه‌کاندا به‌ جه‌سته‌ی مرۆڤ، شێرسه‌ر، له‌گه‌ڵ ئه‌ژدیها/مارێک که‌ به‌ ده‌وریدا ئاڵاوه،‌ نیشان دراوه‌ (فون گال، کلوسکا، همان، 565، رضی، 298، 1381).  له‌ زۆرینه‌ی به‌ردنووسه‌کاندا میهر به‌ شیوەی سه‌رشێر ـە که‌ هێمای ئه‌هریمه‌نه‌ و ناوی شه‌یتان له‌ دینی زه‌رده‌شته‌ (هینلز، 1385: 128).کێشراوە. زنێر و دوشه‌ن گیمێن، ئه‌م وێنەیان به‌ ئه‌هریمه‌ن ناوزه‌د کردووه ‌(ورمازرن، همان، 158). لگ، دوشه‌ن گیمێن و ئه‌وانی تر‌ بڕوایان وایه‌ که‌ ئه‌هریمه‌ن هه‌مان میترا یان دێوی زه‌رده‌شته‌ (هنسمن، کلوسکا، همان، 255). دێوی سه‌رشێر، پاشای جیهانی ئه‌هریمه‌نه‌ (زنر، به‌ نقل از‌ فون گال، همان، 571). له‌ زۆربه‌ی به‌ردنووسه‌کاندا میهر به‌ شێوه‌ی "سه‌رشێر" که‌ مارێک به‌ ده‌وریدا ئاڵاوه‌ نیشان دراوه‌ که‌ نیشانده‌ری ئه‌هریمه‌نه‌ و ناوی شه‌یتان له‌ دینی زه‌رده‌شته‌ (هینلز، اموزگار، 1385: 128).  به‌ پێچه‌وانه‌ی زۆربه‌ی هێما و سه‌ر ئه‌ستوونه‌کانی ته‌ختی جه‌مشید که‌ به‌ شێوه‌ی مانگایه‌، له‌ ده‌گمه‌ن به‌رهه‌می به‌جێماو له‌ ماده‌کانه‌وه‌، شێری به‌ردینه‌یه‌ (گیرشمن، به‌ نقل از‌ ضیاپور، 121). له‌ بڕواکانی ماده‌کاندا خوداکان به‌ شێوه‌گه‌لی سه‌رسام ده‌بینرێن، خوداگه‌لێک‌ به‌ سه‌رشێر و یان شه‌یتانگه‌لێکی نیوه‌مرۆڤ (دیاکونوف، کمبریج، 1387، 168- شایان در دهباشی، 1388، 14). هه‌روه‌ها چه‌ک و تیری مادی به‌ شێوه‌ی شێرسه‌ر نیشان دراون (گیرشمن، 1376، 25). له‌ هونه‌ری ماده‌کاندا، له‌ چه‌ک و ته‌وره‌کان، شێر یان سه‌ری شێرێک به‌ ڕوونی له‌سه‌ر ته‌وره‌ زۆر باشه‌کاندا به‌کار هێنراوە‌. مێشتووی له‌نێو په‌نجه‌کانی شێرێک، حیکایه‌ت له‌وه‌ ده‌کات که‌ چه‌ک، پڕهێزه‌ و توانایی به‌هێزترین دڕنده‌کانی هەیە. ئه‌م چه‌کانه‌ به‌ سه‌رشێر ـه‌وه‌ که‌ به‌ لێواره‌که‌یه‌وه‌ ددان ده‌خزێت و له‌ پشته‌وه‌ی وێنه‌ی به‌چکه‌ شێرێک بوونی هه‌یه‌ که‌ .... له‌‌و نەخشە هەڵکۆڵراوانەدا که‌ ماده‌کان له‌سه‌ریان ده‌کرد، به‌کار هاتووه‌" (گیرشمن، 1376: 25-26). پیاڵه‌ی زێڕین که‌ له‌ سه‌رده‌می ماده‌کانه‌.... چوارچێوه‌که‌ی وێنه‌ی سێ شێر.... سه‌ری شێره‌کان تێیدا ئاشکرایه‌(همان:38).  که‌وایه، شێر تووتم و هێمای ماد/میتراییه‌کانه‌ به‌و شێوه‌یه‌ی که‌ مانگا هێمای پارس/زه‌رده‌شتییه‌کانه‌ که‌ شه‌ڕی تووتمه‌کان، وێنه‌ی شه‌ڕی دوو ئه‌تینی پارس و ماد و دوو ئایینی ئه‌تنیی زه‌رده‌شتی پارسی/ئێرانی له‌گه‌ڵ میترای ماد/کوردییه‌ که‌ شێر هێمای زه‌وی و جه‌سته‌یه‌ و مانگا هێمای ئاسمان و مه‌عنه‌وییه‌ته‌ که‌ دژبه‌ریی دیکه‌ی ئه‌قڵی سیاسیی ئێرانی له‌گه‌ڵ شوناسی کوردی که‌ به‌ خوداناسیی زه‌رده‌شت داڕێژرابوو، دژبه‌ریی زه‌ویە له‌ هه‌مبه‌ر ئاسمان.

میترا له‌ زۆرێک له‌ هێما کۆنه‌کاندا به‌ جه‌سته‌ی مرۆڤ، سه‌رشێر، به‌ ئه‌ژدیها/مارێک که‌ به‌ ده‌وریدا ئاڵاوه‌ نیشان ده‌درێت (فون گال، کلوسکا، همان،565، رضی، 298، 1381). " ئەهریمەن(میترا) وەک مارێک لە ئاسمانەوە خزا سەر زەوی، لە مانگی خاکەلێوە و خرسسترانی لەسەر زەوی دانا: مار و ئەژدیها و دووپشک. (چون ماری از آسمان به‌ زمین جست   به‌ ماه فروردین و خرفستران را بر زمین هشت : مار و اژدها و کژدم)"(بهار، 1376: 85). زه‌رده‌شت، ماری وه‌کوو گه‌وره‌ترین درۆ و ئافرێنراوی ئه‌هریمه‌ن و ڕووخێنه‌ری جیهان ده‌ناسی(پیرنیا، 1383: 102). له‌ وه‌ندیدای موبدان له‌ گیان له‌به‌ره‌ ئه‌هریمه‌نییه‌کان بووه‌ و له‌ که‌رسته‌یه‌ک به‌ ناوی مارگن یان مارکوژ که‌ڵکیان وه‌رگرتووه‌ و کوشتنی مار ڕێگە پێدراو بووە (رضی، 180: 1386). مار له‌ هه‌موو ئوستووره‌کاندا هێمای زه‌وی و مەڵبەندی سەرهەڵدانی جنسی (سێکسی) بووه‌ و کوشتنی مار خێر بووه‌. یاخیگه‌ریی جنسی و شه‌یتانیی زه‌حاکیش به‌ شێوه‌ی ده‌رهاتنی مار له‌سه‌ر شانەکانی نیشان دراون. مار، هێمای زه‌وییه‌ له‌ دژبه‌ری له‌گه‌ڵ هه‌ڵۆدا که‌ هێمای ئاسمانه‌ (فون گال، کلوسکا،همان، 571).  مار هێمای شادمانیی زه‌وی و وارسگه‌ و یاخی بوونی جنسییه‌. ماره‌ که‌ حه‌وا به‌ره‌و لای خواردنی میوه‌ی مه‌عریفه‌ هان ده‌دات (تورات/باب سوم، نقل از مسکوب، 14، 1385) که‌ خودی مرۆڤ بووه‌ته‌ لێزانی باش و خراپ و پێویستی به‌ یاسا و ڕێسای شه‌ریعه‌تی دین نەماوه‌. مار هێمای ئەقڵە لەهەمبەر هەڵۆ کە هێمای شەریعەت و دینە، واتە مار هێمای ئازادی ئیرادەیە و هەڵو هێمای کۆیلەیی و فەرمانبەرییە. ئەوەیە کە یانمار توێژەری سۆڤیەت دەڵێ ئەهریمەن لە ناو ئیزەدییەکاندا، هێمای شەڕ نییە بەڵکوو هێمای ئازادی ئیرادەیە کە نابێت ڕێڕەوی کەس بێت و کڕنۆش بۆ کەس بکات، ئەوەسە کە لە هەمبەر خوا  سەرهەڵدان دەکات و کڕۆنۆش نابات. چونکە بە ئەقڵی خۆی کاری نەشیاو و ئازادی ئیرادەی دەچێتە ژێر پرسیار.

 زه‌حاکیش وه‌کوو میترا، به‌ دوو مار له‌سه‌ر شانی و سێ سه‌ر وێنا کراوه‌. ماده‌کانیش به‌ زه‌حاکی ماردووش و سێ سه‌ر و شه‌ش قه‌پۆس ناوزه‌د کراون (علی اف، 1388، 172). ده‌ستکه‌وته‌کانی شوێنه‌وارناسیی هرتسفلد، سه‌لمێنه‌ری په‌رەستنی مار له‌ نێو ماده‌کانه‌. مار، تووتمی هه‌ندێک له‌ خێڵە ناوخۆییه‌کانی ماد بووه‌ و له‌ ده‌قه‌ کۆنه‌کاندا ماده‌کان به‌ مارزاده‌ ناسراون (علی اف، 1388، 456) له‌ ماددا "بەر لە‌ هاتنی ئاریاییه‌کان په‌رستنی مار باو بووه‌"(هرتسفلد، 21) ماده‌کان خواکانی مارگویان ده‌په‌رست (علی اف، همان، 115). زه‌حاکی مارله‌شان و سێ سه‌ر و شه‌ش قه‌پۆس و ...تاد، ناوه‌ڕۆکی ئه‌ڤێستا پڕه‌ له‌ چیرۆکی شه‌ڕی ئێرانییه‌کان له‌گه‌ڵ ماده‌کان(علی اف، همان، 172). به‌ پێچه‌وانه‌ی فه‌رهه‌نگه‌کانی دیکه،‌ مار له‌ فه‌رهه‌نگی کورده‌کاندا، ڕۆڵی خێرخوازانه‌ی هه‌یه‌(نیکیتین، 1377، 535). هه‌ر به‌م هۆیهوە‌ ماده‌کان له‌ فه‌رهه‌نگی یۆناییه‌کاندا به‌ مدوسای گێسوومار و له‌ فه‌رهه‌نگی ئێراندا به‌ ئاژی ده‌هاک ناسراون. هێشتاش‌ زۆرێک له‌ شوێنه‌کان له‌ کوردستان هێشتا پاشگری ماریان هه‌یه‌. مه‌عبه‌دی مار له‌ ئازه‌ربایجان که‌ له‌سه‌رده‌می ماده‌کانه‌وه‌ به‌جێ ماوه‌، مه‌ریوانیش به‌ واتای تاقی ماره‌.

میزان/پەیمان یان تەرازوی هەڵوەسراو لە ئەشکەوتی لاڵش:

میزان، هێمای عەداڵەت و بەرابەری یان هاودەنگییە. بە گوتەی هیرۆدۆت، دیائۆکۆ بە هۆی دادپەروەر بوونی، بۆ رێبەری هەڵدەبژێردرێت. گرێبه‌ست و په‌یمان له‌ نێوان دوو که‌س، ده‌بێته‌ بنه‌مای باش و خراپ و بڕوا پێ بوونیان. هیچ باش و خراپێک پێشتر دیاری نه‌کراوه‌. خودی په‌یمان/گرێبه‌ستە‌ که‌ میترای له‌ نه‌بوونی ئینتزاعییه‌وه‌ (ڕووت) دێنێته‌ نێو بوونی کۆمه‌ڵگا‌وه‌.  به‌ پێچه‌وانه‌ی دینی زه‌رده‌شت‌ که‌ لایه‌نگرانی زه‌رده‌شت، هێمای باشی و دژبه‌ره‌کانیان هێمای شه‌ڕ و ناشیرینین، له‌ میترادا بنه‌مای هه‌موو باشییه‌کان له‌ هاوڕابوون/ڕه‌زامه‌ندی و خراپییه‌کان له‌ ناڕه‌زایی و ناچاری دایە، هه‌ر کارێک که‌ به‌پێی ڕه‌زامه‌ندی و هاوڕایی دوو لایه‌نه‌ بێت درووسته‌. هیچ تابۆ/حه‌رام و ئاسته‌نگێکی له‌پێشدا دیاریکراو بوونی نییه‌. ئه‌هوورامه‌زدا که ته‌کووز‌ به‌ پێی فه‌رمانبه‌رێتی دیاری ده‌کات له‌ ڕێگای گه‌یشتن به‌ ئه‌هوورامه‌زدا، فه‌رمانبه‌رێتی له‌ هه‌موو شتێک باشتره‌(هینلز، 1385: 76)، به‌ڵام میترا به‌ پێی په‌یمان، ته‌کووزی ده‌داته‌ کۆمه‌ڵگا(همان، 119). "ئایینی میترا که‌ برایه‌تی ده‌وێت و پێیداهەڵدەڵێ، بایه‌خێک به‌ میر و میرزاده‌کان نادات و ده‌وڵه‌تی یەکسانی ده‌وێت"(بهار، 1384: 453). هه‌ربۆیه‌ له‌ به‌رانبه‌ر ئوستووره‌کان و حیماسه‌ کۆنه‌کاندا که‌ سه‌لمێنه‌ری پێکهاته‌ی میرایه‌تییه‌، ئوستووره‌گه‌لێکیش هه‌یه‌ که‌ له‌ هه‌مبه‌ر پێکهاته‌ی سه‌رده‌م، گوماناوی و سه‌رکه‌شه‌، وه‌کوو میترا(همان، 454). پێش گرێبه‌ست هیچ ڕه‌وا یان ناڕه‌وابوونێک مانای نه‌بووه‌، به‌ڵکوو ئه‌وه‌ گرێبه‌سته، که‌ به‌ هاوڕایی و ڕه‌زامه‌ندیی که‌سه‌کان به‌رامبه‌ریی ڕه‌وا و ناڕه‌وا دیاری ده‌کات. که‌واته‌، میترا به‌ مانای په‌یمان/گرێبه‌ست Contract ـه‌ که‌ زه‌رده‌شت له‌ هه‌مبه‌ریدا ته‌کووزی ئه‌شه‌ یان که‌یهانی دیاری کرد. هه‌ر به‌و شێوه‌یه‌ که‌ ته‌کووزی که‌یهانی و پله‌به‌ندیی زه‌رده‌شت بووه‌ بنه‌مای پاشایه‌تیی ئێرانی به‌ ته‌کووزی پله‌به‌ندی کراو، گرێبه‌ستی کۆمه‌ڵایه‌تیی میترا بنه‌ڕه‌تی ته‌کووزی زه‌وینی و گرێبه‌ستی کۆمه‌ڵایه‌تی ده‌وڵه‌تی مادی بوو که‌ دیاکۆ به‌ ده‌نگدانی گشتی هه‌ڵبژێردرا. پێداویستیی گریبەستیش ئەوەیە کە هەردوولایەن هاودەنگ یان بەرامبەر و مساوی بوون.

میترا/مێهر نه‌ خۆرپه‌رستی به‌ڵکوو "به‌ واتای په‌یمان و گرێبه‌ست Contractـه‌ و هیچ به‌ڵگه‌یه‌ک بۆ‌ سه‌لماندنی ئه‌وه‌ی که‌ وشه‌ی میترا به‌ ڕه‌چه‌ڵه‌ک به‌ مانای نوور یان خۆر بێت، لەبەردەستدا نییه‌. ناوزه‌دکردنی میترا به‌ واتای نوور، قەبووڵ نه‌کراوه‌، له‌ ئاڤێستا یان وێدا، میترا به‌ مانای خۆر نییه‌، که‌وایه‌ ئه‌م مانایه‌ دواتر زێده‌ کراوه‌" (اشمیت در کلوسکا، 1385، 388-390).  له‌ ئا‌ڤێستادا سروودی خۆر و سروودی میهر جیاوازن (رضی، 381: 413). "میه‌" Millet له‌ وتاری 1907 به‌ سه‌ردێڕی " خوای هیند و ئێرانی میترا" بڵاوی کرده‌وه‌ که‌ ئەو بڕوا باوەی ڕه‌ت کردۆتەوە‌ که‌ ئه‌م خودایه‌، خودای نوور و خۆره‌ و تایبه‌تمه‌ندی ئه‌خلاقی پشتیوانیی ڕاستی و دوژمنی له‌گه‌ڵ درۆ دواتر په‌یوه‌ست کراون. "میه‌"، میترای وه‌کوو وێنای په‌یمان contract ناساند، وه‌کوو "تمیس" که‌ له‌ یۆناندا وێنای دادپەروەرییە‌(میه‌ به‌ نقل از اشمیت، همان، 387). پاشان "پاول تیمه‌" P. Thieme جه‌ختی له‌سه‌ر بیرۆکه‌ی "میه‌" کرده‌وه‌ که‌ میترا چه‌مکی بێلایه‌نی به‌ واتای په‌مانه‌، (هوفر، کلوسکا، همان، 361)." چه‌مکی میترا به‌ واتای..... پیرۆزیی به‌ڵێنه‌ فه‌رمییه‌کانی ڕاگوێزراو، په‌یمان، گرێبه‌سته‌.... به‌وشێوه‌یه‌ی که‌ میه‌ A.Milletـش سه‌لماندی، میترا خودای خۆر یان هه‌ر دیارده‌یه‌کی سروشتیی دیکه‌ که‌ به‌ خوا ده‌زانرێت، نییه‌ به‌ڵکوو وێناکردنی چه‌مکی پیرۆزی په‌یمانه‌"(تیمه‌، کلوسکا، همان، 554). " بیری ناوه‌ندیی مێهریشت پیرۆزیی به‌ڵێنی ڕاگوازراو، که‌ به‌ شێوه‌ی گرێبه‌ست ببێت، هه‌رچی ناوزه‌دی بکه‌ی، به‌ڵێن یان په‌یمان یان...، جێگای هیچ وتووێژ و ڕاوێژ و شرۆڤه‌ و ...تادی نییه. وشه‌گه‌لێک وه‌کوو وه‌فاداری و فه‌رمانبه‌ریی لومل، یان ڕێز له‌ ڕووی ئه‌رکه‌وه‌ بۆ دایک و بابی لنتس... وه‌فاداری و سه‌رسپێردراویی ئشمیت، که‌ نیشانده‌ری کرده‌وه‌ی ئه‌خلاقیی تاکێکی پله‌خوارتر له‌ هه‌مبه‌ر تاکێکی سه‌رتر له‌ خۆیهتی‌، نییه‌..."(تیمه، همان، 561-562). واته‌ ئه‌و شته‌ی که‌ په‌یمانی ڕاسته‌قینه‌ نییه‌، ناڕاست و په‌یوه‌ست کراوه‌ و خودای میترا، ڕسکان و به ‌خوا بوونی هه‌مان مانای گشتیتری میترا واته‌ په‌یمان/گرێبه‌سته‌ (میه، 1384، 15-16). هه‌ربۆیه‌ میترا به‌ ڕه‌چه‌ڵه‌ک خودای په‌یمان بووه‌ که‌ دواتر به‌ په‌ره‌سه‌ندن به‌ خودای خۆر و شه‌ڕ، پێگه‌ی گۆڕدرا (هینتس، 1386، 72). میه‌ گرێبه‌ستی کۆمه‌ڵایه‌تیی میترا زۆر بە پێشکه‌وتووتر له‌ گرێبه‌ستی کۆمه‌ڵایه‌تیی ڕۆسۆ ده‌زانێت. هەوەک ئاماژەی پێدرا، میزان (تەرازوو) هێمای هاودەنگی و یەکسانی و دادپەروەرییە. میتراش بە مانای گرێبەستی کۆمەڵایەتییە. پێداویستیی گرێبەست، هاودەنگی و بەرامبەری تاکەکان و تاقمەکانە. چوونکە گەورە یان ئەرباب لە گەڵ چکۆڵە (گچکە) یان کۆیلە و ژێردەست، پێویستی بە گرێبەست نییە بەڵکو فەرمانی پێ دەکات. تەنیا کاتێ گریبەست مانای هەیە کە عەداڵەت و هاودەنگی ببێت.

