کورد، ایران و تاریخ

بازسازی تاریخ و هویت کورد در پرتو نقد عقل سیاسی مسلط ایرانی / تاریخی

کورد، ایران و تاریخ

بازسازی تاریخ و هویت کورد در پرتو نقد عقل سیاسی مسلط ایرانی / تاریخی

کورد، ایران و تاریخ

این وبلاگ به تعامل یا تقابل کورد و ایران و همچنین تقابل تاریخ با کورد - میترا خواهد پرداخت به این معنی که تاریخ با جوهر دین و فلسفه و عقل سیاسی ایران در ابتدا واکنشی در مقابل کنش سیاسی و فرهنگی کورد - میترا بود. تاریخ ایران و کرد چنان در هم تنیده شده اند که بررسی یکی بدون دیگری امکان پذیر نیست. در البته این تنیده شدن به معنی همگرایی و یا تعامل نیست بلکه از سنخ دیالکتیک است در عین تضاد امکان جدایی ان نیست اما دیالکتیک نیز نیست چون امکان ظهور سنتزی از این تقابل وجود ندارد این ارتباط از نوع ارتباط واقعیت یا امر نمادین با امر واقع است که در عین طرد امر واقع از سوی امر نمادین، بدون وجود ان امکانیتی نخواهد داشت. هویت کردی برای عقلانیت و تاریخ ایرانی چون امر واقعی بوده است که نظم نمادین ایرانی را با چالش مواجه کرده است در عین حال نظم نمادین ایرانی جز با نفی امر واقع کردی امکان تدوین و تثبیت نمی یافت.

۲۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است

میترا، سوژی مرکزی لامرکز تاریخ سیاسی و فرهنگی کورد

hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹 | يكشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۵:۵۱ ب.ظ

میترا ـ مهر، سوژه مرکزی یا روح تاریخ و سیاست کورد است.

تاریخ در ظاهر چیزی جز پراکندیها، گسست ها و جنگها نیست به همین دلیل ارسطو، چون موضوع تاریخ را جزئیات می دانست آن را از حوزه فلسفه و دانش خارج ساخت تا سر وکله هگل پیدا شد و نه تنها تاریخ را موضوع کلیات ساخت بلکه کلیت را همان تاریخ خواند و مرز بین فلسفه به عنوان دانش کلی و جزئیات تاریخی را از بین برد و بعدها نیز کالینگوود به کلی موضوع تاریخ را نه حوادث پراکنده بلکه افعالی که اگزیستنس شدن اندیشه هستند،تعریف کرد. تاریخ نویسی کورد تاکنون قادر به دست یافتن به درکی کلی از تاریخ، فراتر از جزئیات پراکنده نبوده است و نتوانسته است تداوم یا بازتولیدی فراتر از گسستها بیابد و بدون ارتباط با هم، ناتاریخ عشایر را به جای تاریخ کلی روانه بازار سخیف علم کوردی کردەاند. برای نوشتن تاریخ کرد و یافتن درکی از تارخ چون کل که محمل هویت و سیاست کوردی است، باید سوژه مرکزی و روح آن تاریخ را شناخت تا در پس پراکندکیها و جزئیات تاریخی، بتوان کلیت و تداومی که تداوم هویت تاریخی یک ملت است را، بازشناسی کرد. این سوژه یا روح تاریخ کورد، به نظر من میترا (قرارداد ـ پردیس) است. سوژه مرکزی تاریخ کورد فاقد مرکزیت است و مرکزیت آن همان کثرت است و با ظهورات متکثر، هزاران سر در تاریخ داشته و با زدن هر سر آن برای مثال سر سیاست، سرهای دیگر چون فرهنگ و سمبل میترا  ظهوری دوباره یافته است و تا نشناختن میترای متقدم و زدودن حق منزه میترا از خلق متکثر تاریخی، امکان شناخت ظهورات تاریخی میترا را نداریم. ظهوراتی که بعد از دورانی شکل سیاسی آن نابود، شکل فرهنگی آن رمزگونه و در لباس تصوف و .. ظهور اما شکل سمبلیک آن از لالش تا پیرشالیار و سلطان اسحاق در شکل گاوکشی همچنان وجود دارد اگرچه معنای خارجی چون قربانی اسلامی یا زرتشتی بر آن قالب شدەاست. میترا، نه تنها سنگ خارای تمدن و تاریخ و فرهنگ کوردی است بلکه چون امر واقعی، زیر ساخت تمدن و فرهنگ به اصطلاح ایرانی نیز هست که با هر غرش خویش نظم نمادین ایرانی را در آستانه نیستی قرار می دهد و هستی نظم نمادین ایرانی اندیشیده شده منوط به نااندیشیده ماندن امر واقع میترایی است که مدام باید با خودی کردن آن چون آیینی ایرانی و ایرانی اصیل، مانع غرش آن شوند. میترا تا خرمدینان در بیرون و سیاست همچنان به شکل ناقصی بازتولید و بعد از خرمدینان به دلیل امتناع سیاست، درونیت یافت و در لباس تصوف و مراسم سمبلیک بدون معنای آن تداوم یافت که تا خرمدینان باید تاریخ سیاسی کورد را نوشت که من در جلد اول آن کار را کردەام، امابعد از خرمدینان تا قرون هفت و هشت، نه تاریخ سیاسی بلکه باید تاریخ درونیت آن در ادبیات و فولکلوریک و تصوف را نوشت که در عدم درک این درونیت، تاریخ کورد شکافی برداشت که تاکنون درک نشده است. بعد از خرمیان با درونیت و گسست فرهنگ میترا از سیاست، دوران امارت و عشیره آغاز میشود تا دوران بکتاشی و صفوی که روح فرهنگی احیا و بعد از آن، مرحله دوم امارت و عشیره یعنی گسست سیاست از فرهنگ آغاز و تا امروز ادامه دارد که ظهور احزاب وپوشیدن ایسم ها، آن گسست را عمیقتر کرد و سیاست بی فرهنگ و فرهنگ گسسته از سیاست چون دو خط موازی به راه خود می روند. باشناختن حق اصیل و انتزاع یافته میترا که در جلد اول سعی در زدودن آن از الودگیهای عقل ایرانیـ زرتشتی و... داشتم می توان ظهورات تاریخی آن را شناخت. شناخت این سوژه تاریخی و هویتی کورد در پیوند با درک کلی از تاریخ سیاسی ـ ج اول ـ و تاریخ فرهنگی ـ ج دوم ـ و گسست هم زمانی فرهنگ و سیاست ـ ج سوم، مبنای تکوین خودآگاهی سیاسی و ملی کورد خواهد شد. باستان شناسی کورد که کجا و کی کورد بود، از امین زکی تا سوران مقدمه تاریخ نه خود تاریخ و، روح دیگری زرتشت را به جای میترا اشتباه فرض کردن، به جای معناسازی برای تاریخ کورد، از آن معنازدایی می کند و ادیبان ما نیز بدون درک کلی از این سوژه مرکزی، با تحلیلهای درون متنی، به کلی روح سیاسی و کلی کوردی را از ادبیات و شاهنامه گرفته اند. بحران بی هویتی و تهی بودگی ناسیاست امروز ما، تنها با تاریخ نویسی کلی ـ فرهنگی و سیاسی ـ کورد پر خواهد . تکرار می کنم تا تاریخ مفاهیم سیاسی و فرهنگی چون دولت، و تصور کورد از خدا (هەڵپەڕکێ)که بنیاد فرهنگ سیاسی و دولت است، فراتر از ناتاریخ طبیعی و پراکندگی عشایر نوشته نشود، کورد امروز گام در دنیای سیاست و کلیت نخواهد گذاشت. تا سوژه مرکزی بدون مرکز میترا شناخته نشود، پراکندگی سیاسی امروزی مرکزیتی که همان توافق بدون مرکز کثرتهاست، نخواهد یافت. رفع تضاد کورد طبیعی و سیاسی، رفع تضاد شار و شاخ، رفع تضاد فرهنگ و سیاست و حزب و ملت، مستلزم شناخت آن سوژه مرکزی لامرکز است.

#هێرش_قادری

🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹

  • hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹

دینیار کینه تو، زرتشت

hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹 | يكشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۵:۳۸ ب.ظ

دینیار کینه توز، زرتشت.