جەنابی پیرخدر یەکێک لە پیاوە ماقوڵان و نوسەرانی ئیزەدی دوای سمینار هاتە لام  گوتی ئەو گریبەست کۆمەڵایەتیە ئاماژەت پیێ کرد راستە ئیستایش هەمانە بە ناوی گریڤان کە، سەمبۆلی پەیمان و عەقد لە لای ئێمەیشە و، زەردەشت هێرش دەکاتە سەر گریڤان. ئەگەرشی ئەمن  سرنج گریڤانم نەداوە لە دەقی زەردەشت، بەڵام  خاڵیکی سرنجداری ئاماژە کرد دەسخۆشی لێ دەکەم.

ئەنجام:

پاش لێکوڵینەوە لە سەر ئەم سیمبولانە، چەن خاڵی سەرەکی هەن کە دەبێ ئاماژەی پێ بدەین. ئولگو (ڕێچکەی) ئەم خاڵە سەرەکییە ئەوەیە کە حەوت تخانی میترایی، لە ئیسلام و عیرفان و مەسیح ـدا چی دەکات؟ مێهرابە چۆن دەبێتە محراب لە ئیسلامدا؟ گریمانەی ئەم باسە ئەوەیە کە هەموو ئایینە ئاسمانییەکان، لە لایێکەوە لە هەمبەر یان دابڕانی ئایینی میترای مادی پێکهاتوون، لە لایەکی ترەوە، درێژەی ئایینی میترایی/کوردین.

هەڤتخان ئایین یان ڕەوتێکی میتراییە کە ئێستایش لە ناو ئیزەدیەکاندا ماوەتەوە بەڵام بە پێچەوانەی ئەو حەوت خانەیە کە ئیستا لە ناو ئایینەکانی عیرفانی و متافیزیکیدا سەری هەڵداوە. هەفتخانی میترا، ڕۆێشتن لە ڕووح و مەعنەوییەت بۆ جەستە و زەوین بوو، ئەوەسە لە ئەشکەوتی تاریکدا ڕێوڕەسم دەگرن و هەڵپەرکێ و شەڕاب/هئومە دەخۆنەوە، بەڵام دوایی حەوت خانی میترایی مانای شایی و خۆشی لە دەست ئەدات و لە کلتوری ئێرانی/زەردەشتی و دوایی لە یونان و مسیح و گشت مێژوودا دەبێت بە عیرفان و مەعنەویەت و هەڵپەرکێ دەبێت بە زیکر و سەما و ڕوحانیەتی ئایینە ئاسمانییەکانی وەکوو زەردەشت و عیرفان، چەمک و نەریتی حەوت خانیان هەڵگرت و مانایان گۆڕی بۆ روێشتن لە مادییەت و زەوین بۆ مەعنەوییەت و ئاسمان. بە هۆی ئەوەسە کە لە خانی چوارەمی میترادا، دەبێ بە شێر، بەڵام لە دینی زەردەشت لە ئیسفندیارەوە هەتاکوو ڕۆستەمی زەردەشتی، بەپێچەوانەی میترا، دەبێ شێر بکوژریت. شێر هێمای زەوین و جەستە و وارسگەیە کە لە قۆناغی چوارەمدا دەبن بە شێر، چوونکە ئایینی زەوینی و جەستەیە نەک ڕووحانی. بەڵام لە ئایینی ڕووحانیی زەردەشتدا، نەبوون بە شێر بەڵکوو ئەبێت، شێر بکۆژرێت. هەروا مار هەموو کات لەگەڵ میترایی بۆ کوشتنی گا، لە حەوت خانی ئێرانیدا، ئەبێ مار یان ئەژدەها بکوژرێت. زیکرو سەمای عیرفانی لە تەریقەتە عیرفانییەکانەوە بگرە هەتاکوو ئۆرڤێئوسی یونانی و سەمای ڕۆژئاوایی و دیونیزوسی نیچەییی، هەمان هەڵپەرکێ و شایی میترایی/کوردییە کە مانای یونانی، عرفانی و مەعنەوی بە خۆیەوە گرتووە کە پێشتر گوتوومە. بڕێکیشی ڕەسەن ماوە کە بەداخەوە ئیتر هێمای میترایی پێوە نەماوە، وەکوو خواردنەوە و هەڵپەرکێ لە دیسکۆکانەوە کە پاشماوەی هەڵپەرکێ و خواردنەوەی هئومەی میتراییەکانە لە ئەشکەوتە تارییکەکاندا، وابزانم دیسکۆکانیش، تاریکن و مەشخەڵ ڕووناکی دەگریت نەک هەتاو یان لامپ (چرا- گڵۆپ).

 گوتوومە شاەنامە مێژووی ئەنیران ـە، یانی مێژووی کوردەکانە بەڵام ڕەنگ و  بۆنی ئێرانی/زەردەشتیان پێوە هەڵسووە. ئەمە ئولگوی (ڕێچکەی) هەمووی کولتووری ئێرانە کە لە ماد و میترا هەڵیانگرتووە بەڵام بە ناوی خۆیان تۆماریان کردووە. نموونەیێکی تر وشەی پەردیس [پڕ دیس بە مانای پڕ لە خۆشی] کە لە ناو ماد بە مانای زەوینی، جێی خۆشی و شایی و هەڵپەرکێ و مەستییە لە کولتوری ئێران و ئیسلام، دەبێت بە فردەوس و دەڕوات بو بەهەشت و ئاسمان ئەگەرچی لەوێش هەر جیێ خۆشی و مەستییە. مانای دەگوڕیت. "بەغ" نازناوی میترا بە مانای باغە کە دەبێت بە "بغ" یان خودا. بیستون یان بغستون جێی باغ و گوڵ و شایی بوو، ئەبێت بە جیێ پاڕانەوەی خوداکان. هەروا فرەوەشی(هەورامی) لە ماد بە واتای فرەخۆشییە بەڵام ئێرانییەکان بە زەوت کردنی وشەکە، مانایان گۆڕی بۆ ڕووحی مردگان (مروودەکان) و فریشتە و هەزاران وشەی تر. دەمهەوێ بڵێم نە تەنیا ئێران بەڵکوو مێژوو بە گشتی هەم زەوت و درێژەی کڵتوری ماد/میتراییە و هەم لە ناوبەرو و دابڕان و یان پێکدادان لە هەمبەر ماد/میترا. مێژوو و ئەقڵی سیاسیی ئێران و عیرفان و ئەفلاتوون و ئیسلام، دابڕان لە بەردەوامیی شوناسی کورد/ میتراییە.  خاڵێکی سەرەکیتر هەیە دەبێ چاوێکیی پێدا بخشێنم ئەوێش ئەوەیە، بە هۆی ئەوە کە ئێمەی کورد یان میتراییەکان دوای زاڵ بوونی پارسەکان، بێ دەسەڵات بووین، لە نووسینی دەق و شرۆڤە و بەردنووس، بێبەش بووین، ئەوەیە کە ئەم ئایینە لەگەڵ ئایینەکانی تر تێکەڵ بووە یان بەپیێ بەردەوام بوونی سیمبوولەکان، ئێرانییەکان، مانای دینی خۆیان بەسەریدا سەپاند. ئەوەسە ئێستا لە ناو ئیزەدییەکاندا و هەروەها ڕێوڕەسمی گاکوژی پیرشالیار و کەڵەشێرکوژی یارسانەکان [پیاڵەیە کە میترایەکان هئومە یان شەڕاویان تێدا دەخورد، ناوی خۆشی دوسان دوستکامی بوو] و یارسان بە بەراز، کە دەیکوژن و گۆشتی دەخون، ئەڵێن گاکۆڵە. سیمبولە میتراییەکان ماونەتەوە بەڵام مانای ئێرانی-عیرفانی بە خۆیەوە گرتووە. بۆ نموونە زیکر و سەمای دەروێشان، هەر هەڵپەرکێی میتراییە بەڵام بە جێی خواردەنەوە بۆ سەرخۆشی، مانای عرفانی و خوایی بە خۆیەوە گرتووە، ئەگەریش هێشتا بڕێ سروودی هەر میتراییە وەکوو "ئامان ئامانە یا پیر ئامانە ئیمشەو شەوەکەی عەهدو پەیمانە..." لە ناوییدا ماوە. میترا مانای پەیمان و بەڵێنییە و پیر سیمبولێکی میترایی یە. کۆتایی حەفت خانی میترا دەبێتە پییر و پیرشالیار لەو پیرەوە وەرگیراوە کە بەداخەوە ئەمڕۆ بە زەردەشتی شرۆڤەی لەسەر دەکەن.

 

بەڵام بۆ باسی سیمبول دەکەین؟ سیمبول چ پەیوەندییەکی لەتەک سیاسەت هەیە و گرنگتر لەوەش، ئەگەر مار سیمبولی ئازادی و ئەقڵە بۆ لە مێژوودا بووە بە شەڕ؟ وڵامی پرسیاری یەکەم ئەوەیە، دەسەڵات و هێز، هەموو کات بۆ داسەپاندنی خۆی، پێویستی بە ئایدولوژیا هەیە و سیمبول و ئوستوورە، ئایدولوژیای پێشا مۆدێرنن و بۆ پرسیاری بوون بە شەڕ؟ بە هۆی ئەوەیە کە دەسەڵاتی پارسی/زەردەشتی، ماد/میترای بەزاند و ئەوان کە دەسەڵاتیان بە دەستەوە بوو مێژوویان بە حەزی خۆیان پێناسە کرد و سیمبولەکانی خۆیان کرد بە خێر و سیمبولەکانی کوردیان کرد بە شەڕ.

” بابه‌تی سیاسی”ی ئێرانی، ده‌ره‌تانی باڵاده‌ست بوونی خۆی و تۆراندن و مه‌رگی ئه‌ویتری ئه‌نیران، له‌ پشته‌وه‌ی جیهانبینیی خێر و شه‌ڕی زه‌رده‌شتی/سیمبولیک، نکۆڵی کرد و پێکدادانی سیاسی/ئه‌تنیی به‌ پێکدادان و دژایه‌تیی تووتمه‌کان، وه‌رچه‌رخاند.

له‌ پشته‌وه‌ی ئه‌م جیهانبینییه‌ ئه‌خلاقییه‌دا، بابه‌تی سیاسیی ئێمه‌ی ئێرانی/زه‌رده‌شتی له‌ به‌رانبه‌ر ئه‌وی­دی مادی/میتراییه‌ و سه‌پاندنی داڵگه‌لی ئێرانی/زه‌رده‌شتی به‌چه‌شنی ئه‌رێنی و دالگه‌لی مادی/میترایی به‌ نه‌رێنی، نیشانده‌ری سه‌پاندنی ده‌سه‌ڵات و سه‌روه‌ریی ئێران/زه‌رده‌شتییه‌کان له‌ مێژووه‌ و سه‌قامگیریی سیاسیی ئه‌وان و کزبوونی ماده‌کان له‌ تاریکیی مێژوو و ده‌ستپێکی کۆتایی هاتنی هێزی ئه‌وان بوو. هێشتا سیمبولەکان ماون، به‌ڵام به‌داخه‌وه‌ ئه‌مڕۆکه‌ ئه‌و ناوانه‌ی که‌ که‌سانی دیکه‌ به‌ کوردیان داوه‌ ماوه‌ته‌وه‌ به‌ڵام نیشانه‌ و ماناکانیان له‌بیر کراون. ئه‌مه‌ی که‌ به‌رهه‌مه‌ میتراییه‌کان وه‌کوو ئەشکەوت، شێر، تاووس ملک،شەیتان و پیرۆزیی مار، له‌ نێو ئیزه‌دییه‌کان و ڕێوڕه‌سمه‌کانی پیرشالیار و سوڵتان ئیسحاق (که‌ هه‌مان زه‌حاک/ئاژی ده‌هاکه‌)دا ماوه‌ته‌وه‌ و به‌ وته‌ی ژ. مار، ئیزه‌دییه‌کان کورده‌ ڕه‌سه‌نه‌کانن، درووست، به‌ڵام نه‌ به‌ واتای نه‌رێنیی شه‌یتان، که‌ مێژوونووسانی کورد ته‌نانه‌ت خودی ئیزه‌دییه‌کان له‌ ئاقاری ئه‌مڕۆی خوداناسیدا، بۆ ده‌ربازبوون له‌ مانای نه‌رێنیی به‌ هۆی نه‌بوونی وشیاری، باس له‌ خوداپه‌رستی و تاکپه‌رستی ئیزه‌دییه‌کان که‌ باری نه‌رێنیی نکۆڵی بکه‌ن که‌ ئه‌مه‌ به‌ دڵنیاییه‌وه‌ درووست نییه‌. ئه‌گه‌ر نیشانهی‌ میترا کە ئێرانیەکان، ناوزەدیان کرد بە شەیتان، بدۆزینه‌وه‌ وه‌کوو جه‌خت کردن له‌سه‌ر هاوده‌نگی و گرێبه‌ست به‌ جێگای ته‌کووزی که‌یهانی، جه‌خت کردن له‌سه‌ر زه‌وی و جه‌سته‌ و چێژ و دنیاگه‌رێتی، گومانێک له‌ شه‌یتان په‌رست بوونی کورده‌کان نه‌بووه‌. شه‌یتان/ئه‌هریمه‌ن وێنا و دروستکراوی ئایینی کۆنی کورده‌کان واته‌ میترا بووه‌ که‌ چووه‌ته‌ نێو دینی یه‌هوود و مه‌سیح و ئیسلامه‌وه‌. هه‌ر به‌م هۆیه‌ له‌ دینی ئیسلام به‌ جنۆکه‌، له‌ یۆنان به‌ ئه‌شکه‌وتی تاریک و مدوسای گێسوومار که‌ به‌ده‌ستی پرسیوس کۆڕی زیۆس کوژرا، له‌ عه‌قڵی عه‌ره‌بیدا به‌ توخمی تیامات(ئه‌هریمه‌ن) له‌ یه‌هوودیش به‌ له‌دایکبووی پێوه‌ندیی نێوان جنۆکه‌کان و کچه‌ تارێندراوه‌کانی سڵێمان، ناوزه‌د کراین. ڕازی ڕق و کوشتاری داعش وه‌کوو نوێنه‌ری عه‌قڵی سیاسیی عه‌ره‌بی/ئیسلامییش هه‌ر ئه‌مه‌یه‌. دوێنێ دوژمنی ئێران ئه‌هریمه‌ن و ماده‌کان هۆکاری ئه‌هریمه‌ن بوون، ئه‌مڕۆ ئه‌هریمه‌ن به‌ ئه‌مپریالیزم و کورده‌کان هۆکاری ئه‌مپریالیزمن. زه‌حاکی مێشک­خۆر بووه‌ کوردی سه‌ربڕ. به‌ڵام شه‌یتان باری جێگیرکراو له‌ لایه‌ن ئه‌وی­دی یه‌. له‌ نێو خودی ماده‌کان نه‌ به‌ ناو شه‌یتان بووه‌ و نه‌ باری نه‌رێنیی ئه‌و، به‌ڵکوو بنه‌ڕه‌ت ژیان بووه‌ که‌ تێیدا ده‌ژیان به‌بێ دژبه‌ریی ناوای و باری نه‌رێنیی. شه‌یتانێک نه‌بووه‌ که‌ شه‌یتان په‌رست ببێت هه‌ر به‌وجۆره‌ی که‌ دژی ئه‌وه‌یش نه‌بووه‌ که‌ خوداپه‌رست ببێت. ئه‌مه‌ ناونیانی بێگانه‌کانه‌. ئه‌وان ته‌نیا به‌ نیشانه‌گه‌لێک وه‌کوو سه‌ما و شایی، دنیاگه‌رێتی، په‌یمان و به‌ڵێن، جه‌سته‌ و وارسگه‌، تاریکایی و خواردنه‌وه‌ و …ژیاون به‌ڵام به‌بێ ناو. ئه‌زموونی ژیانه‌ که‌ ئه‌وانی دیکه‌ له‌سه‌ریان داناوه‌. ئه‌زموونی ژیانکراو له‌بیر چووه‌ته‌وه‌ به‌ڵام ناوه‌ سه‌پێندراوه‌کان ماونه‌ته‌وه‌ که‌ بۆ ده‌ربازبوون لێیان له‌ لایه‌کی دیکه‌وه‌ ده‌که‌وینه‌ نێو چاڵی خوداپه‌رستییه‌وه‌.