دینیار کینه توز، مفهوم برساختەی نیچه است. ظاهرا نیچه در بررسی مصداق تاریخی آن به زرتشت نظری ندارد و بیشتر بر یهود و مسیحیت فوکوس دارد اما راقم این سطور دستبرد زده و به شکل فردی مصداق واقعی این مفهوم را زرتشت می دانم. زرتشت همانطور که بارتلمه و گلدنر به درستی گفتەاند، در ماد ظهور و با دیدن مراسم میترایی، تصویر عالم شر در ذهن وی شکل گرفت و در سفر به شرق، دربار گشتاسپ، تصویر عالم خیر را در برابر آن برساخت. عالمی که زرتشت شر و اهریمنی توصیف کرد، همان مراسم گاوکشی در غارهای تاریک و مستی و رقص میترائیان یا همان هلپرکی و البته شکل سیاسی قراردادی آن بود که زرتشت تحمل اگزیستنس شدن زیست بشری در تاریکی غار و قربانی گاو و انتخاب شاه توسط مردم را نداشت و به قصد اصلاحات یا تخریب، به آن اعتراض می کند که با نپذیرفتن دینش، به شرق متواری می شودـ به کدامین سرزمین بگریزم ای اهورامزدا... ـ . ما نمی دانیم کدام بخش از دین وی در ماد در ذهن وی تکوین و کدام بخش آن بعد از گریز به شرق تکامل یافته است اما یک چیز مسلم است زبان و اکثر مفاهیم وی مادی ـ کوردی بود البته بار معنایی آن را وارونه و شکل هندی و حتی بین النهرینی به آن قالب کرد برای مثال فرەوەشی کە امروز نیز در لهجە هورامی باقی ماندە است به معنای تکثر شادی بود که به فرشته و روح مردگان تغییر معنا داد. زرتشت با دیدن مراسم میترا، تصویر عالم شر را انتزاع و در برابر آن عالم خیر را ابداع کرد. بزرگترین گناه اهریمن برساخته زرتشت، کشتن گاو مقدس است و اصلی ترین نقش میترا نیز، کشتن گاو مقدس بود که امروز نیز از لالش تا هورامان باقی مانده است بنابراین، اهریمن زرتشت، همان میترا است که بعدا در اسلام و یهود و مسیح به شیطان تغیر نام یافت به همین دلیل کوردها در سایر ادیان نیز به جن و شیطان و ضحاک و...ملقب و امروزه نیز اصیل ترین کوردها، ایزدیهاـ به قول ژان مار ـ را شیطان پرست می خوانند در حالی که شیطان واژه برساخته و قالب شده دیگران است و اصل آن میترا است. زرتشت در کینه برداشتن شخصی و متافیزیکی از ماد و میترا، در شرق با آریاییها ـ پارسهای تازه وارد آشنا و حاملان سیاسی برای دین متافیزیکی و کینه شخصی خویش می یابد. نیمه وحشیان آریایی نیز به قول هرودت و بریان، در عطش ثروت و سرزمین ماد می سوختند، لاجرم هدف مشترک نابودی میتراـ ماد، باعث اتحاد دین زرتشت و سیاست پارسی گشت. از سویی، در مقابل قرارداد اجتماعی و برابری مادها، حق الهی شاهان و نظم سلسله مراتبی ـ اشه را مطابق با نظم کیهانی برساخت که شاه قرینه زمینی اهورا در زمین، حاکم مطلق شد و بقیه مردم چون مطیعان خدا، برده آن شدند و از سوی دیگر، در مقابل میترا پردیس و رقص دیونیزوسی یا همان هلپرکی، مقیدات اخلاقی و دینی را برساخت. گذار از مشروعیت زمینی به آسمانی، جدا از دلایل درون متنی و کینه زرتشت، دلایل سیاسی ـ جغرافیایی داشت، آریاییها، مهاجر و فاقد جغرافیا و مشروعیت مردمی بودند لاجرم با فرافکنی خدا به آسمان، مشروعیت متافیزیکی را برای پر کردن فقدان مشروعیت زمینی برساختند و بعد از سلطه نیمه وحشیهای پارس، فرهنگ و خاک کوردها را تصرف و با تغییر معنای آن طبق مقتضیات سیاسی و بر اساس دین زرتشت و فرهنگ هندی، مهر پارسی بر آن زدند یعنی با مصادره فرهنگ و سرزمین مادها خود را با فرهنگ و مادها را خلع سلاح کردند.

زرتشت شاهان پارس را با نماینده خواندن آنان از طرف اهورای خویش که در مقابل میترا ـ اهریمن برساخته بود، به پارسها مشروعیت متافیزیکی عطا می کرد و با اهریمن و اژی دهاک خواندن ماد ـ میترا، از مادها سلب مشروعیت می کرد و در مقابل سمبلهای کوردها چون مار و شیر، گاو و عقاب را مقدس اعلام کرد و پردیس زمینی ماد کە در دسترس عموم بود را، بە اسمان مصادره که تنها مطیعان زرتشت ـ پارس، شایسته ورود بە آن را داشتند. زیربنای مفاهیم متافیزیکی چون پندار، کردار و گفتار نیک و عالم خیر و نور وی نیز، فیزیک سیاسی سلطه قومی پارس و کینه شخصی خویش، لاجرم جز ابزار هژمونیک سلطەطلبی و کینه توزی نبود که با ملقب کردن ماد ـ میترا  به شر و اهریمن، به بردگی سیاسی و کشتار آنان مشروعیت داد. زرتشت با نفی قربانی گاو که باعث آزادی زیست بشری می شد، قربانی را درونی کرد و آزادی زمینی بشر را در پای مفاهیم توخالی متافیزیکی قربانی کرد. زیربنای تقابل های دوگانه دین زرتشت، تقابل سیاسی ـ آیینی زرتشت ـ پارس با ماد ـ میترا است که مثبت شدن مفاهیم زرتشتی و منفی شدن مفاهیم میترایی، به دلیل سلطه سیاسی پارس و زوال حاکمیت ماد بود. زرتشت سوژه مرکزی و روح تاریخ سلطه پارسی در مقابل سوژه مرکزی تاریخ کورد، میترا است لاجرم زرتشتی که در باشور ندای بازگشت به آن را از لج اسلام سر می دهند، افتادن در دام سلطه ایرانی است.  در این مقاله مفصلتر به آن پرداخته ام.

   https://www.radiozamaneh.com/222735

 #هێرش_قادری

🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹

  • hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹

راز پیامبر اوجالان،

hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹 | شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۶:۰۹ ب.ظ