 

  • hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹

پەیوەندیی ئایینی میترا لەتەک ئیزەدی و یارسان و پیرشالیار. بەشی یەکەم

hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹 | جمعه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۳۵ ق.ظ

بەشی یەکەم

 

د. هێرش قادری

پەیوەندیی ئایینی میترا لەتەک ئیزەدی و یارسان و پیرشالیار

https://www.google.com/url?sa=t&rct

میرئاوە"مێهرابە" یان ئەشکەوتی لالش سەرەڕای ئەوەی کە هەزاران ساڵە لە ژێر کاریگەریی دینەکان و دەسەڵاتی نەتەوە و ئایینانی تردا بووە، بۆ نموونە ماوەی چەند ساڵێک قۆتابخانەی دینی ئیسلام لە سەردەمی عوسمانیەکان بووە و ئاساییە کە ئایین و مەعبەدی ئیزەدەی کە لەلایان ئیسلامییەکان بە کافر ناسراون، چەندە گوڕانکارییان بە سەریدا هێناوە و هێماکانیان سڕیوەتەوە و لەناویان بردووە و زۆر گۆڕانکاری بە سەردا هاتووە، بەڵام هێشتا هەندێ هێمای کۆنی میترای کوردی تیێدا ماوەتەوە. ئەگەرچی ئەو هێمایانە، هاودەنگ نیە لەگەڵ باوەڕ و مێشکی خودی ئیزەدەیەکانیش کە پاسەوان و لێکوڵێنەری ئەشکەوتی "لالش"ـن، بڕێ سەمبولی میترایی تیێدا ماون. چەند دانەیەک لەو سەمبولانە کە میترایی و کوردی ڕەسەنن، ئەمانەن کە بە کورتی لەگەڵ ئایینی میترای کوردی/مادی بەراوەردیان دەکەم نەک میترایی دروستکراوی ئێرانی/زەردەشتی. هەروەها شرۆڤە لەسەر بەراز و کەڵەشێرکوژیی یارسان و گاکوژیی پیرشالیار و ڕوونکردنەوەی ڕاستیی میترایی بونیان دەکەم کە بەداخەوە هەندێک توێژەری نەخوێندەواری بێ ناوونیشان، زەردەشتی شرۆڤەی دەکەن. وڵامی بڕێ پرسیار وەکوو ئەوە کە بۆ لە ئیسلامدا بەراز و سەگ حەرام دەبێت و بۆ لە هەموو ئایینەکاندا "گا" پیرۆزە و واتای گاکوژی (قوربانی کردنی گا) و ...تاد، چییە. بۆ میترا لە خور دوری دەگرن و دەڕون ناو ئەشکەوتەی تاریک؟ تاریکی هێمای چییە؟ میترای دژی هەتاو بۆ بوتە میترای خۆرپرەست؟ مار و شێر و نیلوفر هێمای چییە کە لە لالش پێروزن؟ مانای پیر و یار لە پیرشالیار و یارسان چییە؟ دیسکو و محراب لەکوێوە هاتوە؟ کڵەشێر کوژی و بەراز کوژی یارسان مانای چییە؟ حەوت خانی عیرفان لەکویوە هاتووە؟ ئیزەدی بە چە مانایکە و چە گوڕانکاریە بە سەر وشەی فرە ئیزەدی هاتووە؟ پەیوەندی مێژوو و خودا لە تەک میترا/مهر چییە؟ پەردیس مادی چلۆن بووەتە فردوس ئاسمانی؟  ریشەی سیاسی ئەم سەمبۆلانە چە پەیوەندییەکی لە گەڵ کورد/ماد و پارس هەیە؟ گرنگترین پرسیار، پەیوەندی ئیزەدی و یارسان و پیرشالیار لە تەک میترای مادی و خاڵی هاوبەشی ئیزەدی و یارسان و پیرشالیار چییە؟ دەمهەوێ سەمبۆل و ئایینە مادی/میترایەکان لە ژێر ڕکێفی ئەقڵی ئێرانی ڕزگار بکەم تا چی تر بڕێ گا و خوێڕی(خوری/هەتاوی) لەوە زیاتر بەلاڕێیدا نەیبەن و ڕاستییەکان نەشارنەوە.

ئەوەی راستی بێ پێشتر ئەم وتارە سەبارەت بە ئیزەدی بوو کە سمینارێک کە لە سەنتەری لالش بۆ جەژنی سەرساڵیان ئێرائەم دابوو، بینوسم بەڵام شەوی ڕابردوو، کاناڵی کوردستان٢٤، بەرنامەیەکی سەبارەت بە پیرشالیار بڵاو کردەوە کە بەراستی شیواندمی وهەژاندمی، چوار کەسی بێ ئاگا لە مێژوو، کردیان بە ئێرانی و زەردەشتی، ئەوەیە کە پیرشالیار و یارسان کە هەردووکیان یەک مانا بە واتای "یاری" .... هەیە  لە بابەتەکە زیادم کردووە و تێکهەڵکێشم کردوون.

لەم باتەبەدا باس لەم هێما و سیمبولانە دەکرێ:

١-خودی ئەشکەوت کە لەژێر مەعبەدی/مهرابەی لالش کە شوێنی پاڕانەوە و گۆرەکانە و کانی ئاو کە لای ئەوان پیرۆزە.

2- مەشخەڵان و تاریکی ئەشکەوت

٣-گاکوژی و بەراز و کەڵەشێر کوژیی ناو ئیزەدی و یارسان و پیرشالیار

4-نەخشی مار لە سەر دەرگای لالش

5-نەخشی شێر، هەم لە سەر دەرگا و هەم لە سەر خودی هێما و سەمبولی تاووس مەلەک و هەروا نەخشی سەگ

6-هەڵواسینی میزان یان تەرازو لە ناو ئەشکەوتە تاریکەکەدا و نەخشی گوڵی نیلوفەر

٧-چوارشەممە سووری

_8وشەی ئیزەدی واتای چییە و پەیوەندی لە گەڵ فرە ئیزەدی چلۆنە؟

ئیستا با بزانین ئەم سیمبولانە هێمای چیین و پەیوەندی لە تەک ئایینی میترا چونە؟ میترا/مهر، ئایینێکی مادی/کوردیە(ویدن گرن، 1377: 170-174. رستم­پوور، 1381، 26. هرودت به‌ نقل از کریستن سن، 1382، 70. (هوفر، کلوسکا، 1385، 365).

ئیزەدی یای چی؟فرە ئیزەدی یان فڕڕە ئیزەدی:

ئێستا کە گوتمان پردیس وشەیەکی “مادی”ـیە بە مانای بەهەشتی خۆشی و خواردن لە سەر زەوین و هەر لەم دنیا بوو، چوون بۆ دنیای پەسڵان و ئاخرەت  کە نمونەبەرداری پردیسی مادییە بەڵام ئەم لە ئەم دنیا و ئیسلام دەیبات بۆ ئەو دنیا، با بزانین وشەی ئیزەدی (لالش) مانای چییە و لەکوێوە هاتووە.  فرە ئیزەدی بە مانای زۆر خودایی (فرەخوایی) کە هەڵبەت مانای خودا لە ماد/میترا، بەو واتایە کە ئایینە متافیزییکیەکان پێناسەیان کردووە نییە. فرە ئیزەدی بە واتای فرە شایی یان فرەمیری بووە. میر لە “پیر”ـەوە دێت کە گوتمان پیر، دوایین قۆناغ و بە مانای گرێبەستە و میر کەسێکە بە گرێبەست هەڵبژێرابێت. خەشایسیە xasayasiya  یان شاهەنشاهی (پاشایەتی)، هەروا “بنونیست” دەڵێ وشەیەکی مادی بووە کە فارسەکان زەوتیان کردووە و دەستیان بەرسەردا گرتووە، وەکوو وشانێتر، لە مانای میترای/مادی خاڵیان کردووە و مانای زەردەشتی/پارسییان بەسەردا سەپاندووە، واتا لە مانای گریبەست بەستن بە مافی خودایی شاهان. هەروا میترای مادی دژەخۆریان کرد بە میترای خۆرپەرەست. “بنونیست” دەڵێ وشەی خوا یان خوتای، هەر لە خەشایسیە گیراوە کە لە کلتوری ئێرانی دەبێت بە خاوەن هێزی پاوانخواز. بەڵام لای مادەکان خەشە کە مانای خودا و ئیزەدیش دەدات، نەک ئەو خودایەی وا ئێمە دەیناسین بەڵکو خودا بە مانای شا یان میر بووە، میر لە مێهر وەرگیراوە و میرئاویش مانا دەدات. فرە ئیزەدی واتا فرەخودایی یان فرە شایی. هەر بۆیەشە بنونیست دەڵێ ئەم وشە مادییە و مانۆئێل کوک دەڵێ شاهەنشاهی (پاشایەتی) بۆ پارس ناگەڕێتەوە و یەکتر خوێندنەوەیان نییە کە ئیستبدادی سەپێنەرانە) بووە، بەڵکو بۆ مادەکان درووستە کە دەسەڵاتدارییەکی فرە دەنگ (فرە ئیزەدی، فرە میر)  بووە. دەسەڵاتی مادەکان، پلورال و فرەشایی بووە کە پێشتر گوتوومە. هەروا بغ/باغ نازناوی میترا بووە کە مانای بەگ لە ئەمڕوی کوردستان لەوێوە وەرگیراوە کە بەواتای خودا نیە بەڵکو بە واتای میرە. دواتر لە کولتووری ئێران و عەرەبدا دەبێتە بغ یان خودا و دەڕوات بۆ ئاسمان و دەبێتە بەغداد یان خوداداد (خوداداو). دەرەنجامی ئەم باسە ئەوەیە کە خەشایسە کە ئیزەد، یان خودایە لەوێ وەرگیراوە. زەوینی بە مانای میر یان بەگ بووە و فرەئیزەدی بە واتای فرەشایی  بووە کە لە کەلتووری ئێراندا، خودا یان ئیزەد زەوت دەکەن، دەیبەن بۆ ئاسمان و مانای فرە دەگۆڕن بۆ فرە یان فەرەح کە نوێنەر یان نیشانەی خودایی وەکو ئایەتوڵڵا یە… و بە گشتی مانای دەگۆڕن، واتا ئیزەد یان خودا کە هەر خەشایسە یان بغ (بەغ)، مانای زەوینی هەبووە بە مانای شا و هەروەک “بنونیست” دەڵێت هەم مانای سەرزەوین و هەم هێزیشە، واتە کە زەوین سەرچاوەی خودا یان هێزی شایە، بەڵام لە کلتوری پارسی/زەردەشتی هەڵدەگەڕیەتەوە و ماناکەی دەگۆڕێت، واتە خودا یان شاە کە زەوینییە و هێزی لە زەوین یان خەڵک سەرچاوە دەگرێت، دەبێتە خوڵقێنەری زەوین و خەڵک. خەلق بە مانای ئافەریدەگار (ئافرێنەر) لە خەڵک ـی کوردییەوە هاتووە کە خەڵک، خۆلقێنەر و سەرچاوەی هێز و ڕەوایی پێدەری دەسەڵاتە، لە ئێران دەبێتە بەردە و کۆیلەی خودا یان شا. خودای درووستکراوی مادەکان کە گرێبەستی کومەڵایەتی سەرچاوەی هێزەکەیەتی، لە ئێران دەبێتە خودای خالقی (بەدیهێنەر) زەوین و خەڵک و زەوین دەبنە ئۆبژە یان کۆیلە و فرمانبەردار و ڕێڕەوانی. میر وشەیەکی مادی/کوردیە کە لە پیر وەرگیراوە. پیر دواقۆناغی حەوت خانی میترایی یەو بە مانای گرێبەستتە، بەو مانایە کە تەنیا کەسێ دەبێتە میر کە بە گرێبەستی کۆمەڵایەتی هەڵبژێرابێت بەڵام  خودا(خداینامە ساسانی) یان شای ئێرانی/ئیسلامی،  بە پێچەوانەی خودا/میر مادی، نەک بە گرێبەستی خەڵک هەڵبژێردراوە بەڵکو خۆی سەرچاوەی ڕەوایی و بە جێی وڵامدەربوون، یاسادەرکەر و فەرماندەری خەڵکە، هەر بۆیە خودای زەوینیی مادیان برد بۆ ئاسمان کە سەرچاوەی ڕەوایی خۆیان ببەن بۆ ئاسمان، چونکە ڕەواییان لە ناو خەڵکەکدا نەبوو، ڕەواییان لە گرێبەستی کۆمەڵاییەتییەوە گۆڕا بۆ ڕەوایی ئاسمانی، مافی خودایان و فرە ئیزەدییان گۆڕا بۆ فەرەح ئیزەد، ئیزەد یان میریان کرد بە خودا و فرەیان کرد بە فڕڕە. خودای ماد/کوردەکان هەر میر یان شایەکی وەک دیاکو بوو کە بە گرێبەست هەڵبژیردراوە و فرە ئیزەدی یانی هەروا پێشتر (کتێب…)، هەروەک گوترا لە ناو ماد، چەند شا بوونیان بووە کە بە گرێبەست، دانەیکیان لە ناو خۆیان بو حەکەمیەت یان دادوەری هەڵبژێردووە کە بووە بە شاهەنشاهی (پاشایەتی). لە ماد، خودا هەر شا بووە کە مەخلوقی (ئافرێنەری) خەڵک بووە یانی دەرەنجامی گرێبەست کومەڵایەتی بووە بەڵام لە ئێران/ئیسلام، شا/ئیزەدی مەخلوق، دەبێتە خالق و خەڵکی خالق و یاسادانەری خودا/میر، دەبنە مەخلوق و فەرمانبوردار و ڕێڕەوی یاسای خودا/شا. یانی خودا/شاە کە لە ماد، بە ئێختیار خەڵک هەڵدەبژیریەت، ئەبێ بە سنوورکراوەی ئێختیار، هەر بویە یان.ماری رووسی دەڵێت، شەیتان لە ناو ئیزەدیەکاندا بە مانای ئازادی ئیرادەیە و هۆکاری عوسیانی، دوری و لادەری خودا لە ئازادی ئیرادەی بەشەر بووە تا کاتێ خودا ئازادی ئیرادەی بەشەر قەبووڵ نەکاتو پێکدادانی خودا و ئەهریمەن، درێژەی هەیە.   مانای ئەوەیە کە ئیستبداد و مافی خودایی شاهان دەبێ بگرێتو بۆ گریبەستی کومەڵایەتی. بۆیە پردیس ـی زەوینی و بغ/خودا، نازناوی مهر، کە هەر باغە، و بەهەشتێک کە پڕ لە خۆشی و شایی و حۆری بوو، لە زەوییە نە ئاسمان، ئێران و ئیسلام و...، چونکە دادوەری و یەکسانییان نەبوو بۆ ڕەوایی پێدان بە دەسەڵاتی خۆیان کە ڕەواییەکی زەوینیان بۆی نەبوو خوداییان برد بۆ ئاسمان، بەهەشت و خۆشیەکەشیان بە ناوی فردەوس، کە هەمان پردیس ـی کوردییە، برد بۆ ئاسمان. بۆ سولتە و دەسدرێژی وەک محەممەد و حەمە کورش، خۆیان کرد بە جێگریی خودا، پاساو بۆ کوشتنی خەڵک بە ناوی جیهاد، لە ڕێگەی سوڵتە و تاڵان بهێننەوە. ئەم هەموو درووستکراوانە وەک خودا و عیرفان و جەهەننەم و …تاد، قوڵایی نییە بەڵکو ڕیشەی سیاسی هەیە. هەرکات میترا/contract جێ ئێستبدادی گرتو، پردیس لە ئاسمان دیتۆ سەرزەوین. فرە ئیزەدییان گوڕا بە یەک ئیزەد تا پاساو بۆ سەرەڕۆیی و یەک شایی خۆیان بهێننەوە. ئیزەدی بە مانای یارسان و پیرشالیارە چونکە “سان” سوڵتانە و شالیار، شەهریار و ئیزەدە نەک خودا بەڵکوو میر و شایە. یانی فرە شایی و یاری شا. گاکوژی و بەراز کوژییش لە بنچینەدا کورش/فەرەیدوون کوژییە و ڕێزدانان بۆ سان زوحاک یان شا یان ئیزەد زوحاک کە وشەی بەعەرەبیکراوی ئاژی دەهاکە و ئاژی هەم مار، توتمی ماد/میترایە هەم ناوی ئاستیاگ و دەهاک هەمان دیاکۆیە کە دیاکو لێرە نە کەس، بەڵکو کەسێک کە بە گریبەست بووەتە ئیزەد یان شاە یانی هێمای گریبەستە.

 

ئەشکەوت لە ئایین میترا:

میترا به‌ ئاشکرایی له‌ ڕێوڕه‌سم و وێنه‌‌کاندا که‌ له‌ ئه‌شکه‌وتی‌ تاریکی‌ دوور له‌ نووری خۆردا ده‌رده‌که‌وێت. هه‌موو تاقه‌کانی سه‌رانسه‌ری جیهان (چ سرووشتی و چ ده‌ستکرد)، له‌ نێو ئه‌شکه‌وتی تاریکی دوور له‌ نووری خۆر ئه‌نجام دراوه‌. "مێهردینان خودای خۆیان له‌ ئه‌شکه‌وتی زۆر تاریکدا ده‌په‌رستن که‌ گوایه‌ له‌وێدا تاریکییه‌کانی ئه‌هریمه‌ن ده‌شاردرێنه‌وه‌ و له‌ نوور و ڕووناکی هه‌ڵدێن" (ماترینوس به‌ نقل از رضی، 1381، 274). ئه‌گه‌ر میترا خودای خۆره‌ کەواتە بۆچی ڕێوڕه‌سمه‌کانیان به‌دوور له‌ نوور و له‌ تاریکایی ئه‌شکه‌وته‌کاندا به‌ڕێوه‌ بردووه‌؟

‌ له‌سه‌ر هەرهه‌موو تاقه‌کانی ژێرزه‌وی وێنه‌ی ئه‌ستێره‌ ده‌کێشراوە و سه‌رنجدان به‌ ئه‌ستێره‌کان زۆر به‌هێزه ‌(رضی، همان، 269-297). ئه‌ستێره‌ ته‌نیا له‌ شه‌ودا دیاره‌. ده‌رکه‌وتنی ئه‌ستێره‌کان له‌ کاتی ئاوابوونی خۆره‌ و هه‌ڵهاتنی خۆر، ئاوابوونی ئه‌ستێره‌کانه‌. مێهراوه‌کان له‌ نێو ئه‌شکه‌وت به‌دوور له‌ نووری خۆر دروست ده‌کران و نەخشی ئەستێرەیان دەکێشراوە. واته‌ میترا خودای شه‌و و ئه‌ستێره‌یه‌ نهک‌ ڕووناکی و خۆر. هه‌روه‌ها ئه‌ستێره‌کان جۆراوجۆر و زۆرن به‌ڵام خۆر یه‌کێکه‌ و به‌ته‌نیایی نووری له‌ده‌سته‌. ئه‌مه‌ هێمایه‌ک له‌ چه‌ندده‌نگی سیاسیی ده‌سه‌ڵاتدارێتیی ماده‌کان به‌پێی گرێبه‌ستی کۆمه‌ڵایه‌تییه‌ و خۆر هێمایه‌ک له‌ تاکگه‌رێتی ده‌سه‌ڵاتدارێتی سیاسیی پارسه‌کانه‌.