ز پیامبر اوجالان، در پاسخ به پرسش یکی از دوستان

   پرسشی که مطرح شد به طور خلاصه این بود که در چهارچوب تئوری خودم پاسخی برای تفاوت سیاست در روژهه لات با باکور و روژئاوا بدهم که چرا سیاست احزاب روژهه لات گاهی گالته امیز و یا دچار گسست میشود اما در روژئاوا، امپریالیستی، موفق و حتی عرب و آشور نیز به آن می پیوندند؟ قبل از پرسش این دوست عزیز من به این مسئله اندیشیده بودم و یک سال و نیم پیش در انتهای یکی دو مطلب فیس بوکی، ایده مطلب امروزی را طرح کرده بودم. در آنجا سه جمله گفته ام: اوجالان، سیاستمداری کلاسیک با اندیشه های نو است، سیاست وی سیاست پیامبران است پروژەی وی از نظر متدولوژیک گسست از کوردیت است اگرچه در جهت کوردیت، به این معنی که درکی از اخلاق سیاسی یافته است. اوجالان خوب می داند اینجا خاورمیانه است لامصب جایی برای گل و بستنی چوبی دموکراسی و مدنیتی نیست که شعارش را میدهد.اما معنی این چند جمله چیست؟ سیاست پیامبران که اوجالان خود آگاهانه می داند دنبال چیست و خود را با پیامبران مقایسه می کند، به چه معناست و اینکه چرا می گویم راز اوجالان؟ چون همانند سیاست پیامبران، پیروان نباید راز را بدانند وگرنه در صورت فاش شدن انگیزش آن سلب میشود و یا حداقل سلمان پارسیها و اعراب امروز دیگر به آن نمی پیوندند. من قبلا در مقاله پیوند اسلام و عصبیت عربی به استراتژی سیاسی پیامبر در پس پرده متافیزیکی آن پرداختم و شاید برای درک این مطلب آن مقاله ضروری باشد و در نهایت به پرسش آن دوست البته فراتر از محتوای پرسش ایشان در گالته بودن جامانه نوروزی به گالته بودن استراتژی احزاب روژهه لات در مقایسه با جدی بودن استراتژی پ ک ک خواهم پرداخت. سیاست پیامبرانی چون محمد و زرتشت و امامانی چون خمینی الگوی اوجالان است اما وی پایین تر از محمد و زیرکتر از خمینی است چون با اندیشه نو اما چون پیامبران کلاسیک، سیاست می کند. سیاست پیامبر به طور خلاصه شعار ضد نمرودی و ضد ایرانی و رومی با محتوای متافیزیکی و انسانی، بر مبنای همان منطق نمرودی است. محمد و زرتشت چیزی را درک کردند که بعدا مارکس و گرامشی آن را ایدئولوژی و هژمونی و فوکو آن را قفس بدن یعنی روح خواندند. می توانیم در تقابل مطلق با سیاست عرقانی و متافیزیک سیاست کوردی که قبلا به آن پرداختم، اسم آن را عرفان سیاسی و سیاست متافیزیکی بنامیم. پیاده کردن استراتژی سیاسی و برکشیدن سلطه قومی و مشروعیت دادن به آن با حقایق متافیزیکی و الهی، البته در اوجالان اندیشه نو مدنی. هدف محمد و زرتشت جز نابودی ایران و روم و ماد و تسخیر گنجینه های آنان برای تشکیل امپراتوری عرب و پارس نبود اما متناسب با ایده های هژمون زمان، دین، آن را مشروعیت بخشیدند که در فصل طرحی از نظریه دولت در ویرایش تازه کتاب به تفصیل گفته ام و تکرار نمی کنم. اوجالان دقیقا همان سیاست پیامبران را دارد، سلطه قومی کورد و تشکیل دولت ـ امپراتوری کورد اما در قالب اندیشه های نو که باید استراتژی در درون آن پنهان شود و اندیشه و اعتقاد امروزی نه دین و بهشت اخروی بلکه مدنیت و دموکراسی است که در قالب کنفدرالیسم بی دولت، استراتژی دولت کوردی را پیش می برد همانطور که محمد در قالب بهشت اخروی و تحقیر زمین، سعی در تحقق بهشت در همین زمین برای عرب داشت. این راز پیامبر اوجالان است که چند ماه پیش به یکی از سیاستمداران پارتی نیز گفتم که هیچ کس به اندازه اوجالان به فکر تشکیل دولت کوردی نیست وی تعجب کرد و گفت خودشان می گویند ما دولت نمی خواهیم تو چگونه میگویی؟ گفتم این یعنی استراتژی پیامبران دیگر!! حتی مدتی این ایده را در نظر داشتم که تضاد پارتی و پ کک، تضاد شکل و محتوی است که با ارائه سنتزی از آن، مانع فکری توافق این دو برطرف میشود. پارتی از شکل می گوید، پ ک ک، از محتوا، که متوجه شدم مشکل در مبانی مفهومی نیست بلکه در پایین در عصبیت حزبی و رقابت رهبری شخصی است. اما من که این را می دانم و طرفدار دولت هستم، چرا به نقد اوجالان می پردازم؟ یک دلیل ساده، نقد متنی است مستقل از نیت مولف، چون بدنه تنها متن را درک می کند نه نانوشته ی آن را و دلیل اصلی که در متن ظاهری نقد من وجود ندارد، پایین بودن درک اوجالان نسبت به محمد و زرتشت است که به فاصله زمانی بر می گردد چون محمد در زمانی می زیست که سمبلها و نشانه های عربیسم در جریان بود اما اوجالان در زمانیست که درکی از روح سمبلیک کوردی ندارد و اطلاعات تاریخی وی نیز محدودتر از آن است که درک کند. بنابراین استراتژی وی برخلاف محمد اگرچه از نظر سیاسی با وجود گسست متدولوژیک از کوردیت در جهت منافع و دولت کوردی است، از نظر سمبلیک برخلاف زرتشت و محمد که عربی ـ فارسی بود،کوردی نیست. دین محمد صد در صد از نظر سمبلیک نیز عربی بود. شاید کورد بودن زرتشت و عدم درک فارس بودن سمبلیک وی، دلیل این اشتباه است چون پروژه اوجالان، با وجود ارزش سیاسی آن، از نظر فقدان روح سمبلیک کوردی آن ویران کننده است تفسیر تاریخی وی ضد کوردی ـ میترایی و زرتشتی ـ پارسی است. اشتباه دیگر اوجالان این بود که درنیافت راز اصلی موفقیت پیامبری چون محمد استفاده از میل در جهت تحقق سلطه سیاسی بود و اوجالان به جای درک برون متن محمد، در درون متن جهاد اکبر علی غرق شد و نتوانست میل را وارد جنبش کند که اگر این کار را می کرد، قندیل جای سوزن انداختن نبود. اگر این استراتژی پیامبرانه اوجالان با روح سمبلیک کوردی آغشته میشد، کاری بود کارزار. من در دو مقاله حمایت  ه د پ از دگرباشان جنسی و هویت کوردی و دیگر مقاله از قرارداد اجتماعی مادها تا قرارداد اجتماعی روژئاوا که نزدیک دوسال پیش در nnsroj چاپ شدند و حمید تقوایی در سمیناری که ترس وی از اوجالان در آن هویداست و با تحقیر شخصیتی من اشاره ایی به آن دو مقاله دارد، سعی کردم این استراتژی به ظاهر بوکچینی و جنسیتی را با مخیله سیاسی و فرهنگی کورد که همان میترا( قرادادـ پردیس) است آشتی و روح سمبلیک کوردی را در آن تزریق کنم که نه آن مقاله به دست اوجالان می رسد و نه نانوشته های متن من درک خواهد شد. پروژه اوجالان همچنان به نظر من از نظر سمبلیک، یعنی میترا ـ پردیس و از نظر سیاسی یعنی بر روی سر قرار گرفتن میترا ـ قرارداد(درک ان دو مفهوم مستلم مطالعه ویرایش تازه کتاب است)، با وجود درک نانوشته متنهای اوجالان و درک استراتژی پنهان در زیر پوست کنفدرالیسم بی دولت، جای نقد بسیار دارد چون بدنه پ ک ک، درکی از راز وی ندارند و برخلاف غفلت مسلمانان در غرق شدن در عمق روح اسلام که همان روح عربیسم است، غرق شدن در عمق پروژه ی اوجالان، نابودی روح سمبلیک کوردیسم با وجود دست آوردهای سیاسی آن است. اما در جواب پرسش آن دوست در گالته بودن کاری چون نوروز جامانه احزاب روژهه لات و گسست سیاست آنان در تقابل با تداوم و جدی بودن باکور و روژئاوا، من گالته بودن را فراتر از نوروز جامانه می برم و کل استراتژی را در مقایسه با استراتژی پ ک.ک، گالته می دانم. چرا؟ احزاب روژهه لات نیز می گویند که این فدرالیسم و ... استراتژی است برای تحقق استقلال، پس چه فرقی با پ ک ک دارد؟ گالتهـ مسخره بودن آن در همین است و جواب آن به حدی ساده است که براستی بیان آن سخت و تحقیر آمیز است که برای جلوگیری از سوبرداشت آن را بیان نمیکنم تنها یک چیز میگویم، مقایسه این دو، مقایسه بانوی زیبایی است که هرچقدر هم ژولیده و نابهداشتی باشد، زیبایی وی مسحور کننده با بانوی زشتی که هرچقدر تمیز و آرایش کرده باشد، چنگی به دل نمی زند. مقایسه دیگر مقایسه آخوند پخته و زیرکی است که برای دیگران شعار بهشت اخروی می دهد و خود به آن باوری ندارد با آخوند خام و آماتوری که به شعارهای خود که باید برای دیگران باشد، عمل می کند. ایده الیسم و رئالیسم مورد نظر نگارنده که برعکس ایده الیسم و رئالیسم احزاب است را بیان می کنم. احزاب روژهه لات می گویند ایده الیسم ما دولت است اما رئالیسم حکم می کند که فعلا بگوییم به دنبال دموکراسی هستیم نه دولت، اما نظر من برخلاف این است. ایده الیسم من بی دولتی است چون کنفدرالیسم بی دولت اوجالان نه بر اساس استراتژی اوجالان بلکه به این دلیل که در مخیله سیاسی کورد چه به شکل کلاسیک و چه مدرن و چه امپراتوری، چیزی به اسم دولت جز به شکل قرارداد اجتماعی وجود ندارد و چیزی که در مخیله قومی وجود نداشته باشد، جز با دیکتاتوری دیگری قابل تحقق نیست اما رئالیسم حکم بر خواستن آن می دهد. بهرحال اوجالان، گسست از کوردیت است اما در جهت کورد و چون پیامبران، بهشت بی دولت وعده داده شده، چیزی جز استراتژی تحقق دولت کوردی نیست. اما این پروژه از نظر میترا ـ پردیس تهی و اگر اوجالان به جای فوکوس بر تاریخ تشیع، بر گرانیگاه تاریخ کورد، خرمدینان، و درونی شدن خرمدینان در یارسان و بکتاشیه و قادریه و...، آگاهی داشت، تصور می کنم این نقص بر طرف میشد و انتقاد دیگر مثل همه احزاب، میتراـ قرارداد بر روی سر ایستاده است یعنی توافق با دیگری بر علیه خودی. چون پ ک ک نه هژمونی مطلقی بر دیگر احزاب دارد، نه حاضر به پذیرش آنان است و چون به درستی هیچ مرزی را به رسمیت نمی شناسد، پس برنامه چیست؟ این نقد سیاسی ـ رئالیستی است نه فکری. به این دلیل برداشت من از عصبیت حزبی به عنوان مانع کوردایه تی، تنها خویشاوندی نیست که محدود به پارتی باشد بلکه گوران و پ ک ک را نیز در بر می گیرد.#هێرش_قادری