به‌ڵام بۆچی هه‌مووی ڕێوڕه‌سمه‌ میتراییه‌کان له‌ نێو ئه‌شکه‌وتی به‌ردینه‌، و "تاقه‌کانیان زۆرتر له‌ژێر زه‌وی دا بەرێوەدەچێ"(رضی، 1381، 36). ته‌نانه‌ت له‌ حاڵێکدا که‌ ئه‌شکه‌وتی سرووشتی له‌به‌رده‌ستدا نه‌بووه‌، ئه‌شکه‌وتی ده‌ستکردیان له‌ژێر زه‌وی به‌ شێوه‌یه‌ک که‌ نوور و ڕووناکی نه‌چێته‌ ژووره‌وه‌، درووست ده‌کرد.(پورفیر به نقل از رضی، همان، 273). ئه‌شکه‌وت له‌ هه‌موو عه‌قڵی‌ سیاسییی نه‌ته‌وه‌ کۆنه‌کاندا هێمایه‌کە له‌ تاریکی‌ که‌ له‌ به‌رانبه‌ر حه‌قیقه‌ت و نوور و ڕووناکیی ئاسمان و خۆر پێناسه‌ کراوه‌. ئه‌هریمه‌نیش به‌ حه‌وت ئمشاسپه‌نده‌که‌ی له‌ پاش شکستدانی ئه‌هریمه‌ن و حه‌وت دێوه‌که‌ی، ئه‌هریمه‌ن زیندوو دێڵێته‌وه‌ و له‌ کون/ئه‌شکه‌وتێکدا به‌ندی کرد. "ئه‌هریمه‌نیان گرت.... له‌ کونێکدا به‌ په‌تی مینوویه‌کیان به‌سته‌وه‌، دوو فریشته‌ی بانه‌مه‌ڕ و وەرهەرام پاسه‌وانی ئه‌و ده‌ده‌ن، ئه‌گه‌ر که‌سێک بڵێت ئه‌م هه‌موو ڕه‌نجه‌ له‌ ئه‌هریمه‌نه‌ بۆچی نه‌یانکوشت...." ی، 1381، 259). ئاژی ده‌هاک/زه‌حاک، له‌ پاش ده‌ستگیرکرانی به‌ ده‌ست فه‌ریدوون، ناکوژرێت و له‌ نێو ئه‌شکه‌وتێکدا له‌ ده‌ماوه‌ند به‌ زنجیره‌وه‌ زیندانی ده‌کرێت (صفا، 1384، 426). ئیبن ئه‌سیر ده‌گێڕێته‌وه‌: "فه‌ریدوون له‌گه‌ڵ سلێمان کۆڕی داوود دیداری کرد... له‌ ده‌ماوه‌ند به‌ندیان کرد، سلێمان گوتی له‌ زنجیری بکه‌ن تا نه‌توانێت جووڵه‌ بکات. پاشان له‌ ئه‌شکه‌وتێکدا، دوو پیاو ده‌رگای ئه‌شکه‌وتیان کوتا و ئاژی ده‌هاک بۆ هه‌میشه‌ به‌ند کرا چونکوو نامرێت" (ابن اثیر، 1385، ج1، 81). کوورشیش له‌دوای خۆبه‌ده‌سته‌وه‌دانی ئاستیاک، زیندووی هێشته‌وه‌، خستیه‌ نێو به‌ندیخانه‌یه‌کی ئه‌شکه‌وتێکه‌وه‌ و به‌ زنجیر به‌ستیه‌وه‌ (کتسیاس، فوتیوس، 1379، 19). هه‌روه‌ها مدوسای گورگنیش له‌ ئوستووره‌ی یۆنانی له‌ دنیای ژێرزه‌ویی هادس له‌ نێو ئه‌شکه‌وتێکدا ده‌ژیت. دانیشتووانی ئه‌شکه‌وتی ئه‌فلاتوونیش هێمای نه‌زانیی و تاریکین (کاپلستون، 1388، 190). دانیشتووانی ئه‌شکه‌وتی ئه‌فلاتوون زۆرتر خه‌ڵکی ئاسایین که‌ له‌ ناو خه‌یاڵ و خه‌وندا ده‌ژین، ئەوان ته‌نیا سێبه‌ری ڕاستییه‌کان ده‌بینن. به‌ هۆی هه‌وه‌س و ده‌مارگرژیی خۆیان و که‌سانی ده‌وروپشتیان لاڕێ بوون، دۆخی ئه‌وان باشتر له‌ دۆخی منداڵان نییه که‌ ئه‌گه‌ر بێنه‌ نێو جیهانی ڕاستیی نووره‌وه‌ به‌ هۆی دروه‌شانه‌وه‌ی زۆری نوور کوێر ده‌بن و زۆرتر له‌ ڕاستییه‌کان، سێبه‌ره‌کان به‌ ڕاستی ده‌بینن. ده‌ربازبوون له‌ دنیای تاریکیی ئه‌شکه‌وته‌وه‌ بۆ دنیای نوور و ئاگر، ده‌ربازبوون له‌ جیهانی ده‌مارگرژییه‌کان و شه‌هوه‌ته‌کان و سه‌فسه‌ته‌کانه‌وه (هەڵخەڵەتێنەرەکان)‌ بۆ جیهانی ڕاستیی هه‌ستپێکراو و پاشان بۆ دنیای ئاقڵانه‌ و حه‌قیقه‌ته‌. خۆر نوێنه‌ری وێنه‌ی خێر و وێنه‌ی هه‌ره‌باش و سه‌رچاوه‌ی حه‌قیقه‌ت و عه‌قڵه‌(کاپلستون، همان، 190-191). نموونه‌ی ئه‌شکه‌وت له‌ نوێکارییه‌ تاکه‌که‌سییه‌کانی ئه‌فلاتوونه‌وه‌ سه‌رچاوه‌ی نه‌گرتووه‌، به‌ڵکوو که‌ڵکی لە سه‌فه‌رنامه‌ی فیساغورس وه‌رگرتووه‌ که‌ ڕێوڕه‌سمی میتراییه‌کانی له‌ نێو ئه‌شکه‌وتدا کێشاوه‌تەوە، هه‌ربۆیه‌ ئه‌شکه‌وتی نه‌زانیی ئه‌فلاتوون هێمایه‌کە له‌ میتراییه‌کان‌. ئه‌فلاتوون له‌لایه‌ن نیچه‌وه‌ به‌وه‌ تۆمه‌تبار ده‌کرێت که‌ ده‌یهه‌وێت به‌ هۆی دژبه‌ری له‌گه‌ڵ ئه‌م جیهانه‌ و ڕق له‌ ژیانی مرۆڤ و تەنیا له‌ڕووی پێش گریمانە و ویسته‌ ئه‌خلاقییه‌کانه‌وه‌، جیهانێکی تایبه‌ت درووست بکات (نیچه‌ به‌ نقل از کاپلستون، همان، 237). نیچه‌ له‌گه‌ڵ فرۆید و مارکسدا، سه‌رجه‌م فه‌لسه‌فه‌ی میتافیزیکی، حه‌قیقه‌ت، ئه‌خلاق، دین و .... وه‌کوو فێڵێکی ئاپۆلۆنی، تراوییلکە، ده‌روون ئاڵۆزی و وشیارییەکی درۆیی‌ و ئایدۆلۆژیا یان هه‌ڵاتن له‌ ڕاستییه‌کان ده‌زانن. نیچه‌، گشتیه‌تی حه‌قیقه‌ت، عه‌قڵ و ئه‌خلاق، له‌ سوقراته‌وه‌ تا هێگل، به‌ زمان داڕێژی(کایەی زمانی) و که‌رسته‌ی ویستی ده‌سه‌ڵات و له‌ژێر ناوی ئاپۆلۆن، ئاوات و وه‌هم (تراویلکە) ده‌زانێت. که‌ له‌ لاوازیی مرۆڤایه‌تی له‌ ڕووبه‌ڕووبوونه‌وه‌ له‌گه‌ڵ ڕاستییه تراژیکه‌کانی جیهانه‌وه‌ سه‌رچاوه‌ ده‌گرێت. ڕاستییه‌کی تراژیک که‌ به‌ جێگای وه‌همی عه‌قڵ و دین، ده‌بوایه‌ به‌ سه‌مای دیۆنیزۆسی، به‌ره‌و پێشوازی بڕۆین. بۆیه‌ ئه‌گه‌ر مرۆڤ توانایی ڕووبه‌ڕوو بوونه‌وه‌ی ڕاسته‌قینه‌ی له‌گه‌ڵ حه‌قیقه‌تی تراژیکی هه‌ستیی ببوایه‌ ئیدی په‌نای بۆ ئاوات و وه‌همی عه‌قڵ و ئه‌خلاق یان جیهانی وێنه‌کان نه‌ده‌برد. که‌واته‌، به‌ پێچه‌وانه‌ی ئه‌فلاتوون که‌ دانیشتوانی نێو ئه‌شکه‌وته‌که‌ به‌ هێمای بیری منداڵانه‌ و خه‌یاڵی ده‌زانێت، ڕێک حه‌قیقه‌ته‌. حه‌قیقه‌تی دنیا تراژیک‌، ڕه‌نج و نایه‌کسانی و په‌ژاره‌یه‌. تاریکیی ئه‌شکه‌وت هێمای تاریکیی دنیا و ڕاستییە تراژیکەکەیه‌تی. باسی ئێمه‌ سه‌باره‌ت به‌ نیچه‌ نییه‌ به‌ڵام خاڵێک هه‌یه‌ که‌ بە باس کردنی هیچ شتێک له‌کیس ناده‌ین، خاڵی کوێریی ئه‌ندیشه‌ی نیچه‌یه‌. ئه‌و له‌ ناسیاریی ئاخێزگه‌ی ئاپۆلۆن له‌گه‌ڵ زه‌رده‌شتدا، له‌ کتێبی "وه‌های گوت زه‌رده‌شت" لێهاتووییه‌کی تایبه‌تی له‌خۆی نیشان داوه‌ به‌ڵام له‌ ناسینی دژبه‌ره‌که‌ی واته‌ دیۆنیزوس به‌هه‌ڵه‌دا چووە و ئاخێزگه‌که‌ی نه‌ناسیوە و به‌ مه‌شخه‌ڵێکی گڕداره‌وه‌ له‌ ڕووناکایی شارستانیه‌تی یۆناندا به‌دوای تاریکیی دیۆنیزۆس ـدا ده‌گه‌ڕا، بێ خه‌به‌ر له‌وه‌ی که‌ به‌ وته‌ی کاسیر دیۆنیزوس – وه‌رگێڕانی یۆنانیی هه‌مان زاگرۆسه‌ و سه‌مای دیۆنیزوسی له‌ به‌رانبه‌ر تراژدیای ژیان هه‌مان ئایینی میترایی ماده‌کان و هه‌ڵپه‌ڕکێی کوردییه‌.

میتراییه‌کان که‌ تراژدیای جیهانیان ناساندبوو و قبووڵیان کردبوو، لەبری هه‌ڵاتن لێی و خۆخهڵە‌تاندن به‌ وه‌هم و ئاواتی خۆر و جیهانی وێنه‌کان، ڕۆیشتنه‌ نێو تاریکیی ئه‌شکه‌وته‌وه‌ که‌ هێمایه‌ک له‌ تاریکیی دنیایه‌ و به‌ خواردنی شه‌ڕاب و گۆشت و قوربانی کردنی مانگا/کوشتنی مانگا و خۆر که‌ هێمایه‌کە له‌ پیرۆزییه‌کانی ئاسمانه، سه‌ما و هه‌ڵپه‌ڕکێ و شایی دیۆنیزۆسییان ده‌کرد.

"گاتاکان" له‌ سه‌رکۆنه‌کردنی دیوسنان(میترایی) ده‌نووسێت: " وانه‌ی ڕاسته‌قینه ده‌فه‌وتێنن، بانگەشەی ئەوە ده‌که‌ن که‌ مانگا و خۆر له‌ خراپترین شته‌کانن که‌ به‌چاو ده‌بینرێن. ئه‌وانه‌ شوێنکه‌وتووی درۆن و به‌دژی ئه‌شه‌ن" (گاتاکان: 10/23). هه‌روه‌ک‌ پێشتر گوتمان، میترا له‌دوای له‌دایکبوونی له‌ دڵی به‌رده‌وه‌، یه‌که‌مین کارگه‌لێک که‌ ده‌یکات ڕاوکردنی خۆر و کوشتنی مانگایه‌. به‌م هۆیه،‌ نیبرگ بەتەواوی ئه‌م بڕگه‌ له‌ گاتاکان بە ئاماژه‌ به‌ میتراییەکان ده‌زانێت (نیبرگ به‌ نقل از رضی، همان: 250) که‌ به‌دوور له‌ نووری خۆر له‌ تاریکایی ئه‌شکه‌وته‌کاندا، به‌ کوشتن (قوربانی کردن)ـی مانگا ده‌پڕژێت و سه‌ما و شایی ده‌کات. ئایینی قوربانی و هۆم خواردنه‌وه‌ له‌ پاش ئاوابوونی خۆر له‌ تاریکیی ئه‌شکه‌وت، شه‌وانه‌، بۆ ڕه‌زامه‌ندیی ئه‌هریمه‌ن که‌ هێمای تاریکی و لێڵی بووه، بوو(رضی، 1381: 135). که‌سێک که‌ گه‌یشتبێته‌ پله‌ی تێگەیشتن لە نهێنییه‌کانی دینی(میترا) ده‌مامکێک کە‌ له‌ قاڵاوە له‌سه‌ر ده‌کات. حه‌وت خوانی مێهری، به‌ پێچه‌وانه‌ی حه‌وت خوانی عیرفانی، له‌ نووره‌وه‌ بۆ تاریکی و له‌ وه‌همی ڕووناکییه‌وه‌ بۆ هه‌قیقه‌تی تراژیکی جیهانی تاریکه‌. عارفی مێهری نه‌ک خه‌رمانه‌یه‌ک له‌ نوور، به‌ڵکوو ئه‌ستێرۆکێک له‌ قاڵاوه‌. ده‌ربازبوون نه‌ک له‌ تاریکییه‌وه‌ بۆ نوور، به‌ڵکوو ده‌ربازبوون له‌ نوور و ئاواته‌وه‌ بۆ تاریکی و ژێر زه‌وییه و بەپێچەوانەی‌ ئه‌فلاتوون و عیرفانی ئێرانییه‌ و نه‌ته‌نیا له‌ تاریکیی ئه‌شکه‌وت و دوور له‌ نووری خۆر به‌ڵکوو، سه‌رنجڕاکێشه‌ هۆم، خواردنه‌وه‌ی سەرخۆشکەر ده‌خۆنه‌وه‌ و سه‌ما و هه‌را و شایی ده‌که‌ن (گیمن، 1378: 71) و تراژدیای ژیان به‌ سه‌مای دیۆنیزۆسی به‌سه‌رده‌به‌ن که‌ زه‌رده‌شت له‌ دژبه‌ریی له‌گه‌ڵ ئه‌وه‌دا به‌رگری له‌ خۆر و ئاگر و نوور  ده‌کات و تاریکی و ئه‌شکه‌وت به‌ هێمای نه‌زانین و ئه‌هریمه‌ن ده‌زانێت. بەڵام بەپیێ ئەوەی کە ئەشکەوتی میترایی لە ناو ئیزەدیان ماوە بەڵام واتای زەینی (مێشکی) لە میترایی بووەتە زەردەشتی. ئەشکەوت لە میترادا جێگای کوشتنی گا و هەڵپەرکێ و خواردنەوەیە بەڵام ئیستا بووەتە جێگای چلە گرتن و قوربانی کردن.