 

🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹

 
  • hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹

مرگ کورد و تولد فکر کوردی

hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹 | چهارشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۴۳ ب.ظ

Hersh qaderi:

فکر کوردی: مرگ کورد و تولد فکر کوردی.

اکنون که جهان پساکوردیست، شرایط امکان تولید فکر کوردیست. اکنون که کوردی وجود ندارد و کورد مرده است می توان به کورد اندیشید. اکنون، خلا وجود کورد می تواند سرآغاز تولد فکر کوردی باشد. چراغی به دست باید در کوردستان گشت و به دنبال کورد گشت و این زوال هستی کورد، این نیستی کورد، سرآغاز هستی اندیشه کورد است. اگر مسکنهای حزبی و ایدئولوژیهای غربی نبود، خیلیها درک می کردند که کورد مرده است و گریستن بر جسد کورد شاید ما را به فکر فرو ببرد و این فکر بذر اندیشه کوردی شود؟؟؟

فکر کوردی اصطلاح غریبیست. معنای آن روشن نیست چون ما نه می دانیم فکر چیست نه می دانیم کورد کیست؟ پس چگونه فکر کوردی تولید کنیم. فکر کوردی هر ترشح ذهن کوردی نیست.فکر کوردی ناخودآگاه ادبی یک قوم نیست اگر چه می تواند خوداگاهی بر آن نااگاهی، مقدمه طرح آن باشد. فکر کوردی رویاهای ایدئولوژیک یک نفر در زندان نیست.فکر کوردی درونی کردن ایسم های غربی و ایده های دیگران نیست. فکر کوردی مصادره پروژه دیگران نیست؟ فکر کوردی تن به منطق استراتژی سیاسی نمی دهد اگرچه می تواند مبنای آن باشد. پس فکر کوردی چیست؟ فکر، فکر است پس معنای کوردی آن چیست؟ فکرهای کوردی نداریم که این همه ایسم داریم تنها یک فکر کوردی داریم اگرچه می تواند ظهورات و یا سرچشمه های متفاوتی داشته باشد. فکر کوردی از سویی مستلزم درک کوردیت در مرحله پیشا مفاهیم برساخته است در عین حال خود این درک مستلزم فکر است. درک کورد توسط فکر کوردی ممکن است در عین حل فکر کوردی جز با درک کوردیت و شکافها و تراژدیهای آن ممکن نمی شود. فکر کوردی لزوما با صرف بودجه های عظیم تحقیقاتی تولید نمی شود. فکر کوردی مستلزم بازگشت به مرحله پیشا مفاهیم است در عین حال با تجربه پسامفهومی. فکر کوردی در بیرون ما نیست که نگاه سوژه از بیرون آن را کشف کند. فکر کوردی رسوبات سمبلیک قرنها نااگاهی و رسوبات احساسی قرنها تراژدی است که اول باید در آنها زیست و احساس کرد در عین حال جز در  گسست احساسی از آنها تولید نمی شود. برای تولید فکر کوردی ابتدا باید آن را آبستن شد اما جز با برون افکنی آن تولید نخواهد شد. فکر کوردی، از سویی کوردیست از سوی دیگر جز با تامل در جهان تراوش نخواهد کرد. کورد در جهان بوده است اما به آن نیندیشیده است. کورد در جهان زیسته است اما در آن تامل نکرده است. کورد حیوانی سمبلیک بوده است نه متفکر و هرگونه گذار به عالم تفکر، گسست سمبلیک از کورد بوده است پس چگونه من از فکر کوردی میگویم؟ فکر کوردی تاکنون تولید نشده است چون امکان تولید نداشته است. تا کورد باشد، فکر کوردی نیست پس  لازمه تولید فکر کوردی، زوال کوردیت است. جز با زوال یا گسست از کوردیت، فکر کوردی تولید نخواهد شد. شاید تنها امروز و در این چند دهه اخیر می توانستیم و میتوانیم فکر کوردی تولید کنیم که کورد وجود ندارد یا ذوب شده است. حتی در صدسال گذشته که کورد هنوز وجود داشت، هزاران هگل و افلاطون نمی توانستند فکر کوردی تولید کنند اما اکنون که کورد وجود ندارد یا آخرین نفسهایش را می کشد، شرایط امکان فکر کوردی وجود دارد. اکنون کوردی وجود ندارد و این خلا یا درک این خلا، میتواند سرآغاز ظهور فکر کوردی باشد. خلا سرآغاز تولید فکر کوردیست، کوردی که سرشار از زندگی بود خلائی برای فکر کردن نداشت اما اکنون که تهی گشته است و درحال زوال، امکان فکر کردن به این زوال و نیستی که مقدمه فکر کوردیست، وجود دارد. اکنون در بحران جهان زندگانی کورد، جهان اندیشیدن آن مقدور است و در این نقصان، می توان به کورد چون کورد، نه این کورد و آن کورد اندیشید. اگر فراتر از تقسیم بندیها برویم به کورد میرسیم و در مقابل آیینه صاف کورد فراتر از زنگ زدگیهای ایسمی و حزبی، میتوانیم خود را ببینیم و این خود دیدن که همان خوداگاهی در برابر آیینه کورد است، سرآغاز فکر کوردیست. اگر به عمق عصبیتهای حزبی و ایسمهای غربی در کورد سفر کنیم، می بینیم که فاقد عمق و خلائی بیش نیست و در این خلا میتوان در خود فرورفت و به کورد چون کورد اندیشید. خلائی که تنها کورد است و دیگر هیچ. بدون هیچ تقسم بندی و کثرتی چون جاش ـ باش، حزبی و دولتی، باشوری و روژهه لاتی، اپویی و بارزانی و ...آنگاه در آیینه خالص کورد به خود نگریسته که از سویی خودگاهی کورد به خود در آیینه ماست و از سوی خودآگاهی ما در آیینه کورد، سرآغاز تولید فکر کوردیست. کورد، مرده است. جسد بی روح کورد، بر زمین افتاده است، میتوانیم نگاه رندانه ایی به جسد بیندازیم و با می خود را تسکین دهیم؟ می توانیم بر روی جسد مرده کورد اشک بریزیم و ناله گریه سر دهیم؟ یا میتوانیم در چرایی مرگ و در احساس خلا ناشی از مرگ بیندیشیم و از خود بپرسیم؟ درک این مرگ، سرآغاز بحران روح و پرواز به عالم معناست. اما افسوس کرکسها مشغول خوردن جسد کورد هستند؟؟