باسی تراژدی یان کارەساتمان کرد. با بە واتایتر لێکۆڵێنەوە بکەێنە سەر ئەم بابەتە و لە تەفسیری واڵتر بنیامینیش کەڵک وەربگرین. لەم وێنەدا دەوێنین، میترا لە گوشەی لایەن راستە لە سەری وێنەکەدا، سواری ئەسپ و بەرەو بەر دەڕوات بەڵام رووی بەرەو پشتە و بە پێچەوانەی ڕویشتنی روبەبەر بۆ پشتی خۆی زوومی کردوەسە خاڵێک، ئەو خاڵە گرنگە چییە. کە میترا مەسیری ئەسپەکان، چاوی لێ دەکات؟ پێش شروڤەی خۆم سەردانێکی بنیامین بۆ لیکۆڵێنەوە لە سەرم ئەم وینە بکەین. عەٶبەت بنیامین میترا ناناسێت بەڵام شروڤەکەی لە سەر وینەکە، شەکێ نایەڵێت کە میترایە. بنیامین لە وتارێکدا باسی نەقاشی نەقاشێک دەکا کە ناوی لە بیرم نەماوە بەڵام وەکو ئەو وێنە ئەڵێت فرشتەیکە کە ئەسپەکان یا نەسیمی با بەرەو پێش دەیبەن بەڵام خوئ پشتی سەری زوومی کردوەسە خاڵێکی سرنج.  ئەو نەسیم و مەسیری یەسپە مانای چییە و هەڵگەڕانەوە و زوومی میترا واتای چییە؟ ناوبراو دەڵێت، نەسیمی بەرەو پێش، مانای پێشکەوتن بەرەو داهاتوو و هۆمید بە چارەسەری کێشەو ئاڵوزەکانە و ریکهاتی مەدینەی فازلەیە وەکوو ئەفلاتون و مارکس یان بەهەشتی مەسیح و ئیسلام بەڵام گەڕانەوە و زووم بە پێچەوانەی ڕویشتنی ڕێگە، ناهومیدی و دیتنی کارەساتی وەکوو ئاشویتسە. یانی کسانێک کە دروشمی مەدینەی فازلە ئەدەن، کارەسات زور دەجولقێنن بۆ گەیشتن بە ئامانجیان وەکوو قاتلو لە رێگای بەهەشتی خۆدا یان نژاد بەرتری نازیسم و کمونیسمی بێ چینی مارکس. بەڵام خاڵی زوومی میترا(بو بوتەی بنیامین فرشتە) کوشتراوەکان نازیسم وەک ئاشویتس دەبینێت، کوشتراوەکان و پێکدادانی ئیسلام و هیتلر و ئێستالین دەبینێت نە دروشمە جوانەکانیان، کوا کامیان توانی ئەو بەهەشت ئیدعایان ئەکرد بیخۆلقێنێت؟ ئەوەسە کە نیچە دەڵیت بسە ئیتر دوهەزارساکە مۆسەکێن خۆدا و مەدینەی فازلە و .... ، دەخۆن بە جێ گۆڵداننی خوتان، کارەسات ژیان بە رەقسی دیونیزۆسی(هەڵپەرکێ میترایی)، قەبووڵ بکەن. ئیستا لە ڕوانگەی میترایی کوردی دەبێ چون شروڤەی لەسەر بکەین؟ لە سمینارەکە پرسیاریان لط کردم بۆ میترا لە تاریکی ئەشکەوت ریوورەسم گاکۆژی بە جێ دێنێت؟ سەرەڕای ئەوە کە گا هێمای تەوەهۆمات و مۆسەکنی ئاسمانیی وەک بەهەشت و مۆنجییە، تاریکی ئەشکەوت، هێمای کارەسات ژیانە. وڵامم دانۆ چوون شەنگال و ئەنفاڵ کارەسات و تاریکە تاکی موسەکن رووناکی دەخۆن؟ کام موسەکن شەنگاڵ تەوجیە دەکات؟ ئەو تاریکییە تاریکی ئەنفال و هەڵەبجە و ویەن و میکۆنۆس و رژیمی بەعس و رژیمی سێدارە و.... . ڕویشتن بەرەو پێش میترا کۆشتنی گایە هروا لە وێنەکەدا ڕوونە کاتی کوشتنی گا، میترا چاو لە پشتسەری دەکات و بە زاهری چاوی بۆ هەتاو دەڕوانێت لە حاڵێکدا دوس یان هەم مانای خور، یانی گا دەکوژێت. لە سەری میترا و مەشخەل رووبەسەر، نەخشی ئەستێرە کێشراوە بەڵام لە پشتی میترا کە چاوی لێ دەکات، مەشخەل روبەخوارە و خور کێشراوە. میترا/پەیمان باش دەزانێت کۆشتنی گا/شەریعەت، پایانی تەوەهومات یان موسەکن خواردن نییە، ئەوە خاڵە تراژیکە کە سرنجی ئەدات، خوری خویڕییە. دەزانێت دووبارە خور سەرهەڵئەدات و سەرهەڵدانی خور، کوتایی گریبەست و ئەقڵ و بەرامبەریە و سەرهەڵدانی شەریعەت و رەوایی متافیزیکی و سلسلە مراتب سیادییە. چوون هەتاو بە وتەی پسپوران لە ناو نەتەوانی ئیستبدادی و چینایەتی وەک ئێران/زەردەشت پیروزە لە ناو ماد کە بە پەیمان/میترا دیاکۆ هەڵدەبژێرن، هەتاو شەڕە. ئەو چاوی لێ دەکات دەزانێت هەتاو سەرهەڵئەداتو و بە ناو ڕووناکی خور لە قتل و عامی بیستونی مادەکان تا ئەنفاڵ و شەنگاڵ چە تارییکیانێ ڕوو نادات. ئەوەسە کە کوتاپاتس لە پشت میترا لە ژێر نەخشی خور، مەشخەڵی روبەخوار گرتووە و ناهۆمید و غەمگینە بە پێچەوانەی کوتس کە پێشۆی میترا لە ژێر نەخشی ئەستێرو و شاداب و خوشحاڵە. غەمگینی کوتوپایس بە رەنگی شین(رەنگی ئاسمان کاتێک خور هەیە) بە ثێچەوانەی رەنگی پرتەقاڵی کۆتوسە کە رەنگی ئاسو لا کاتی ئاوابوونی خور و هەڵهاتنی میترایە.

مەشخەڵ و تاریکیی ئەشکەوت

ئەشکەوتی میتراییەکان بە مێهرابە ناوزەد کراوە. مەڕ و ئاو. چوونکە لە ئەشکەوتانێکدا گا دکوژن کە ئاوی هەیە، هەروەکوو مێهرابەی لالش کە کانیی ئاوی هەیە. مێهرابەی میتراییەکان کە جێگای خوشی و هەڵپەرکی و خواردنەوەیە دەبێتە محراب ـی ئیسلام کە جێی نوێژو دوعا و "هەڕگ"بەسەرییە.  ئێستا ئیزەدییەکان ئەشکەوتی تاریک و مەشخەڵیان هێشتووەتەوە، بەڵام لە پەنای ئەم سیمبولە میتراییە، پێروزبایی هەتاویش هەیە کە پاشماوەی میترا نییە بەڵکو کاریگەریی زەردەشتی لەسەر دیارە. ئیزەدی وەکوو پیرشالیار لە کاتی ئاوابوونی خۆر، چوارشەممەسوری دەست پێ ئەکەن و مەشخەڵ دادەگیرسێنن. سوور هەم مانای شایی و زەماوەندە (زەماوەندی پیرشالیار) هەم مانای ڕەنگی ئاسۆ یان ئۆفۆقە. لە کاتی دانیشتن و ئاوابوونی خۆر، ئاسۆ ڕەنگی سوورە. لە جەشنی چواەشەممە سوری، دەبینین کە بە سەر ئاگردا دەپەڕن و بێ ڕێزی پێوە دەکەن ئەوە بوو کە زەردەشتی تێکدا و توڕەی دەکات بۆ دژبەری لە تەک میترا.  هەروەکوو ئەمڕۆ، ئیزەدی میترا بە تاریکی ئەشکەوتو و مەشخەڵ ناسراوە، له‌ به‌ردنووس و وێنه‌گه‌لێک که‌ له‌ له‌دایکبوونی میترا به‌ده‌ست هاتووه‌، کوڵاوێکی "فریژ"ی له‌سه‌رە و له‌ ده‌ستی چه‌پیدا مه‌شخه‌ڵ و له‌ده‌ستی ڕاستیدا چه‌قۆ هه‌یه‌ که‌ به‌‌م چه‌قۆیه‌ ده‌بێت ڕۆژێک گا بکوژێت (هینلز، 1385: 124).

 

 یه‌که‌مین شه‌ڕی میترا، بۆ ڕێکخستنی کاره‌کانی خۆی لە پاش له‌دایکبوونی، شه‌ڕ له‌گه‌ڵ خۆر و شکستدان و به‌چۆکدادانی خۆره‌(رضی، 1381، 304-297). له‌ گاتاکانیشدا میترا وه‌کوو بکوژی مانگا و شکستده‌ری خۆر ناسراوه‌ (زنر و لومل به نقل از بیانکی، کلوسکا، همان، 48). که‌وایه‌ میترا نه‌ ته‌نیا خۆر نه‌بووه‌، به‌ڵکوو له‌ بنه‌ڕه‌تدا خۆی به‌ دژبه‌ر و دژه‌خۆر ده‌زانێت. "بیوار" بڕوای وایه‌ که‌ میهر پێوه‌ندی له‌گه‌ڵ خودای ژیرزه‌وی یان جیهانی مردووه‌کانی نێوانچۆم واته نه‌رگل دا(هادس)هه‌یه‌ (هنسمن، همان، 255). مه‌شخه‌ڵێک که‌ له‌ده‌ستی چه‌پی میترادا هه‌یه‌ هێمای دژه‌خۆره‌ و مه‌شخه‌ڵ له‌ ئه‌شکه‌وته‌ تاریکه‌کان و له‌ شوێنێکدا که‌ نووری خۆری لێ نییه،‌ که‌ڵکی لێ وه‌رده‌گیردرێت، لە شوێنێک که‌ نووری خۆر هه‌یه‌ ئیدی پێویست به‌ مه‌شخه‌ڵ نییه‌.

میهر به‌ پێچه‌وانه‌ی خۆر و پاش‌ ئاوابوونی خۆر هه‌ڵدێت و پێش هه‌ڵهاتنی خۆر، ئاوا ده‌بێت. میهر و خۆر له‌ زۆربه‌ی نووسراوه‌کانی دینی پاڵه‌وی، پازه‌ند و میهریشت ـدا، دوو خودای جیاوازن (ورمازرن، 1345: 8). " میسه‌ره‌، بەرلە خۆر له‌ کێوان (چیاکان) ......ئاشکرا ده‌بێت و دەردەکەوێت....له‌ کاتی ئاوابوونی خۆردا ده‌ست ده‌کات به‌ پاسه‌وانی..... سووڕانه‌وه‌ی ئه‌و له‌ ڕۆژئاواوه‌ به‌ره‌و ڕۆژهه‌ڵات..."(میهریشت، کرده‌24). که‌وایه‌، میترا هیچکاتێک خۆر نه‌بووه‌ و زۆرتر خودای شه‌و و ئه‌ستێره‌یه‌ تاوه‌کوو خۆر و ڕۆژ و هه‌ڵهاتن و ئاوابوونیشی  پێچه‌وانه‌ی خۆره‌. له‌ ڕۆژئاواوه‌، پاش ئاوابوونی خۆر هه‌ڵدێت و له‌ ڕۆژهه‌ڵاته‌وه‌ پێش هه‌ڵهاتنی خۆر، ئاوا ده‌بێت. له‌ ڕاستیدا هه‌ڵهاتنی خۆر، ئاوابوونی میترایه‌(هه‌ر به‌وجۆره‌ی که‌ هه‌ڵهاتنی ئێرانییه‌کان و زه‌رده‌شت ئاوابوونی ماده‌کان و میترا بوو) هه‌ربۆیه‌، میهر هیچکاتێک نه‌ دین بووه‌ و نه‌ خۆر(اشتیانی، بی تا: 32). ئیزەدی،ئەویە کەمەشخەڵ و ئەشکەوتە، میتراییە، بەڵام هەتاو، لادان لە میترایە. بەڵام ئیزەدییە بەڕئزەکان ۆیان دەڵێن خورە، زوربەی وینەی سەر بەردەکان کە کیشراون نە خور بەڵکو گۆڵی نیلوفرن.

یەکێک لە سیمبولە فرە زۆرەکانی لالش کە لەسەر بەردەکانە  میهراوەکە/مەعبد، کێشراوەنەتەوە، نەخشی نیلوفەرە. من پێشتر لە کتیبەکەمدا گوتوومە نیلوفەر سیمبولی میترایە، چوونکە نیلوفەر پێش هەڵهاتنی خۆر، گوڵپەڕەکانی دەکاتەوە و کاتێ خۆر هەڵدێت، دەێبەستێت. بەڵام ئەو نەخشانە  لەلای ئیزەدیەکان، خۆیان خۆر بوو و، منیش سەرسام بووم کە خۆر بن. ڕاستییەکەی منیش نەمزانی نیلوفەرە یا خۆر تا دۆینێ کە لەگەڵ جەلیل ئازادیخواز سەردانێکی لالشمان کرد، گوتی خۆر نییە، نیلوفەرە، زۆرم پێ خۆش بوو زۆر بە شوێنیدا گەڕاین، دەرکەوت کاک جەلیل ڕاست دەکات. ئەویش نیشانەیەکی تری میترای بوونە کە، بەداخەوە خۆیان وادەزانن خۆر یان هەتاوە.

 پرسیار ئەوەیە کە بۆ بووەتە خۆر؟ ئێرانیە زەردەشتییەکان، سەرەڕای ئەوەی کە میترای ڕەسەنی مادییان لەناو برد، بە وتەی هینتز هەموو شوێن و ئەشکەوتەکانی میتراییان وێران کرد، بەڵام هەر بە لەناوبردنی ئەمانە رازی نەبوون. بە هۆی ئەوە کە میترا لە ناو مێشک و باوەڕی خەڵکدا هێلانەی کردبوو، ئەوان هاتن لە هەمبەر میترای ڕەسەنی مادی، میتراێکی درووستکراوی زەردەشتییان ساز دا کە لە بری کوشتنی گا، بوو بە قوربانیی گا و، لە باتی دژایەتی خۆر بوو بە خۆرپەرەست و، هەڵپەرکێیان گوڕی بۆ  زکری عیرفانی. چوون  ئێمە ئیتر دەق و دەسەڵاتمان نەبوو، دواتر لە چاویلکەی زەردەشتی/ ئێرانی، میترامان پێ ناسرایەوە. ئەوەیە کە لەگەڵ ئەوەی کە هێشتاش سیمبولەکانی ماون، بەڵام مانای زرەدەشتی و دژە میتراییان بە خۆوە گرتووە.

هەروەها ڕۆژیی سمینارەکە من بە ئیزەدیەکانم گوت وا هەست دەکەم، تاووس مەلیک هەر ئەو سیمورغە ئەهریمەنیەیە کە بە پەڕی تاریکی خۆی بۆ بەرگری لە ڕۆستەمی میترایی، ڕووناکیی چاوی ئیسفندیاری زەردەشتی دەگرێت، تاوس مەلەک هەر سیمورغی میتراییە بەڵام برایانی ئیزەدی قەبوڵیان نەکرد، منیش فرە پێداگریم نەکرد هەتا دۆینێ لە گەڵ کاک جەلیل نەخشێکی سیمورغیشمان دۆزییەوە و دڵخۆش بووم بە گریمانەکەی خۆم.

گاکوژی 

سەرەڕای هەبوونی گاکوژی لە ناو ئیزەدیەکاندا، ئەم ڕێووڕەسمە لەناو هەورامییەکان بە ناوی پیرشالیار و لەناو یارسانەکانیش بەڕێوە دەچێت کە ئاماژەی پێ دەکەێن، بەڵام بە داخەوە مانای ئیسلامی و زەردەشتی بە خۆی گرتووە. ئێستا با بزانین گاکوژی چ پێوەندییەکی لەگەڵ ئایینی میترا هەیە؟

ئامانجی سه‌ره‌کیی میترا کوشتنی مانگای پیرۆزه‌ (زنر، لومل، بیانگی در‌ کلوسکا، 1385، 48). له‌ ڕاستیدا سه‌رنجڕاکێشترین چیرۆکی میترا، شه‌ڕکردن له‌گه‌ڵ مانگای سه‌ره‌تاییه‌ (رضی، 1381، 304). له‌ سه‌رجه‌م به‌ردنووسه‌کان و ئه‌و به‌رهه‌مانه‌ی که‌ له‌ ڕێوڕه‌سمه‌کانی میترایی له‌ ئه‌شکه‌وته‌ تاریکه‌کاندا به‌جێ ماوه‌، وێنه‌ی میترا له‌ کاتی کوشتنی مانگایەک که‌ مارێک لەدەوری ئاڵاوه‌، کێشراوه‌تەوە (فون گال، کلوسکا، هه‌مان، 578). به‌ڵام ڕاستییه‌که‌ی ئه‌وه‌یه‌ که‌ ئه‌مه‌ نه‌ قوربانی کردنی، به‌ڵکوو کوشتن و شه‌ڕکردن له‌گه‌ڵ مانگایه‌. ئێرنێست ویل له‌ وتاری " ئاخێزگه‌ و سرشتی دینی میترا"دا به‌ دروستی ئه‌م پرسیاره‌ی هێناوه‌ته‌ ئاراوه‌ که‌ ئایا ئه‌مه‌ قوربانی کردنی مانگایه‌ یان کوشتن و لێدانی مانگا؟ " تا ئێستا هه‌مووان به‌ ئاسووده‌ییه‌وه‌ له‌ وشه‌ی قوربانیی میترایی که‌ڵکیان وه‌رگرتووه‌. به‌ڵام ئایا له‌ ڕاستیدا له‌م وێنانه‌دا مه‌به‌ست قوربانی کردنه‌؟ .... قوربانی چۆکی داداوه‌ و که‌وتووه‌. قوربانیکه‌ری مانگا، ئه‌ژنۆی چه‌پی له‌سه‌ر پشتی مانگا داناوه‌ و ... خەنجەره‌که‌ی له‌ شانی مانگا چه‌قاندووه‌. ئه‌م وێنه‌یه‌ له‌گه‌ڵ هیچ وێنه‌یه‌کی ڕاستینه‌ یه‌ک ناگرنه‌وه‌... پێی خودا له‌سه‌ر پشتی مانگا... که‌ له‌ زۆربه‌ی وێنه‌کاندا ئه‌وانه‌ی سه‌رکه‌وتوون، ڕکابه‌ری خۆیان ده‌ڕمێنن و پێیان به‌ هێمای سه‌رکه‌وتن له‌سه‌ر پشتیان داده‌نێن.