#هێرش_قادری

 

🔹🔸🔷 @HQADERI

  • hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹

معرفی کتاب عقل سیااسی ایران و هویت خواهی کوردها

hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹 | چهارشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۳۰ ب.ظ

کتاب عقل سیاسی ایران و هویت خواهی کوردها در سه بخش، متشکل از هشت فصل با یک مقدمه و نتیجه گیری مفصل است. این کتاب جلد اول از پژوهشهایی است که در صدد بازسازی تاریخ سیاسی و فرهنگ کورد در تعامل و تقابل آن با تمدن ایرانی است. برخلاف تصور رایج، اما غلط پژوهشگران ایرانی و مستشرقین، که کُردها را بخشی از تمدن و فرهنگ ایرانی تعریف می کنند، این کتاب بیانگر آن است که کُردها نه تنها ایرانی نیستند بلکه از یک سو، عقل سیاسی ایران با تمامی مولفه‌های خویش مانند دولت، سرزمین، دین، اسطوره، زبان و سمبل، در تقابل و با نفی و غیرسازی کُردها تکوین یافته است از سوی دیگر بخش اعظم آن چیزی که به ایران مشهور گشته است، از سرزمین گرفته تا فرهنگ و شخصیتهای آن، متعلق به تمدن کورد است که توسط پارس مصادره و مُهر ایرانی بر آن زده اند که در فقدان تاریخ نگاری کوردی، دیدگاه خود از تاریخ را در حاکمیت حقیقت تثبیت کرده اند. کُردها بومی اما ایرانیها مهاجرانی بودند که با فتح و جنگ با مادها بر این سرزمین مسلط شدند و سرزمینهای تسخیر شده‌ی مادها را ایران زمین، بهشت گمشده و ارض موعود خویش نامیدند. بعد از شکست نظامی و فتح سرزمین مادها، دولت/امپراطوری را برای حفظ فتوحات خود و حفظ سلطه‌ی خویش بر مادها تشکیل داده و امپراطوری ایرانی نه سلطه ی مشترک ماد و پارس بلکه ابزار سلطه‌ی قومی پارس بر ماد بوده است. دین زرتشت در اتحاد با قدرت سیاسی هخامنشیان پارس، اساساً در تقابل با آیین مادی میترا تکوین یافت و میترای مادی در دین زرتشت به اهریمن ملقب شد. اساطیر ایرانی نه اساطیر مشترک ماد و پارس بلکه خاطره‌ی پیروزی پارس بر ماد و دیگری این اساطیر چون اهریمن، ضحاک، تورانیان، دیوها و شرّ خطاب به مادها است. زبان پارسی با مصادره‌ی واژگان مادی، یک شبه به دستور داریوش برای حفظ خاطره‌ی پیروزی بر ماد زایش یافت. فلسلفه‌ی عصیان پارس با کوروش، عطش ثروت‌های مادی بود و جز با جنگ و خشونت، قدرت از ماد به پارس منتقل نشد. سمبل‌های ایرانی چون عقاب و گاو در تقابل با سمبل‌های کُردی چون مار و شیر تقدیس یافت. بنابراین، کُردها نه تنها ایرانی نیستند بلکه عقل سیاسی ایران بر پایه‌ی نفی و غیرسازی آن‌ها تکوین یافته است و رابطه‌ی عقل سیاسی ایران با هویت کُردها، رابطه‌ی سرکوب-مصادره است. ضمن سرکوب و تصرف، فرهنگ و سرزمین کُردها را مصادره اما رنگ و لعاب ایرانی/زرتشتی به آن داده‌اند. نمونه‌ی کامل این برخورد دوگانه، میترای مادی است که به معنای قرارداد-پردیس بود، اما ایرانیها ضمن نابودی و سرکوب میترای مقدم مادی، میترای تصنعی خورشیدی و فرشته‌ی اهورا را برساختند در صورتی که میترای مقدم در فرهنگ ایرانی به اهریمن ملقب شد همان‌طور که با سرکوب و نابودی کُرد واقعی و ملقب گردانیدن به آژی‌دهاک، تورانی و... ، کُرد تقلبیِ ایرانیِ اصیل را برساختند که متاسفانه چون تاکنون تاریخنگاری کورد از یک سو، محدود به ذکر رویداد و تاریخ بی تاریخ ایلات و عشایر بوده و از سوی دیگر از زاویه ذهنیت مسلط و تاریخ نگاری قوم مسلط به تاریخ خود نگریسته ایم، هیچ درکی از هویت و پدیدارهای فرهنگی و سیاسی خویش نداریم و در فقدان تاریخ نگاری کوردی، ما ملتی بی تاریخ و بی حافظه هستیم به همین دلیل منطق عمل سیاسی کورد در دنیای امروز، فاقد تئوری مناسب با خویش است و سرگردان ایدئولوژیهای غربی چون مارکسیسم –لنینیسم و اسلام سیاسی و...هستیم.این کتاب گام هرچند ناچیزی در پُر کردن خلا فکری و تاریخی کورد است.

http://www.lulu.com/spotlight/Kurds#

  • hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹

نجات بدن کوردها

hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹 | چهارشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۱۹ ب.ظ

نجات جسم کورد: کورد چیزی جز جسم کوردها نیست.

زمانی که انسان از جسمانیت عصر محوری گذار کرد که سلطه قومی ـ طبقاتی و توجیه آن سلطه، دین و فلسفه، در میان انسانها رواج یافت. دلیل ظهور دین و فلسفه، روان کردن چرخ دنده سلطه قومی و طبقاتی بود. دین زرتشت روان کننده چرخ دنده سلطه قومی پارس و فلسفه افلاطون روان کننده چرخ دنده سلطه طبقاتی اشرافیت، به این معنی ظهور روح با هرشکل آن چه دین و چه فلسفه و چه حقوق، برای برده کردن و در قفس کردن جسم انسانها بود باید هزاران سال می گذشت که با واسطه آپولون نیچه و روان پریشی فروید و ایدئولوژی مارکس، تازه فوکو دریابد تنها آزادی، آزادی تن است و روح، قفس جسم است و علوم نه توسعه انسانیت بلکه تکنولوژی بدن هستند. اکنون جسم کورد موش آزمایشگاهی شده است. با روح ایدئولوژیها وعصبیت ها بروی جسم کورد، شما بخوانید پیشمرگ، آزمایش انجام می دهند که هرآزمایش، نتیجه ای جز مرگ جسم کورد ندارد. همه مشغول کالبد شکافی جسم کورد هستند و این جسم بدبخت در قفس روح عصبیت ها و حقیقت های پزشکان حزبی درمانده و اسیر است که باید آن را نجات داد. روح دیگریهای چون ایران، جسم کورد را ابزار و مطیع می کند اما جسم از نفس کشیدن و لذایذش محروم نمی شود. روح دیگریها تنها از جسم کورد انضباط و تولید می خواهند اما روح عصبیت های حزبی به اصطلاح کورد، نه تنها همان انضباط و تولید را می خواهند و نه تنها از تمامی لذایذ و زیست زندگانی تهی می کنند بلکه جسم را متلاشی و نابود می کند. کورد چیزی جز جسم کوردها نیست و با فاش سازی بنیان عصبیت و قدرت طلبی ایدئولوژیها و یا روحهای اسطوره ایی چون ناسیونالیسم و راسان و سوسیالیسم، باید جسم کورد را از زندان و قفس آنها رهانید زندانی که نه تنها بردگی می کشد و تهی از زندگی می کند، آخرش مرگ همان جسمی است که به امید رهایش، به بردگی می کشانند. جسم کورد، چون سنگ بی روح در خدمت شبح روحهای حزبی قرار گرفته است و از هستی جسمانی خویش، یعنی از تمامی نیازها و لذتهای خویش محروم شده است که به آزادی برسد که آزادی بزرگتر یعنی مرگ تنها آینده وی است به همین دلیل مفهوم بی معنی پیشمرگ را ساختند تا با روح آن، جسم کورد بردە و در نهایت نابود کنند. مفهوم پیشمرگ، قفس جسم کورد که نهایت این قفس، مرگ است. جسم تک تک کورد، باارزشتر از مفهوم توخالی کورد و البته مفهوم پیشمرگ است و پیشمرگ شدن پیشمرگه تنها ابزار تجارت سیاستمداران در پس مرگ آنان است.(ر.ج پیشمرگ یا پسمرگ) بیایید آینده مرگ خود را در باشور ببینید که مرگ جسم شما ابزار لذایذ جسمی دیگر کوردها و حتی ابزار امپریالیسم امریکا و بغداد و حشدی شعبی فارس شده است که یک نفر در آلمان و آمریکا افتخار کسب کند. جسم کورد، ماشین باربر و شتر سواری احزاب با روح ایسمها شده است. جسم کورد دیگر جسم نیست هنگامی که از تمامی نیازها و غرایز خویش تهی شده است، بنابراین جسم کورد به جسدی بی روح تبدیل شده است و لاجرم کورد مرده است. برای یک بار از خارج از تعصب باید مسئله کورد را در سطحی غیر از چک مطرح کرد و به جای روح بردگی و مرگ جسم کورد باید روحی در خدمت جسم کورد و رهایی و لذایذ آن ارائه دهیم. باید بدن کورد را با لذتهای زندگانی آشتی داد و کورد فراتر از بدن کامل که بدن تک تک کورد است، نیست. روح در کورد همان بدن کامل است که همان توافق تک تک بدن کورد است نە گروها و روسای گروهایی چون حزب کە نه رهایی بدن کامل بلکه سوار شدن بر آن است. بنابراین روح کورد، جز جمع تک تک بدنها نیست و هیچ روحی از سەربخویی تا راسان، ارزش نابودی بدن هیچ کوردی را ندارد. فعلا کاری برای نجات جسد کورد و زندە کردن وی از دست ما بر نمی آید، تنها کار ممکن جلوگیری از مرگ جسم کوردهاست و اینکه بدن کامل به چه معناست بعدا به آن می پردازم. #هێرش_قادری

 

🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹

  • hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹

پیشمرگ یا گلادیاتور، کورد یا اشرافی

hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹 | سه شنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۲۳ ب.ظ


گذار از عصر گلادیاتورها(پیشمرگ) در راه اشرافیت حزبی.

   پیشمرگ امروز، نقش گلادیاتوری دارد که ارزش جنگیدن و کشتن وی از حد لذات و افتخار سیاسی و منافع اقتصادی اشرافیت حزبی گذار نخواهد کرد. در کتاب، سه شیوه تشکیل دولت: اشرافی رومی، فتح سرزمینی ژرمنی و انتزاعی قرارداد اجتماعی را بیان که گفتم ایران و عرب از ابتدا فتح ژرمنی بود، سپس به اشرافیت رومی تبدیل شد اما ایدەال کوردی که واقعیت گذشته بوده، قرارداد اجتماعی است و اجتماع نیز جز جمع فرد نیست، نه اشرافیت. اما آیا احزاب امروز که مدعی دولت هستند بویی از کوردیت بردەاند یا کوردایتی تنها ابزار تحقق اشرفیت عشیره ـ حزبی و پیشمرگ را گلادیاتور کردەاند؟ اشرافیت حزبی دوران پساتاسیس چون خانواده بارزانی و دوران پیشاتاسیس, اشرافیت سیاسی سایر احزاب، از پیشمرگ و کوردایی چون گلادیاتور برای ارضای لذت اشرافیت سیاسی و مالی شما بخوانید دست آوردهای سیاسی، استفاده می کنند. اکنون به باشور بنگرید، کوردیت و وضوی نماز دولت کوردی نیز مشاهده نمی شود اما صدها امپراتوری مالی و سیاسی تشکیل شده است و چون گلادیاتورهای قدیم روم با مرگ پیشین پیشمرگ به نام قهرمان و افتخار کوردایتی، در جهت لذات سیاسی و قدرت مالی خویش استفاده می برند.قهرمانیت پیشمرگ جز ثبت قهرمانی سیاسی و لذات مالی برای اشرافیت حزبی نبوده است. گلادیاتورهای روم از طبقات پایین جامعه با زندگی نکبت باری بودند اگرچه شجاعت آنان الگو و مرگشان چون پیشمرگ بر سر زبانها بود اما این روح شجاعت و شهرت که با اختیار خویش به میدان جنگ برای کسب افتخار می رفتند، چیزی جز روح برساخته اشرافیت رومی برای  تحریک درونی بدن آنها برای جنگیدن واقعی و در نهایت متلاشی شدن آن بدن برای سرگرمی و افتخار اشراف نبود. مرگ تراژیک گلادیاتورها که خود نیز به دلیل شان اجتماعی پایینی که داشتند برای افتخار به آغوش آن می رفتند چون مجرای دیگری برای کسب افتخار نداشتند، چیزی جز تئاتری کمدیک برای رفاه اشرافیت آن زمان نبود. امپراتوری روم مربوط به قرنها پیش بود که صاحبان دانش و دین، زاده همان اشرافیت بودند اما در قرن بیست و یک که جالب است اشرافیت حزبی سطح آگاهیش در حد عامه نیز نیست، استفاده از بدن پیشمرگ با روح دروغین دست آورد کوردایتی، امنیت و استقلال، در جهت اشرافیت خانوادگی چون بارزانی و اشرافیت حزبی چون یکیتی و اشرفیت سیاسی روژهه لات که مقدمه اشرفیت مالی آینده نیز هست، بیهوده تر از آنی است که جز لذت تماشاگران استادیوم که اکنون شده است تلویزیون و همان قدرت اشرافیت، توجیهی داشته باشد. این توجیه بیهوده به انباشتگی فرهنگ نافرهنگ صدسال گذشته بر می گردد که از سویی، کسی درک به چالش کشیدن آن را به دلیل تهی بودگی از ایده کورد فراتر از حزب، نداشته است از سوی دیگر، کسی جرات و یا صداقت چالش آن را نداشت، به دلیل اینکه تولید کنندگان ناعلم امروزی مداحان حزبی چون دستگاه اسکولاستیک مسیحی هستند. همچنین نباید لذت غریزی تماشاگران، از مرگ پیشمرگ را نایده گرفت. راقم این سطور کسانی را می شناسم که محل کار در باشور و آزادانه به ایران بر می گردند با چه شهوت و ولعی به تماشای فیس بوک و تلویزیون برای اخبار جنگ و مرگ پیشمرگ می نشستند و اگر من به چالش می کشیدم می گفتند باید هزینه داد و...اما خود حتی حاضر نزدیک شدن به مقر هیچ حزبی را نداشتند که باوجود کار و زندگی در باشور، لذت برگشتن به ایران را از دست ندهند و اگر میپرسیدم خودتان بفرمایید هزینه کنند، کار و خانواده و...را بهانه و یا می گویند با اس ام اس تاحالا چند نفر را وادار به کوردی نوشتن کردیم!! ایا وقعا این ارضای لذت غریزه خشونت نیست که خود حاضر به دست کشیدن از یک لذت برگشت، برای کورد نیستند بعد از کیسه خلیفه پیشمرگ می بخشند و لذت آنی انان از زندگی پیشمرگ مهمتر است؟ این مثال عام است. روان پریشهایی، مست, ران و سینه زنان استخرهای غرب، در فیس بوک با خون پیشمرگ خودارضایی می کنند. خود من این اشتباه را کردم و به اشتباهم معترف هستم. در فضای مفاهیم کوردی و غریزه نفرت از دیگری می زیستم و می سوختم. مفاهیم درست بود و هست اما غافل بودم که احزاب حامل آن مفاهیم کوردی و سیاسی نیستند و دیگریهای نفرت برانگیز احساسی،چون ایران قبلا برای مفاهیم توخالی دفاع مقدس و ..گلادیاتورهایی با روپوش کورد غیور و ایرانی اصیل برساخته و کشتەاند اما اکنون جسم کورد را برای لذت خود متلاشی نمی کنند اکنون جسم کورد و کورد اجتماعی مشکلی ندارد و احزاب تولیدگر و نابودکننده گلادیاتور پیشمرگ، درکی از کورد سیاسی ندارند.کشتن آنها جز برای منافع و لذات اشرفیت حزبی و خانوادگی چه توجیهی دارد؟ صدها اشرافیت درحوزه پارتی و یکیتی که با خون پیشمرگ نهال ان را آبیاری کردند، وجود دارد.بیایید نتیجه خون خود را در باشور ببیند. کوردایتی، جز بدن تک تک کوردها نیست به نام توخالی کورد، کوردها را نکشید.#هێرش_قادری

🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹

  • hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹

خدای سیاسی کورد و سیاست خدایی ایران

hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹 | سه شنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۱۵ ب.ظ

ادامە مطلب هەڵپەڕکێ

خدای سیاسی و سیاست خدایی.