 هێکتۆر بۆ کوشتنی پاترۆکل له‌ پشته‌وه‌ لێی نزیک ده‌بێته‌وه‌ و سه‌ری پاترۆکل به‌ره‌و دواوە ده‌گێڕێت... یان هێرکوول بۆ کوشتنی ئمازون، پێی چه‌پی خۆی له‌سه‌ر پێی ڕاستی به‌رانبه‌ره‌که‌ی داده‌نێت ... که‌وایه‌ ئه‌مه‌ نه‌ قوربانی کردن به‌ڵکوو پێکدادان بووه‌؟ ...  کوشتنی ڕۆژهه‌ڵاتییه‌ک به‌ ده‌ستی مه‌قدوونییه‌ک له‌ که‌ژاوه‌یه‌کدا به‌چه‌شنی وێنه‌ی مانگاکوشتنی میترایه‌... سه‌رکه‌وتووان، به‌زیوه‌کانیان به‌پشته‌وه‌ له‌ زه‌وی ده‌ده‌ن و پێیان له‌سه‌ر پێی ئه‌وان، سه‌ری به‌ره‌و پشت و شمشێر له‌ پشتی ده‌چه‌قێنن...." ( ویل در‌ کلوسکا، همان، 583 -  584). که‌واته‌، به‌وشێوه‌یه‌ که‌ ویل به‌ دروستی شرۆڤه‌ی کردووه‌، ئه‌مه‌ نه‌ک کرده‌وه‌ی قوربانی کردن به‌ڵکوو کوشتن و شه‌ڕکردن له‌گه‌ڵ مانگایه‌ که‌ دواتر که‌ میترا، مۆرکی زه‌رده‌شتیی خوارد، واتای کرده‌وه‌ی کوشتنی مانگا  بۆ قوربانی کردن گۆڕدرا. هه‌روه‌ها که‌ فون گاڵیش ئاماژه‌ی پێکردووه‌، قوربانی کردن(کوشتنی)ی مانگا له‌ ئایینی میترادا، له‌گه‌ڵ دینی ئێرانییه‌کان (زه‌رده‌شت) دژایه‌تیی هه‌یه‌ که‌ دژی کوشتنی مانگایه‌. ئێرانییه‌کان، ئه‌هریمه‌ن به‌ بکوژی مانگا ده‌زانن (فون گال، کلوسکا، همان، 574). " ڕۆڵی قوربانیکه‌ر، پێش ئه‌وه‌ی که‌ بدرێته‌ ئه‌هریمه‌ن، ڕۆڵی میترا بووه‌ که‌ مانگای نێر (گا) ده‌کوژێت" (گیمن، 1378، 53). هه‌روه‌ها لومل له‌ ڕاڤه‌ی یه‌سنای 29دا، سکاڵای مانگا سه‌باره‌ت به‌ شوێنکه‌وتووانی میترا ده‌زانێت (لومل ‌به نقل از بیگن‌، کلوسکا، 1387، 60-61). که‌واته‌، زه‌رده‌شت، میترا وه‌کوو ئه‌هریمه‌ن ده‌ناسێت و ئه‌هریمه‌نی زه‌رده‌شت هه‌مان میترایه‌.

به‌رده‌نگی کێبه‌رکێی زه‌رده‌شت، ئایینی میترا بوو که‌ له‌ ئه‌شکه‌وته‌کان، مانگایان قوربانی ده‌کرد و ئاوی مه‌ستی­هێنه‌ری (سەرخۆشکەری) هۆمیان ده‌خوارده‌وه‌ (هینتس، 1386: 75). که‌وایه‌، به‌ ڕاپه‌ڕینی دینی زه‌رده‌شت، میهر بووه‌ بە دێو و دژه‌خوا (بیانگی، در‌ کلوسکا، 1387، 48). زنێر و لوملیش ئه‌وه‌یان قبووڵ بوو که‌ میترا له‌ گاتاکاندا وه‌کوو بکوژی مانگا و به‌زێنه‌ری خۆر پێناسه‌ کراوه‌ (به‌ نقل از بیانگی، هه‌مان).  "زه‌رده‌شت ئوستووره‌ی کۆنی قوربانیی، به‌قازانجی که‌ له‌ بنه‌ڕه‌تدا سه‌ر به‌ ئێرانی پێش زه‌رده‌شت بوو – کوشتنی مانگا به‌ده‌ستی میترا – به‌ چه‌شنی کرده‌وه‌یه‌کی ناپاکانه‌ له‌گه‌ڵ ئه‌نگره‌، مینیۆ (ئه‌هریمه‌ن) گرێ دایه‌وه‌ (بویس، 1381: 50). هه‌ربۆیه‌ زه‌رده‌شت، میترای به‌‌ ئه‌هریمه‌ن و دوژمنی یه‌که‌می ئه‌هوور‌امه‌زدا و دینی پاکی زه‌رده‌شت ناساند. میترا که‌وتۆته‌ به‌ر لۆمه‌ی پێغه‌مبه‌ریش (مولتون، 1387: 61 – 62). "میهر له‌ دینی زه‌رده‌شتدا، نوێنه‌ری ئه‌هریمه‌نه‌ و له‌ دینی زه‌رده‌شتیدا ناوی شه‌یتانه‌." (هینلز، 1385: 128). شه‌یتانێک که‌ بۆ دینی ئیسلام و یه‌هوود و مه‌سیحیش گوازرایه‌وه‌ (بهار، 1384: 421). بەڵام زەردەشت لەگەڵ هەموو دژایەتییەکی کە هەمبەر گاکوژی میترای کرد، نەیتوانی ئەم ڕێوڕەسمە لەناو ببات، ئەوە بوو کە بە پەسندکردنێکی ڕواڵەتی، مانا گوڕا و کردی بە قوربانی کردنی گا کە ئیسلامیش ئەم قوربانیی کردنەی وەرگرت. بەڵام گاکوژی لە ناو میتراییەکان، بە هۆی ئەوەی کە گا، هێمای ئاسمان و ڕوحانیەت بوو، بۆ هەڵپەرکێ و شایی و خواردنەوە بوو کە شەڕابی ئەوان تێکڵاوی گیای هئومە لەگەڵ خوێنی گا بوو بەڵام کاتێ ئیسلام و زەردەشت، جێی میتراییان گرت و کوشتنی گا بوو بە قوربانی کردن، شایی و خۆشی و هەڵپەرکی بوو بە زکری خودا و سەما و نوێژ و دوعا یان هەمان عیرفان. هەر بۆیە ئەمڕو بە هۆێ ئەوەی کە ئیسلام و زەردەشت بە سەرمان سەپاوە، سیمبۆلی میترا لە ناومان بە تایبەت لە ناو ئیزەدی، پیرشالیار و یارسان ماوەتەوە بەڵام واتای زەردەشتی بە خۆیەوە گرتووە و سەرەڕای ئەوە ناوی دەنێن قوربانی کردن، دوعا و نۆێژ و زیکر دەکەن، ئەمە لە حالێکدایە کە هەم لە ناو ئیزەدییەکان هەم لە هەورامان، کێڤێ (چیایەک) بە ناوی گاکوژان هەیە.

پێویستە ئاماژەێکیش بە گاکوژی پیرشالیار و گاکۆڵ کوژی و کەڵە شێرکۆژیی یارسانەکان بکەین تا وێکچوونی لە گەڵ میترای مادی بسەلمێنین کە بەداخەوە زۆرم بینیوە لە ڕاگەیاندنەکاندا بە زەردەشتی شروڤە دەکرێت.

پێش هەمووشتێ بڵیم پیرشالیار کەس یان کەسایەتی نییە، سەمبۆلە کە قاپی کەسی بە خوییەوە گرتووە. "پیر" سیمبۆلێکی میتراییە. لە حەوت خانی میترا دوایین قۆناغ، قۆناغی پیرە. بەڵام پیری میترایی بەپێچەوانەێ شیخی عیرفانی، سیمبولی مەعنەوییەت و نزیکی لەگەڵ خوا نییە بەڵکوو دابڕان لە متافیزیک و ڕۆحانییەت و پاک کردنی جەستە لە ناوەڕۆکی ڕووحە، هەر ئەوەشە کە هومە و شەڕاب دەخۆن و هەڵپەرکێ دەکەن، چوونکە میترا ئایینێکی شایی و خۆشی و زەوینییە و گرێبەستێکی کۆمەڵایەتییە ئیتر هیچ ڕووح و یاسا و شەریعەتێک پێش گرێبەست واتای نییە. گرێبەست دەستپێکی حەق یاسایە و ڕێکنەکەوتن، بێ یاساییە. ئەوەیە "فۆکۆ"ش سەبارەت بە شتێکی تر دەڵێ، بە پێچەوانەی ئیسلام و زەردەشت و ئەفلاتوون و عیرفان، ڕووح بەند یان قەفەسی جەستەیە. چوونکە ڕووح و دین، لە سەرەتاوە هەتاکوو ئێستا، ئامرازی دەسەڵاتداری و سەرەڕۆیی بووە وەکوو زوڵم و خۆسەپاندنی ئیسلام و داعیش و ...تاد، کە بە ناوی مەعنەوییەت، دین و یاسا/ شەریعەت، داسەپاوە. کە گادەکوژن، میترای دەکۆژن و گا هێمای ڕووح و متافیزیک و ئاسمانە، ڕێگەی زاڵ بوون و پۆلێنبەندی سیاسەت(ریکخستنی ستونی) دەگرن کە کەسانێک بە ناوی هەقیقەت، خۆیان بەسەر ئەوانیتردا بسەپێنن. قۆناغی یەکەمی حەوت خانی میترا قاڵاوی ڕەشە، یانی بۆ ڕۆیشتن یان گوزار لە تەوەهۆمات (تراویلکەکان و خیاڵات)ی متافیزیکی (ئەوپەڕجەستەیی) بۆ زەوی و ئازادی بەشەری ڕاستەقینە و جەستە، دەبێ لەهەر چەشنە نوور و ڕووحی بوونێک پاک ببێت و بسڕێتەوە. ئەوەیە کە ئەگەر لە کوردیدا بمانهەوێت دزێوی و خراپەی کەسێک باس بکەین و بڵێن، پیێ دەبێژن "خوێڕی"، کە لە خۆری یان هەتاوەوە دێت. میترائیەکان، لە قۆناغی چوارەمدا دەبن بە شێر، شێر هێمای هێز ـە، هێز یان جەستە و وارسگەیەک بەڵام لە حەوت خانی ئێرانی/زەردەشتی و عیرفانی ـدا، لە قۆناغی چوارەمدا وەکوو ئیسفەندیار شێر دەکوژن.  لە قۆناغی حەفتەمدا تازە دەبن بە پیر. هەر لەو هەڵپەرکێ ـی میتراییدا کە ئیستا بووەسە زکر و عیرفان، گۆرانییەل دەڵێن "ئامان ئامانە یا پیر ئامانە ئەمشەو شەوەکەی عەهدو پەیمانە" یانی قۆناغی حەفتەمی میترا پیرە و پیر بە مانای پەیمان contract. لە فەلسەفە و ئینەکانی تردا، گرێبەست و پەیمان، مانای نییە، چوونکە ئەفلاتوون و موحەممەد و زەردەشت و حەموڕابی و موسا، یاسای خواییان هەیە، لەلایەن خوا یان حەقیقەتەوە هاتوون و مابەقی خەڵک دەبێت ڕێڕەوی یان فەرمانبەریان بن ئەگینا دەبن بە ئاشکەوتی جیهالەت/نەزانی، جنۆکە و کافر، زوحاک و دێو و بێ ئەقڵ، کە زۆر جێی سرنجە سەبارەت بە کورد بە کارهێنراون. بەڵام میترا هاودەنگی و یەکسانییە(ریکخستنی ئاسۆیی)، بەرامبەرییە. مار کە یار و هێمای میترایە، کاتێ گەمیی نووح خەریکە نوقم دەبێت، نووح بانگی دەکات ئەگەر پێش بە کونی ئاوەکە بگری یان پێش بە نوقم بوونی گەمیەکە بگری ، ناتکۆژم. مار بە نووحی گوت بەڵێنی یان پەیمان دەبەستی؟ نووح لەگەڵ مار گرێبەستی بەست و مار بەرگری کرد لە نووقم بوون گەمییەکەی نووح. کاتێ کەشتی ڕزگا بوو، خوا بە نووحی گوت مار دوژمنی منە، بیکۆژە، نووح وڵامی خوای داوە کە بەڵێن و پەیمانم بەستووە، خوا گوتی دەستووری من گرنگە یان پەیمانی مار؟ نووح پەیمانی شکاندو ماری کوشت. نووح بە هۆی ئەمر یان یاسای خوا پەیمان دەشکێنێت. ئەوەیە پیر لە قۆناغی ئاخری میترایی دەبێ لە هەموو ڕووحایەتی و ئاسمان و یاسای ئەزەلی و ...تاد، پاک ببێتەوە تا شیاوەتیی پیر بوون یان گرێبەستی هەبێت. پیر نەک هەر هێمای گرێبەستە بەڵکوو ڕێک خودی گریبەستە. گرێبەستیش، بێ ڕەها بوون لە یاسا و شەریعەت و هەقیقەتی خوایی و متافیزیک ناکریت. هەتاکوو نووح بەناو یان ئەمری خوای دروستکراوی خۆێ، گریبەست نەشکێنێت و ڕەوایی نەدات بە پەیمان شکێنی خۆێ، ئەفلاتوون بە ناوی حەقیقەتی مۆسۆل(جیهانی نموونەکان)، بانگەشەی سەرتر بوونی خۆی لە خەڵک نەکات و لە ژێر بەرپرسیارەتی گرێبەست دەرچێت. محەممەد بە ناوی شەریعەتی خوا و " و قاتلو و قتلوا فی سبیل اللە" گرێبەستی سوڵح و ئاشتی نەشکێنێت و خۆی و قەومەکەی داسەپێنێت. پیر گریبەستێکە کە هیچ کەس بە هیچ بیانوویەک نەیشکێنێت. ئەوەیە کە هەروەک ئاماژەم پێکرد، لە میترادا، بەر لە گرێبەست هیچ ماف و یاسا و شەریعەتێک هەبوونی نییە، گریبەست و ڕێککەوتن بە ڕەزامەندی لە سەر هەر شتێک دەبێتە یاسا و باشی و ناڕەزامەندی و بێ ڕێککەوتن دەبێتە نایاسایی و خراپ. زەردەشت و ئەفلاتوون و محەممەد دەڵێن، ئێمە لەگەڵ خوا یان ڕاستیی متافیزیکی گرێبەستمان هەیە، ئەو ڕاستییە نە کەس بینیویە نە بێجگە لەو ناوبراوانە کەس دەتوانێت دەستی پێ بگات، ئەوەیە هەموو یاسا و گریبەست و ئەخلاقێ بە ناو یاسای نادیار خودایان کە هرە خاستی خویانە بە ناو خۆدا و حەقیقەت دایئەسەپێنن، دەبەنە ژێر پرسیار و خەڵک نە لایەنێ لە توافق و گریبەست، بەڵکوو یەبێ ببنە فرمانبردار و کویلەێ حەقیقەتی درووستکراوی ئەوان. بۆیە میترا و کورد لە هەموو دینە متافیزیکەکاندا دەکەونە بەر نەفرەت و دەبنە شەڕ (خراپی) وشەیتان. لە زەردەشتدا، ئەهریمەن و دێو و زوحاک، لە یونان، مدوسای قژمار و هادس کە هەمان شەیتانە لە ئایینی جولەکەدا دەبنە جنۆکە و لە ئیسلامیش جنۆکە و زەندیق و کافر، لە مەسیح و ئاگوستین ـدا دەبنە شاری زەوینی جیهالەت و نەزانی و...تاد. چونکە پێویستیی گرێبەست یان میترا، بەرامبەر بە تاکەکان و خەڵکە و کەس ناتوانێت بە ناوی هەقیقەتی خوایی، خۆی و قەومی داسەپێنێت. پێویستیی زوڵمی ئەوان بە ناوی هەقیقەتی ئاسمانی، تۆراندن و ڕەتکردنەوەی میترایە و هەروەها پێداویستی میترا/گرێبەست، تۆراندن و ڕەتکردنەوەی هەقیقەتە ئاسمانییەکانە. بۆیە میتراییەکان دەڕۆنە ئەشکەوتە تاریکەکان و دوور لە خۆر ریورەسمی گاکوژییان بەڕێوە دەبرد و گا کە هێمای ئاسمان و شەریعەتی ئاسمانییە دەیانکوشت و سیمبولیان مار بوو کە هێمای ئەقڵی بەشەری و ئازادی ورەیە.

 پیرشالیار یانی شهریار (پاتشا). یانی شای هەڵبژیراو. شالیار لە شەریار دیت ریشەی لە xashathra_vairya بە مانای شای هەڵبژیراوە(محەمەد، ٢٠١١،٣٠٠ ). هەروا گوتمان پیر هێمای گریبەستە و پیرشالیار یانی شایەک کە و گریبەست کۆمەڵایەتی هەڵبژیراوە.  هەروەکوو یارسان بە مانای "یاری سان" یان یاری شایە یان سان/سولتانی هەڵبژیراوە. هوخشترەیش هەر مانای شای هەڵبژیراوە.   شا لە میترایی ـدا بە پێچەوانەی نەتەوەکان و ئایینەکانی تر، خوایی نییە، لە خەڵک جیاواز نییە. شا وەکوو دیائۆکۆ، بە پێی گرێبەست هەڵدەبژێردرێت نەک مافی خوایی یان تومی شایانە. ئەوەیە کە هەر لە ناو خەڵکەو خاڵێکی گرنگی ئاسمانی و نژادی جیاواز لە خەڵکی نییە. لە ڕاستیدا مانای ئەوەیە، شا یاری خەڵکە و ڕەوایی شا لە گرێبەست و یاری خەڵک پێکهاتووە نەک مافی خوایی شایەکان. هەروەک گوترا "خەشە" کە بە گوتەی بنونیست وشەیەکی مادییە، هاومانای هێز و "زەوین"یشە. یانی زەوین و خەڵک و ڕەوایی زەوینی یان هەمان گرێبەستی کۆمەڵایەتی، بناغەی هێزو دەسەڵاتی "شا"یە بە پێچەوانەی ئێران و سامی و ئەفلاتوون کە بانگەشەی ڕەوایی ئاسمانی دەکەن و زەوین یان خەڵک نەک بناغەی هێز و رەوایی شا نیە بەڵکوو ئامراز یان ئوبژەی هێز و دەسەڵات یان زۆڵمی شایەکانن. مانای تریشی ئەوەیە کە بەپێچەوانەی ئێران و سامی و جوولەکە و ئەفلاتوون، کە دیین یان مەعریفە (ناسین)، ڕەوایی پێدەری هێز و دەسەڵاتن، لای میترا و هەروەها  ئیزەدییەکان، شا یان میر، پیر یان شێخی ئەمڕۆی ئیزەدی، هەڵدەبژێرێت. کاتێ دین یان مەعریفە بناغەی هێز و دەسەڵاتی سیاسی بێت، دەبێت بە سەرەڕۆیی و داپڵۆسێنەری و پۆلێنبەندی چینایەتی، چوونکە شا فیلسوف {ئەفلاتوون} یان وەلی فەقیهـ {شیعە} و پاپ بە هۆی ئیدعای پاوانی هەقیقەت، خۆیان دادەسپێنن و بە سەر خەڵکی ئاساییدا زاڵ دەکەن بەڵام لە میترادا بەناوی زانست و دین، کەس ناتوانێت کەڵکاژۆ لە دەسەڵات وەربگرێت چوونکە میر یان شا، پیر هەڵدەبژێرێت و شا بە گرێبەست هەڵدەبژیرێت و هەر وەکوو خەڵکی ئاساییە.