در مطلب قبلی خوددا را در قالب بدن کامل، هلپرکی توضیح دادم که خوددا همان بدن کامل و توافق خودهاست واشاره کردم که هلپرکی شکل سمبلیک میترا به هردو معنای پردیس ـ قرارداد است و، قرارداد اجتماعی یا توافق عمومی تنها معیار انتخاب شاه است و فره ایزدی در کورد به معنای فره veryشاهی  بوده است و ایزد همان شاه بوده که مخلوق و منتخب مردم بوده است نه خالق مردم، لاجرم در میترا سیاست نه در ادامه نظم کیهانی یا مثل یا شریعت الهی بلکه مصنوع و خوبنیاد، مبتنی بر توافق مردم و، مردم نه ماده دولت بلکه عامل و خالق آن هستند که با حاکمیت پارس ـ زرتشت، در عدم مشروعیت زمینی ـ قراردادی، برای پر کردن خلا مشروعیت، خوددای زمینی و انسانی میترا را به اهریمن و با مصادره واژه خودا آن را به آسمان انتزاع که مشروعیت متافیزیکی کسب کنند که خدا را از مخلوق به خالق و سیاست را از امری مصنوع و محصول توفق ادمیان به امری ذاتی در ادامه نظم کیهانی اهورامزدا در مشروعیت دهی به استبداد تبدیل کردند که به همراه آسمانی کردن خدا، پردیس یا بهشت زمینی ماد را به بهشت آسمانی تفسیر که از حوزه عمومی آن را خارج و راه رسیدن به بهشت،با اطاعت از شاه ـ پیامبر و خیر و شر ساخته شد در حالی که در میترا، خیر و شر معنایی در واقعیت سیاسی نداشت چون میترا، توافق مقدم بر هر قانون و شریعتی بود. با توجه به این توضیح مختصر، خدای سیاسی را برای فرهنگ سیاسی میترا به کار می برم که خوددا همان توافق سیاسی است و سیاست خدایی را برای ایران و البته یونان و یهود و ...که خدا از سیاست گسست و حاکمان سیاسی نیز به بهانه نماینده خدا، از انتخابی بودن به انتصاب و مسلط بر مردم تبدیل شدند. چون در میترا خدا در خدمت سیاست انسانها و در سیاست خدایی ادیان، انسان ماده و برده سیاست خدایی است. اگر دقت کنیم در تمام ادیان، انسان برای خدایان قربانی می کند حال این قربانی اسماعیل فرزند باشد یا حیوان یا غرایز انسانی در پای مفاهیم توخالی چون پندار نیک و، انسان باید به طرف خدا صعود کند حال صعود معنوی عرفا یا صعود عقلانی فلاسفه، اما در میترا این میترای خدا است که به زمین می آید و گاو را برای انسان قربانی می کند و بعد از قربانی گاو،مستی و رقص یا همان هلپرکی شروع می شود. یعنی خدای میترا در زمین ظهور و خود را قربانی بشر می کند و بعد از قربانی، رهایی غرایز و رقص و مستی آغاز اما در دیگر ادیان، انسان به طرف خدا صعود و خود و زیست غریزی خویش را قربانی شریعت خدا می کنند لاجرم مسیح بزرگترین سارق تاریخ است. اکنون ما چاره ایی جز بازگشت به خوددا در حلقه ذکر دراویش تکایا، مکان تولد ناسیونالیسم کورد و هلپرکی نداریم. می گویند ملتهای دیگر در سختی به خدا پناه می برند اما کورد قوم شادی است در اوج جنگ و بدبختی هلپرکی می کند، غافل هستند که کورد نیز به خدا پناه می برد اما خوددای کورد شادی و همان توافق کوردهاست که شاید اگر معنای خوددا ـ هلپرکی را درک می کردند در تراژدی جنگها درگیر نمی شدند. اتحاد خدا و سیاست و رقص دیونیزوسی که هگل و نیچه در ترکستان یونان و سوفسطائیان به دنبال آن می گشتند، همان میترا و سمبل آن هلپرکی است.

خدای سیاست کورد، خدای تصویر و سمبل و زیستن است نه خدای وحی و متن و شریعت. با ظهور عصر متافیزیک که همان ظهور تاریخ بود، در عدم درک خدای هلپرکی میترایی، افلاطون در تحیر آن، خدای مثل فرابشری را خلق که، راه رسیدن به آن دیالکتیک و صعود عقلانی، دینیار کینه توز، زرتشت، در نفرت آن خدای کیهانی اهورا را خلق که راه دریافت آن وحی و رسیدن به آن دین و شریعت و سیاست جهادی است. در اسلام نیز وحی فردی پیامبر ــحاکم و سیاست جهادی راه رسیدن به خداست که اگر خدا به متافیزیک فرافکنی نمی شد امکان سلطه سیاسی به نام فیلسوف شاه، پیامبر، خلیفه و..نبود و دسپوتیسم جایگزین برابری نمی شد. به همین دلیل کورد ـ میترا در زرتشت به اهریمن و ضحاک، در افلاطون به غار جهالت و مدوسای گیسو مار و جن و شیطان و. دیگر ادیان ملقب شدند.

در گسست از خدای سیاسی میترا، وحی و دین و فلسفه ظهور یافت به همین دلیل کورد نه دین دارد نه فلسفه و نه امپراتوری،چون همه آنها برای پرکردن شکاف سیاست و خدا بود که آن شکاف در هلپرکی کوردی نبود به همین دلیل هایدگر موتور محرکه تاریخ را نیهیلیسم می داند که همان متافیزیک و تاریخ با ثمره دین و فلسفه و امپراتوری است، یکی با مسیح در حلول خدا در بشر به سرمنزل خویش، یکی با قراراد اجتماعی هابز و روسو، سیاست خدایی دوباره خدای سیاست شد چون کل، همان توافق جزها یا فردهاست و دین نیز با قانون کلی اخلاق بی تعیین کانت به مبنای خویش که همان تقدم توافق بر اصول میترا است، بازگشت که، هگل همه آن را اندیشید و گفت تاریخ، خود, خدا اما در ابتدا، خدا یا روح آزاد بود اما خودآگاه نبود تا با فلسفه خویش که سوژه خدا شد، خوداگاه شد.

 #هێرش_قادری

🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹

  • hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹

بدن کامل، هەلپەڕکێ ـ رقص کوردی

hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹 | سه شنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۱۲ ب.ظ

بدن کامل هەڵپەڕکێ: درک هەڵپەڕکێ مقدمەی هرگونه طرحی از فکر، دولت وسیاست http://www.xakk.net/archives/464

 

  قبلا در بحث از بدن پیشمرگ و جسم کورد، وعدەی توضیح بدن کامل را دادم. بدن کامل،مفهوم برساختە من نیست، مفهومی میترایی است که ظاهرا سهرەوردی اولین بار آن را احیا و هانری کربن با وجود کشف، با تفسیر ایرانی و عرفانی، آن را به گند کشید. اما مصداق سمبلیک بدن کامل، هلپرکی و حلقه دراویش است که در جایی ندیدم و دریافت خودم است.