مانای تری ئەوەسە کە جۆری پێروزبایی شای مادەکان یان زوحاکە، ئەگەر ئەمە لە ناو پیرشالیار ناڕوونە، لە ناو یارسانەکان دیارتر و ڕوونترە. ناوی شوێنە پیرۆزەکەیان هەر زەحاکە، بە وتەی توێژەران، سوڵتان ئیسحاق هەر سوڵتان زوحاکە، لەسەر دەرگاش نووسراوە زوحاک. شالیار یان شەهریار، ئاماژە بو شایێکە کە یار و یاران هەڵیانبژاردووە وەکو دیائۆکۆ کە یاران بە گرێبەست یان هەگمەتانە هەڵیانبژارد. چوون دەسەڵات بە دەست پارسەکان بوو، ڕێز گرتن بۆ شای خۆیان یانی زوحاک/اژیدەهاک {ئاژی ئاستیاگ و دەهاک دیاکۆیە} بە شێوەی سیمبولیک بەڕێوە دەچوو بە شاراوە و گاکوژی و گاکوڵ و کەڵەشێر کوژیش، ڕاگەیاندنی وەفاداری بە ئایینی میترا و بە ڕێبەرانی میترا یانی شایەکانی ماد وەک زوحاکە.

 

  • hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹

ز "راه قدس از کربلا" به "راه بغداد و سوریه از باشور"

hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹 | يكشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۵۵ ق.ظ

از "راه قدس از کربلا" به "راه بغداد و سوریه از باشور"
افتتاح مرکز روشنفکری و ورزشی خمینی در کرکوک بر مبنای توافق دو اراده ی جمهوری اسلامی و اتحادیه میهنی می باشد. بنابراین، هردو طرف نیت و مقاصدی از انجام این کار دارند. با توجه به عکس پایین، نیت یکیتی تا حدودی روشن است. هدف یکیتی در مقابله با پارتی که رابطه خوبی با احزاب کوردی اپوزسیون ایرانی مخصوصا حزب دموکرات کوردستان ایران دارد و با توجه به این احترامی که برای تاریخ مبارزات حدکا در مقابل جمهوری اسلامی دارد، مکانهایی را در اربیل به نامهای دکتر قاسملو و قاضی محمد نام گذاری کرده است. بنابراین، یک طرف قضیه، رقابت و جبهه گیری یکیتی در مقابل پارتی است که به دلیل جبهه‌گیری پارتی در مقابل جمهوری اسلامی، به حمایت از جمهوری اسلامی می پردازد. دلیل دیگر فروپاشی داخلی یکیتی است که با زوال قدرت داخلی، قصد دارد به حامی خارجی، جمهوری اسلامی، در مقابل پارتی که رابطه نزدیکتری با ترکیه دارد، تکیه کند. اما نقش نیت یکیتی در این امر بسیار کمرنگتر از مقاصد جمهوری ایرانی/اسلامی می باشد
هدف جمهوری اسلامی از این کار، بسیار فراتر از کوته‌فکری یکیتی است. جمهوری اسلامی چند هدف از این کار دارد که بسیار فراتر از تحلیلهایی است که امروزه در رسانه ها مطرح است تحلیلهایی که نیت جمهوری اسلامی را تحقیر کوردها می دانند. قبل از هرچیز باید اشاره کرد این امر به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی می باشد. انقلاب اسلامی تجلی ناسیونالیسم ایرانی است و توسعه طلبی ناسیونالیسم ایرانی به جای ژاندارم منطقه محمد رضاشاه، با شعار صدور انقلاب و راه قدس از کربلا، قصد تسخیر منطقه، را دارد اما به دلیل شکست عملی و مقابله قدرتهای بزرک با این طرح، نفوذ فرهنکی را به دخالت مستقیم نظامی ترجیح می دهند، به همین دلیل است امروزه بحث تئوریک ایران فرهنگی، گسترده‌تر از ایران سیاسی، و هلال شیعیسم که روپوش همان ایران فرهنگی است، رواج زیادی دارد. اما اهداف جمهوری اسلامی از این کار: مهمتر از همه که کمتر در رسانه‌ها به ان توجه شده است، دور زدن حاکمیت مرکزی حکومت کوردستان باشور و تحقیر و تحریم اعلان استقلال احتمالی آن است که حاضر به رسمیت شناختن ان نیست و تایید مخالفت یکیتی و اعلان حمایت از یکیتی برای جلوگیری از اعلان استقلال پارتی. یعنی جمهوری اسلامی نه حاکمیت مرکزی و منسجم اقلیم را به رسمیت می شناسد که بدون اجازه حاکمیت اقلیم دست به این کار زده است و نه در اینده استقلال و مرز سیاسی و فرهنکی این حاکمیت را به رسمیت خواهد شناخت و با این کار حمایت رسمی خویش از مخالفان استقلال و پشت کردن خویش به استقلال کردستان را بیان کرد. کرکوک به نوعی مرز و مجرای ورود به عراق شیعه و پیوند به هلال شیعیسم است، هلال شیعیسم نیز بازتولید کننده ایران فرهنگی در لباس مذهبی است. هدف جمهوری اسلامی از این کار، تثبیت پیوند خویش با هلال شیعیسم و گسترش نفوذ خود در این منطقه که، پیام ان این است «راه بغداد و سوریه، از کردستان باشور است» به این معنی که، حفظ این هلال و ارتباط مستحکم با بغداد، حفظ باشور در زیر سلطه خویش و عدم استقلال ان است چون با وجود فدرال ماندن عراق، ایران بدون اجازه از اقلیم با رضایت حاکمیت مرکزی بغداد به ارتباطات خود با سوریه و بصره و در کل هلال شیعیسم ادامه می دهد اما در صورت اعلان استقلال کوردستان در باشور، امکان گسست تهران با هلال شیعیسم و تداوم پروژه ایران فرهنکی کار سختی است. همچنین هدف جمهوری ایرانی/اسلامی، قضیه کرکوک می باشد که برای مقابله با ترکیه که به دلیل وجود ترکمنهای آنجا، قصد نفوذ در آنجا را دارد و احتمالا نفوذ در ان برای ماندن کرکوک در زیر حاکمیت عراق شیعی به جای کورد سنی و حمایت از شیعه های کرکوک و نفوذ و کنترل بیشتر در کوردستان باشور است. افتتاح کمیته فرهنگی، نه فرهنگی بلکه استراتژیک است. در نظامی که کوردها حتی از آموزش زبان مادری خویش محرومند، نه تبادل فرهنگی بلکه استراتژی سیاسی است.
باری اهداف ایران از این کار بسیار فراتر از کوته بینی یکیتی در رقابت با پارتی است. این افتتاحیه نمادین، نماد و سمبل بسیار جیزهای فرانمادین و امر سیاسی ایرانی است که متاسفانه دید محدود یکیتی در رقابت با پارتی مانع از تحلیل درست و درک آن شده است.

  • hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹

کنفدرالیسم دموکراتیک اوجالان، انقلاب فکری یا سرگردانی ناشی از خلاء فکری

hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹 | يكشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۵۴ ق.ظ

کنفدرالیسم دموکراتیک اوجالان، انقلاب فکری یا سرگردانی ناشی از خلاء فکری
بت سازی از سید قطب تا بوکچین
ابراهیم اوجالان با شکستن بتی، بت دیگری را علم می کند و سرگردانی فکری ناشی از نداشتن تئوری و ایده ی کوردی را هربار انقلاب فکری می خواند. اوجالان که مدتی متاثر از حقوق خلقهای استالین/لنین، نه پردازش ایده ای از دولت کوردی، مانند انچه ایرانیها انجام دادند، طرح دولت کردی و کردستان بزرگ را نه به عنوان مفهومی تئوریزه بلکه سیاست عملی گنجاند، با فروکش کردن مارکسیسم لنینیسم و استالین، طرح دولتکنفدرالیسم دموکراتیک اوجالان، انقلاب فکری یا سرگردانی ناشی از خلاء فکری کردی نیز به کنفدرالیسم محدود و لازمه مشارکت سیاسی، دست شستن از نظم و دولت کردی شد. کوردستان بزرگ پ.ک.ک، در فقدان ایده دولت کوردی، با فاعل شناخت کوردی، در چهارچوبِ تئوری مارکسیست بی دولت، از آغاز محکوم به شکست و نتیجه ای جز دست دست شستن از دولت و گذار به مدینه فاضله ی شاخه جدید مارکسیستی، بوکچین، از آن انتظار نمی رفت. چون از اغاز در بن بست ایدئولوژیک گرفتار مانده بود. از سویی، ایدئولوژی مارکسیست_لنینیستی پشتوانه فکری آن بود که شعار نابودی امپریالیزم را داشت که هیج ربطی به نظم/دولت کوردی ندارد و از سوی دیگر، در تئوری مارکسیستی، تضاد نه قومی بلکه طبقاتی و مدینه فاضله، نبودن دولت است که نتیجه گذار از استالینیسم دولت گرا به بوکچین بی دولت، گذار از کوردستان بزرک به کنفدرال بی دولت شد. ایده دولت(دیکتاتوری پرولتاریا)، در مارکسیسم بی دولت، فقط موقتی است که کوردستان بزرگ پ.ک.ک، هم موقتی و کنفدرالیسم امروزی نتیجه امتناع مفهومی مارکسیسم/ لنینیسم پ.ک.ک، از طرح دولت کوردی است. امتناع مفهومی و نبود ایده و غایت از دولت کوردی، عمل سیاسی را در جهت ضد کوردی و دست کشیدن از ایده دولت کوردی کشاند. گذار از کوردستان بزرگ به کنفدرالیسم دموکراتیک، نه انقلابی فکری و تکامل بلکه بن بست ایدئولوژیک و تضاد تئوری مارکسیسم _ لنینیسم با عمل کوردستان بزرگ بود که امتناع تئوریک نظم/دولت کوردی،به امتناع سیاسی آن و هضم و تقلیل عمل درست در نظر منحط چپ پسامدرن، در قالبِ کنفدرالیسم بی دولت برای جامعه پیشامدرن کوردی شد.
ایدة بوکچین، با زیربنای نظری مارکسیسم بی دولت، مربوط به دوران پساتأسیس و در بافت سیاسی آمریکا معنی می دهد که فرایند دولت سازی کامل شده است بعد از کامل شدن، طبیعی است که نظریه های فرادولتی و بی دولتی برای فراروی از نظم موجود مطرح شوند. اما کورد، در دوران پیشاتاسیس است و لازمه هرطرحی، حتی بی دولتی، خود دولت است. نظریه بوکچین، از یک سو، ناشی از ناامیدی از کمونیست استالینی شوروری بود و از سوی دیگر، ناامیدی از انقلاب کمونیستی در غرب بود. مارکسیسم از ارتدکس تا بوکچین، در ذات خود چپی/طبقاتی است، نه ملی/قومی. بحثی نظری ناشی از تجربه غرب/شرق است، ربطی به معادلات خاورمیانه که لباس دولت را بر امپرتوریهای قدیم پوشانده و دولتهای تک قومیتی حاکم هستند، ندارد. این در حالی است که مسئله خاورمیانه قومی/ملی است و قوم مسلط طبقه برتر و قوم مغلوب کورد در هر سه کشور طبقه تحتانی لاجرم مبارزه طبقاتی در راستای مبارزه قومی است نه در اولویت نسبت به آن. این نظریه در نهایت تکرار تاریخ کومله در ایران است. اگرچه هنوز عمل سیاسی به طور کامل در نظریه هضم نشده است و عمل به درستی تسلیم نشده و مبارزه ای کوردی است، اما در صورت پردازش نشدن تئوری درست با عمل، عمل در نظر منحط هضم و به جای تاریخ سازی، تاریخ تکرار می شود.
نظریه بوکچین پساکمونیستی است چه ارتباطی با جامعه پیشا کوردی دارد.کل نظریه های انارشیستی به پرودون باز می گردد که مربوط به دوران پساتاسیس دولت ملی/سرمایه داری است. این نظریه ها وحی منزل نیستند بلکه زاده شرایط سیاسی جامعه خود آن اندیشمندان هستند . نظریه کوردی، باید همانند نظریه های مارکسیستی/آنارشیستی، نسبت به جامعه غرب، باید از دل جامعه کوردی/خاورمیانه ای دربیاید. این سرگردانی از مارکسیسم به آنارشیسم، نه خلاقیت فکری و انقلاب کوردی بلکه سرگردانی ناشی از نداشتن پای در تاریخ است. همگام شدن با جو زمانه است که همانند لننیسم/استالنیسم، عمر کوتاهی خواهد داشت. اما این عمر کوتاه، تراژدیهای بزرگی برای ملت بدبخت کورد رقم خواهد زد. مگر طبقه، سئوال اصلی ماست به جامعه بی طبقه بوکچین و مارکس پناه می بریم؟ تا سئوال اصلی و درست کورد را مطرح نکرده و کشف نکنیم، به جواب درست و مناسب، دست نخواهیم یافت. در خلا فکری، منجی گرایی عرفان، هربار چون «جمشید خانی مامم» ما را به بادکنک امام زمان، مارکس و پرودون و بوکچین خواهد انداخت. ما به روش شناسی و طرح پرسش مارکس از تاریخ ، البته تاریخ خودی، نیازمندیم نه به جوابهای مارکس. اگر دولت_ ملی و سرمایه داری شکل نمی گرفت نه مارکسی به دنیا می آمد و نه پرودونی، اگر کمونیسم_ لنینیسم، شکست نمی خورد، بوکچینی زاده نمی شد. نظریه ناشی از نقص عمل است و این نظریه ها مربوط به جوامع پساتاسیس هستند. مای کورد، به نظریه های پیشاتاسیس نیازمندیم. در نبود تئوری، در سردرگمی تاریخی، تقلید از نظریه های پساتاسیسی را انقلاب فکری می نامیم و در نبود خارپشت ایده کورد، چون شغال از مانده ی دیگری تغذیه و خود را ارضا می کنیم.حتی مارکس نیز جامعه بی دولت خود را مستلزم دوره ای از دیکتاتوری می دانست یعنی به درستی بر نظریه پساتاسیس و دوران پیشاتاسیس اگاهی داشت. اما، ما عملا در دوران پیشاتاسیس هستیم و نظریه های پساتاسیسی می دهیم بعد در نگرفتن نتیجه، با گفتن مظلومیت خودی و ظلم دیگری، ضعف استراتژی خود را توجیه می کنیم.
بوکچین، استالنینستی بود که، بعدا به تروتسکیم پیوست. ایده وی ناشی از شکست انقلاب کارگری در امریکا و اروپا و تجدید نظری در مارکسیسم بود که، تضاد کار و سرمایه به انقلاب منجر نشد. به همین دلیل تضاد سرمایه داری و کلان شهرها، با طبیعت را اصل تضاد سرمایه داری، برای هدایت به سمت نابودی آن دانست. به راستی باید از مارکس و مارکسیستهایی چون بوکچین، درس گرفت که در پی شناسایی تضادهای و بحرانهای جامعه خویش بوده و برای آن راه حل ارائه می دهند. اما متاسفانه ما به جای یادگیری متد، به راه حلهای انها پناه می بریم که هیچ ربطی به تضادهای جامعه کوردی/خاورمیانه ای ندارد. تضاد خاورمیانه، تضاد قومی و تضاد قومهای صاحب دولت با کورد بی دولت است نه طبیعت و سرمایه داری.در سرگردانی فکری به راحتی بوکچین را با استالین و در اینده می توانیم با ماکوزه هم عوض کنیم. نظریه بوکچین، نه تنها پسامارکسیستی است بلکه مفهوم اکولوژی وی، پساسرمایه داری است در حالی که ما نه تنها سرمایه داری سئوال اصلی ما نیست بلکه پیشاسرمایه داری هستیم. نظریه پساسرمایه داری و پساشهرنشینی بوکچین در خاورمیانه چیزی شبیه کمونیسم استالین در شوروی و استراتژی کومله در پشت کردن به کوردیت است.
نقد ما به این معنی نیست که کنفدرالیسم و اکولوژی آنارشیسم، ناهنجار هستند، برعکس بسیار ایده ال و زیبا هستند. بحث بر سر این است این مفاهیم و طرحها، مربوط به دوران پساتاسیس است نه پیشاتاسیس. سئوال اصلی کورد چگونگی ایجاد نظم کوردی و رهایی از سلطه دیگری است حال محتوای آن فدرال و کنفدرال و اکوانارشیسم باشد. بحث بر سر آن است که زیباترین گل دنیا در درون فاضلاب نه به زیبایی و خوشبویی فاضلاب بلکه به بدبویی و زشت شدن گل منجر می شود. در فاضلاب سلطه فاشیستی ترک و فارس و عرب، گُلِ اکولوژی و انارشیسم، توجیه و ایدئولوژی فاضلاب فاشیسم قومی می شود.
این مفاهیم، نه طرح و استراتژی برای واقعیت سیاسی بلکه بیشتر روان پریشی ناشی از ناامیدی برای تغییر واقعیت و بازگشت از فلسفه و کنش سیاسی به عرفان سیاسی و ارائه مدینه فاضله است. مدینه فاضله از افلاطون و فارابی تا مور و مارکس و بوکچین، بسیار دوست داشتنی هستند اما سیاست جای دوست داشتنیها نیست جای گسستن از دلبخواهیها و دوستیهاست مگر اینکه این طرحها به عنوان افقی برای اصلاح امروزی باشد نه استراتژی سیاسی. سیاست ادامه جنگ است. مدینه فاضله، شکست عمل و شکست فلسفه ی باید، در تغییر واقعیت است درست پس از شکست اوجالان از تغییر عملی با زندانی شدن وی، کنفدرالیسم دموکراتیک زاده می شود.
این تغییر مداوم تفکر و استراتژی، بدون تغییر خاصی در واقعیت سیاسی، نه ناشی از انقلاب فکری، بلکه ناشی از سرگردانی ناشی از خلا فکری است. پرواز کردن از نورسی و سید قطب به هوبرمان و مارکس و لنین و سپس بوکچین، ناشی از نداشتن پای در واقعیت تاریخ و سیاست است. این مفاهیم و طرحها برگرفته از کلان روایتهای غرب/شرق و تهی از هرگونه تجربه کوردی است. بنابراین، نه درجهت عمل سیاسی کورد بلکه به مسخ و تهی کردن عمل منجر می شود. موفقیت قابل تحسین روژآوا نه بر مبنای سوبژکتیو کوردی بلکه بر مبنای تقدیر مدرن است و صاحب تقدیر دوام یا نبود آن را در دست دارد نه سوژه کورد. سرگردانی از چپ کلاسیک به چپ مدرن، انقلاب برعلیه کاپیتالیسم، اما ایدئولوگ مرزهای کاپیتالیسم،سایکس/پیکو، نشان از نبود ایده و غایت کوردی در ذهن وی، و فدا کردن عمل سیاسی در پای غایت دیگریهاست.
ما بی تاریخیم، ما بی خاطره از گذشته و بدون زیستن در زمان حال به آینده پرواز کرده ایم. بی تاریخی ما را به به جای راه حل به خوردن مسکنهایی چون کمونیسم و سوسیالیزم و انارشیسم و... برای تسکین موقت درد کشانده است. نبود ارتباط طرح و تئوری با واقعیت نه تنها ناشی از پارادوکس عمل و نظر، بلکه پ.ک.ک و اوجالان را دچار پارادوکسی دیگر کرده است در زمانی که شرایط سیاسی مهیا نبود سوژه محض پ.ک.ک، بدون ارتباط با واقعیت شعار کوردستان بزرگ را می داد اما امروز که شرایط سیاسی آن مهیاتر است و عمل، امکان تحقق آن را دارد، نظر در گسست از عمل، ندای نخواستن آن و هضم در دیگری را دارد.با زوال مارکسیسم و زندانی شدن و خطاب جناب به جای آپو، نظر را از لنینیسم به انارشیسم عوض کردن، نه استراتژی واقعی ناشی از انچه باید و کنش سیاسی، بلکه واکنش و تسلیم در برابر واقعیت و گریز از آن به سمت عرفان همدلانه سیاسی است.مگر مدرنیته کاپیتالیستی مسئله ماست که الترناتیو آن را ارائه می دهیم؟ براحتی با تغییر موضع سیاسی، مارکس مخالف کاپیتالیسم به «ایدئولوژی آن، سرمایه داری،» تبدیل می شود. این نشان می دهد نه در دوران مارکسیست بودن، مارکس را درک کرده است و نه اکنون که مخالف ومنتقد آن شده است. ادعای بت شکنی چون ابراهیم، مانند خود ابراهیم بت سازی جدید می کند.ندای فرار از رئال سوسیالیزم، ندای فرار از رئال_ پولیتکال است. شکست خود در رفتن به زندان را شکست پروژه دولت ملت سازی و گذار از دولت سازی را رهایی از کاپیتالیسم خواندن، نشان از اسارت فکری در همان کاپیتالیسم را می دهد چون فرار از کاپیتالیسم نشان از اسارت و ترس از ان است که بازمانده ترس کمونیسم استالنیستی از آن و بی دولتی تغییر چهره بی دولتی مارکس با گذار به شاخه انارشیستی همان مارکس یعنی بوکچین است. پس جایگاه تجربه کوردی، جایگاه عمل سیاسی که با رهبری اپو هزازان کشته داد، کجاست؟ عدم شناخت درست دیگری و دیگری را کاپیتال معرفی کردن، ناشی از عدم شناخت درست خودی و به جای منظر کوردی/خاورمیانه ای، منظر، هنوز استالینی مارکسی است.در باتلاق دیگری کاپیتالیستی، خودی همان مارکسیسم طبقاتی و سرگردانی از چپ و راست مارکسی را انقلاب فکری خواندن، سرگردانی از نبود پایه کوردی در تئوریست. احساس کوردایتی، سرگردانِ تئوری چپ و راستی و تهی از درک کوردیست. دولت گرایی گذشته همان حقوق خلقهای استالینیستی و انارشیسم هم، بوکچین پرورده امریکاست، پس تجربه کوردی کجاست؟ اگر احساس «کوردستان بزرگ و باکو، یاشور، روژهه لات یک خبات یک ولات»، به جای ایدئولوژی لنین،استالین، نظری کوردی می یافت در بن بست ناشی از تضاد عمل و نظر، به شاخه دیگر چپ پرواز نمی کرد و به جای گذار از دولت به بی دولت، تئوری دولت کوردی را پردازش می کرد. کاپیتالیستی خواندن دولت/ ملت و نفرت وی از کاپیتالیسم و گذار به انارشیسم، بازمانده نفرت استالینی از کاپیتالیسم و شکست دولت استالینی شوروی به دست شستن از دولت کوردی می انجامد. اگر دیگری از زاویه کوردی بود نه از زاویه چپ استالین، دیگری نه کاپیتال بلکه دیگری واقعی خاورمیانه بود. و زوال استالینیسم تغییری در ایدئولوژی وی می داد نه در نظریه و اصل دولت کوردی. اما چون نظریه بی توجه به عمل و تجربه کوردی پردازش شده بود، تغییر آن نیز بی ربط با تجربه کوردی و ناشی از تجربه غرب/شرق است. بنابراین، انارشیسم وی همانند کوردستان بزرگ، نه نظریه بلکه ایدئولوژی که چون استالنینیسم وی عمر کوتاهی خواهد داشت.سوار بر موج افکار شدن نه ناشی از انقلاب فکری بلکه از خلا فکری است. از مطلقیت سید قطب به مارکس و استالین و بوکچین، مطلقیت و بت سازی است نه نقد و بازسازی. مطلقیتِ ساختار اندیشه، با وجود نرمش محتوای آن، به پروراندن سلفیهای مطلق آپویی منجر شده است.نورسیده ای که با هرسازی می رقصد، ناشی از نبود بنیه و تفکر مخصوص به خود است نه تکامل فکری. بت ساز حرفه ای، بت سازیهای مکرر را بت شکنی می نامد. تغییر مداوم فکری ناشی از خلا فکری را تکامل فکری می داند.اسیر مارکسیسم ماندن به توهم خلق اپو/ مارکس منجر می شود که به جای رهایی از عرب و ترک و فارس، همچون مارکس که «متافیزیک هگل را به ماتریالیسم متحول ساخت وی نیز مدرنیته کاپیتالیستی را به مدرنیته دموکراتیک متحول می سازد». اسیر در کاپیتالیسم و ایدئولوژی کاپیتالیسم، دموکراسی، شعار تغییر آن را می دهد. سرانگشت دموکراتیکهای غربی نیست ادعای مدرنیته دموکراتیک و تغییر کاپیتالیسم به دموکراسی را می دهد. اسیر در مقابل مرزهای مصنوعی کاپیتالیسم،سایکس پیکو، ادعای نابودی کل ان را در قالب کنفدرالیسم دموکراتیک و سوسیالیزم دموکراتیک دارند. خرش شجاعانه در برایر کاپیتالیسم به نرمش قهرمانانه در برابر مرز ترک و عرب و فارس می انجامد. انقلاب در برابر کاپیتالیسم به اصلاح و سوسیال در خاورمیانه می انجامد. تمامی این سرگردانیها و گذار از غایت چپ کلاسیک به چپ مدرن، ناشی از نبود ایده و غایت کوردی در ذهن آپو است. عمل، چون ماده شتر نابینا، بدون چشم نظریه و ایده ی کوردی، از زاویه چپ طبقاتی تضادها را نگریستن، دیگری را به جای دیگری واقعی کورد، کاپیتالیسم و عمل را اسیر نظر منحط می کند. شعار انقلاب بر علیه کاپیتالیسم می دهد اما در برابر مرزهای برساخته کاپیتالیسم که کورد را پاره پاره کرده است، ندای اصلاح طلبی و چون «مارکس ایدئولوگ کاپیتالیسم»، به ایدئولوگِ سایکس پیکوی کاپیتالیسم تبدیل می شود.
ادعای «با مدنی کردن جامعه دولت را وادار به حل کردن خواهیم کرد» بازمانده همان مارکسی است که امروز ندای «ایدئولوگ بودن وی» را دارد. همه چیز در آپو حل شده است. آپو با زندانی شدن در نرسیدن به دولت، از کل پروژه دولت دست می کشد. خود را چون «موسی و عیسی و محمد که از نمرودها در فرار است» وی را به سیاستمداری کلاسیک با اندیشه های نو تبدیل کرده است که ساختار ذهنی بت سازی وی، از اندیشه های نو مدام در حال بت سازی از سید قطب تا بوکچین است. با اندیشه های نو بتهای دینی کلاسیک می سازد و در مقابل بت دیگری، پیامبری بت ساز و بدن چون و چرا می شود.سیاستمدار کلاسیک با اندیشه های مدرن، حاوی نکته مثبتی بود ان جدا کردن اخلاق فردی از اخلاق سیاسی است برعلیه نمرودها، به درستی باشعارهای ضد نمرود از منطق خود نمرود استفاده می کرد. چون محمد شعارهای زیبا اما عمل سیاسی به کار می برد این شایسته تقدیر و به راستی انقلابی در جنبش کوردی است اما به شرطی که عمل سیاسی کوردی باشد نه ضد کورد یعنی دیگری ترک و ایران باشد نه احزاب کوردی و در نهایت ای کاش از این همه تغییر اندیشمند، سری هم به احمدخانی می زد و اندیشه های خانی را با بوکچین و مارکس و لنین پرورده می کرد.
اما نکته ای که نباید فراموش کرد عمل پ.ک.ک. است که به درستی هنوز اسیر توهمات تئوری خود نشده است با وجود امکان مشارکت در چهارچوب به درستی نه تنها اسلحه را کنار نگذاشت بلکه از کوه به شهر اورد و به جای هضم در کلیت در مبارزه با کلیت است اما ترسم این است که در خلا تئوری مناسب با عمل، همانند کوردستان بزرگ، عمل، هضم در تئوری نامناسب مشارکت دموکراتیک شود

  • hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹

ناسیونالیسم ایرانی و کوردی

hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹 | يكشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۴۸ ق.ظ

مادر ناسیونالیسم ایرانی/پارسی و فرزندان بی مادر کردی
در ایران ابتدا ناسیونالیسم قبل از مشروطه با اندیشمندانی چون اخوندزاده، ملکم خان و... ، تئوریزه و تکوین یافت سپس تئوریهای کمونیسم واسلام سیاسی وارد شدند که ورود ایدئولوژیهای جدید به معنی نابودی ناسیونالیسم نبود بلکه ظرف اصلی همان ناسیونالیسم بود که برای احیای عظمت ایرانی، ابتدا تحت تاثیر قانون و دموکراسی غربی، لباس لیبرالیسم و دموکراسی را پوشید سپس با ورود ایدئولوژیهای جدید و شکست عملی لیبرال دموکراسی در مشروطه و حمله خارجیها، ناسیوالیسم جامعه محور و دموکرات محور به ناسیونالیسم دولت محور و اقتدارگرا _ چون پارسها از قدرت محرم و به محض دستیابی به قدرت این چرخش فکری روی داد_ چرخش یافت. سپس در شکست ناسیونالیسم دولتی رضاشاه، نه از بین رفتن ناسیونالیسم، ناسیونالیسم ایرانی/پارسی، لباس جدید کمونیسم را پوشید که اصل اول حزب کمویستی توده، حفظ تمامیت ارضی ایران بود و در قالب لباس کمونیسم همان پروژه قبلی ناسیونالیسم را که مبارزه با به اصطلاح تجزیه طلبی و هضم قومیتها در کلیت ایران پارسی بود را در پیش و با شعار جهانی کمونیسم سعی در جهانی کردن منافع پارسی/ایرانی داشت. با شکست کمونیسم و حزب توده، ناسیونالیسم پارسی، لباس اسلامگرایی را بر تن کرده و با شعار جهانی اسلام سیاسی، سعی در جهانی کردن و گسترش ناسیونالیسم پارسی داشت خمینی با ناسیونالیسم سکولار مشکل داشت نه با ناسیونالیسم ایرانی که با استفاده از شعار اسلام، در اسلام قومیت وجود ندارد، همان پروژه قبلی ممانعت از به اصطلاح تجزیه طلبی و حفظ سلطه قومی پارس را به پیش برد. شعار راه قدس از کربلا و صدور انقلاب در ادامه همان شعارهای ناسیونالیستها بود که ادعای مرزهای فرهنگی و تاریخی ایران را گسترده تر از مرزهای سیاسی داشتند و ژاندارم منطقه رضاشاه به صدور انقلاب خمینی تبدیل شد که بازتولید همان شعار داریوش،نیزه های پارسی را ا درودستها بردم، بود. با گذار از اسلام سیاسی انقلاب و فروکش کردن اسلامگرایی از سویی و ورود موج جدید دموکراسی خواهی شعار ناسیونالیسم مدنی و دموکراسی برای همه به اصطلاح اقلیتها و شهروندمحوری را جایگزین ایدئولوژیهای پیشین کردند که در ضدیت با همان به اصطلاح تجزیه طلبی و حفظ هژمونی قوم پارس و در تقابل با ناسیونالیسم قومی کرد و... بود. ناسیونالیسم مدنی در چهارچوب ایرانیت را در قالب وحدت در کثرت و هویت شهروند محور و انتخابات تئوریزه کردند. شهروند محوری در قالب اتمیزه کردن افراد، برای فروپاشی هویت جمعی اقوامی چون کرد و حفظ هویت جمعی و قومی پارس است چون زبان پارسی و هژمون پارس حفظ خواهد شد بنابراین،زیربنای تمامی ایدئولوژیهای ایرانی از لیبرالیسم تا اسلام سیاسی و کمونیسم و مدنیت، همان ناسیونالیسم پارسی/ایرانی است که پوست عوض کرده است.
اما ناسیونالیسم کرد که دیرتر از ناسیونالیسم پارس ظهور و گسترش یافت این مراحل را به صورت تاریخی طی نکرد بلکه در یک سردرگمی تاریخی و در واقع بی تاریخی، که ناشی از عدم اشنایی با تاریخ بود، و روشنفکران و تاریخ دانانی برای پردازش آن نبود، با ایدئولوژیهای کمونیسم واسلام سیاسی و...، برخورد کرد. هنوز ناسیونالیسم کرد تکوین و تئوریزه نشده بود، ریشه نیافته بود که، ایدئولوژی کمونیسم و سوسیالیسم وارد و توسعه یافتند در حالی که قبلا ناسیونالیسم پارس تئوریزه و خود را احیا کرده بود سپس لباس کمونیسم را پوشید اما در شکل نگرفتن ناسیونالیسم کرد از همان ابتدا بدون شناخت خود و حد ومرز خود، با کمونیسم، ان هم از نوع ایرانی خویش اغشته گردید که نتیجه ان در مقابل اصل اول شعار حزب توده ایرانی که حفظ تمامیت ارضی ایران بود، احزاب کردی نیز اصل اول همه انها حفظ تمامیت ارضی ایران و مبارزه در چهارچوب ایران و افتخار به اینکه به اصطلاح تجزیه طلب نیستند بود. در حالی که با این اصل، مبارزات عملی خود را خلع صلاح کردند. در خلا تئوریک و عدم تکوین ناسیونالیسم کردی، به تئوری کمونیسم ان هم پردازش شده تئورسینهای فارسی پناه بردند که عمل کردی ابزار تئوری ایرانی شد که از بلوریان تا از همه ایرانیها ایرانیتر و خودمختاری در چهارچوب ایران و دموکراسی برای ایران تا پیوستن به حزب کمونیست ایران و مهمتر از همه نبود استراتژی برای نفی مرز ایران به عنوان واقع بینی اما شعار نابودی امپریالیزم و سرمایه داری که خود همان مرزها برساخته انان بود، به عنوان استراتژی، نتیجه ان بود. ناسیونالیسم عقیم در عین حال یتیم بدنیا امده کردی که دست و پا پیدا نکرده بود و قبل از موعد مقرر بدون سر زایش یافته بود هنوز از امپول سمی کمونیست رهایی نیافته بود که با اسلام سیاسی اغشته و برخلاف تاریخیگری ایرانی در بی تاریخی خویش به ان پناه برد و برخلاف اسلام سیاسی ایرانی که در خدمت هژمونی پارسی قرار گرفت، اسلام سیاسی کرد، ناسیونالیسم را فدای اسلام سیاسی ایرانی کرد. اسلام سیاسی ایرانی، که ابزار ناسیونالیسم ایرانی یرای حفظ سلطه پارسی و احیای امپراتوری گذشته بود، میوه پیوندی ناسیونالیسم ایرانی به نهال ناسیونالیسم کردی بود در ضعف نهال ناسیونالیسم کردی که قبلا با کمونیسم پارسی پیوند و در واقع به جای میوه کردی، میوه پارسی می داد با اسلام سیاسی ایرانی پیوند زده شد که ابیاری این نهال خون کردها و بار آن بر دوش خاک کردها ، اما میوه ان پارسی و خوراک پارسی بود. ناسیونالیسم کردی در خلاء تئوریک به جای درمان، عقیم شد و عمل کردی در فقر نظری چون ماده شتر نابینا به سوارکاران ایرانی سواری مجانی می داد. بدون مادر ناسیونالیسم، فرزندان کمونیست و سوسیالیزم و دموکرات و اسلامی با هم به ستیز پرداختند اما مادر ناسیونالیسم ایرانی با رعایت سلسله مراتب همه فرزندان، با اتحاد انها در زیر سایه محبت و اتوریته خود، به جنگ بیرون فرستاد. عمل مبارزه و مستقل کردی و ضد ایرانی، در خلاء فکری و فقر تئوریک، با تزریق اندیشه ایرانی چون: کمونیسم فراقومی. اسلام جهانی، چهارچوب ایران پلورال، وحدت در کثرت و ناسیونالیسم مدنی و شهروند محوری، در راستای همان ایرانیت و در ضدیت با ماتریالیسم سیاسی خود اندیشیده و استراتژیهایی چون: فدرالیسم و خودمختاری و از همه ایرانیها ایرانی تریم و ما تجزیه طلب نیستیم، ناسیونالیسم بورژوازی است و ... بازتولید همان طرحهای انها است. این مفاهیم برای روشنفکران پارس اگرنه واقعیت بلکه استراتژی حفظ سلطه پارسیست اما برای کردها نه استراتژی بلکه توهمات است که من در جای دیگری ان را گفته ام. ناسیونالیسم کردی هنوز تئوریزه و پردازش نشده است نمی توان از نمایندگی ملت کرد گفت اما مرزهای ایران را تقدیس داد و از مبارزه در چهارچوب ایران گفت. اگر ناسیونالیسم و ملت کردی وجود داشت مرز کردستان در نظر گرفته می شد نه مرز دیگران و این نه واقع بینی بلکه در نبود دوربین نظریه و ایده، تسلیم شدن در برابر واقعیت است...........

  • hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