 از نظر کمپل آن چیزی که ما اسم آن را هلپرکی می نامیم، وحدت بدون تاریخ سوژه و ابژه یا وحدت فرد و خداست. این تفسیر بدون تاریخ و وحدت هم زمانی نه در زمانی، ضد پدیدارشناسی هگلی برای وحدت فرد و خداست. هلپرکی از نظر مفهومی بدن کامل است و ضد عرفانی و در تقابل با انسان کامل یا روح کامل عرفا است. هلپرکی هم میترا  قرارداد است و هم میتراـ پردیس و در یک کلمه شامل روح سمبلیک کورد است که چون ما هر روز در آن می زییم توان درک و تحلیل آن را نداریم بویژه به میترا ـ پردیس محدود مانده و میترا ـ قرارداد آن فراموش شده است که نتیجه آن میترا بر سر ایستاده سیاست احزاب امروزی است یعنی توافق با دیگری بر ضد خودی و محدود ماندن هلپرکی ـ رقص کوردی، به امری سمبلیک یا شادی بخش است. جنبه ظاهری هلپرکی، میتراـ پردیس است لذت و خوشی در همین دنیا و اگزیستنس شدن احساس و غرایز که شکل یونانی آن، دیونیزوسی است که نیچه فغان زوال آن را سر می دهد. شکل پوشیده و سیاسی یا همان میترا قرارداد آن کلیت تشکیل شده از جز و توافق جمعی بدنها برای انتخاب شاە است بنابراین در عرفان کوردی مطلق یا کل، نه ارتباط فردی با خدای متافیزیکی، بلکه مطلق همان توافق افراد و خدا همان حلقه دایرە و جمع خودهاست به این دلیل من بجای خدا می گویم خوودا، چون اصل واژه خودا، به قول بن ونیست، مادی و بە قول هنینگ به معنی خودتواناست که با فرافکنی خودا به آسمان،به جای توافق خودها، ارباب خودها شد.در دورانی که سامان میترا قرارداد نبود، بویژه بعد از خرمدینان، پوست عوض کرده و در لباس ذکر دایرەایی دراویش و ندای خدای آنان ظهوری دوباره یافت غافل از اینکه خدا همان حلقه دایره بسته خودهاست نه فراتر از آن و هڵپەڕکێ اتحاد فرد و خدا و، کل یا خدا همان توافق تک تک افراد آن هم جمع جسمانی افراد است بنابراین کلیتی فراتر از فرد یا توافق فرد وجود ندارد لاجرم احیا آن کل یا تفسیر فلسفی و سیاسی کلیت هەڵپەڕکێ، شرط تولد فرد کوردی نیز هست. اینجا فرد مستقیم با کل در تماس است نه با واسطه مثلا احزاب و عشایر یا پیامبر و شخص خاصی. به همین دلیل میترا آیینی بدون پیامبر و متافیزیک است.  جالب است بدانیم حلقه مشروعیتی که اهورامزدا به داریوش تقدیم می کند، برگرفته از هلپرکی و مصادره از ماد بوده است اما معنای آن چون خود فره ایزدی وارونه شده است. فره ایزدی اصل آن مادی ـ میترایی یعنی تکثر شاهی و فره همان فره ی کوردی یا تکثر است و ایزد نیز همان شاه است به معنی تکثر شاهان که هلپرکی شکل سمبلیک توافق شاهان است که در ماد شاهد آن بودیم و شاهنشاهی اصل آن مادی است که منتخب توافق شاهان است و حلقه ذکر شده، نماد هلپرکی، یعنی مشروعیت شاه نه چون داریوش از بالا و از طرف اهورا به شاه بلکه از پایین و مشروعیت شاه جز توافق فردها نیست و حلقه که نماد هلپرکی است، یعنی مشروعیت قراردادی شاه یا همان میترا قرارداد است و گفتیم خدا یا ایزد در ماد ـ میترا، همان شاه بود که نه خالق بلکه مخلوق مردم و چیزی جز توافق مردم نبود که با مصادره واژه توسط پارس ـ زرتشت، خدا به اسمان رفت و از مخلوق به خالق تغییر معنا که شاه نه نتیجه توافق مردم بلکه برگزیده خداست که این تغییر معنا دلایل سیاسی و جغرافیایی دارد که در این مختصر نمی گنجد. اما مهمتر اینکه زمانی که خدا همان شاه و مخلوق است، طبیعی است که بهشت نیز در همین زمین است که هینتس به درستی فردوس عربی را مصادره پردیس مادی می داند. این بهشت زمینی همان میترا پردیس است که هر زمان توافق، یعنی میتراـقرارداد برقرار شد و آشتی تحقق، میتراـ پردیس یعنی بهشت و شادی در زمین تحقق می یابد که شکل سمبلیک هردو میترا، همان هلپرکی است. هلپرکی روح سمبلیک و پیش زمینه هرگونه فکر و فلسفه کوردی است وحدت حزبی و وحدت فرد و خدا جز با درک هلپرکی و تحقق معنادار آن صورت نخواهد گرفت این تحقق از سویی سکولاریسم است از سوی دیگر بازگشت به خوددا اما امروز تنها جنبه ظاهری هلپرکی و ذکر دراویش مانده است یعنی از روح سیاسی و فرهنگی تهی شده است. دایره هلپرکی، که توافق افراد است نقطه آغاز و پایان آن یکی است و خوددا همان دایره خودهای برابر است. هلپرکی، بدن کامل،لاجرم کورد، جز بدن کوردها نیست. فلاسفه و پیامبران و عرفا در عدم درک آن، روح کامل و خدای کامل را در گسست از جمع بدنها برساختند و خوددا را از موضوع جمع خودها به موضوع تک خودها چون عارف تبدیل کردند. ادامە... #هێرش_قادری

🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹

  • hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹

تاریخ متافیزیک، گسست در تداوم فیزیک سیاسی و بدنی کورد ـ میترا بود

hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹 | سه شنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۰۹ ب.ظ

تاریخ متافیزیک با روح دین و فلسفه، گسست در تداوم جسمانیت میتراـکورد است.

میترا به معنای پردیس ـ قرارداد نه به معنای خورشید که برساخته ایرانیان برای فراموشی میترای اصیل است، آیینی کوردی و زمینی بدون پیامبر و شرع بود چون شرع و قانون و اخلاق آن متاخر بر پیمان و توافق انسانها با رضایت،بانی همه آنها و سیاست مصنوع همان توافق بدون معنای متافیزیکی و حق الهی بود. پردیس یعنی بهشت در همین دنیا و قرارداد یعنی مشروعیت زمینی شاهان. شکل اجتماعی میترا پردیس و شکل سیاسی آن قرارداد که واکنش در برابر آن، تاریخ و میوەها در عین حال ریشه های تاریخ، یعنی دین و فلسفه را زایید که در این مختصر تنها قطرەای از دریای کتاب را خواهم گفت. سرآغاز تاریخ با موتور محرکه متافیزیک، دین زرتشت، امپراتوری کوروش و فلسفه افلاتون و.. هستند که دیگری هر سه،میترای مادی بودند. فلسفه افلاطون همانطور که هایدگر و آرنت نیز تایید کردەاند، تمثیل غار با ساکنان غرق در جهل وتاریکی آن هستند که در تقابل با آن مثل چون خورشید روشن و فلسفه خویش را پردازش کرد که آن غار نه خلاقیت شخصی وی بلکه برگرفته از غار میترائیان بود که در آن به گاوکشی و رقص می پرداختند و بنیاد فلسفه سیاسی وی با سوژه فیلسوف شاه در تقابل با نظریه قرارداد اجتماعی سوفسطائیان بود که به دلیل نفوذ میترا در آنجا رواج یافته بود. انسان حیوان صفت و اسب چموش افلاطون نیز، توصیف میترا است که در کتاب با استناد گفتەام. بنابراین دیگری فلسفه که آغازگر آن افلاطون است، میترای مادی است و این یعنی گسست از زمین و جسم، به روح و متافیزیک، از مشروعیت زمینی و قراردادی به مشروعیت متافیزیکی و سلسله مراتبی شد که نظریه عدالت و مدینه فاضله وی را موجب شد. زرتشت نیز با ملقب کردن میترا به اهریمن و برساختن اهورا در برابر آن، در تقابل با تاریکی غار میترا، نور آتش و خورشید، در تقابل با رقص و پردیس زمینی میترا، قواعد اخلاقی و شرعی و در تقابل با قرارداد اجتماعی و  مشروعیت زمینی آن، مشروعیت الهی و دینی شاهان را برساخت که امپراتوری کوروش به قول هگل آغازگر تاریخ، نیز در تقابل و با شکست نظامی ماد با تاسی به حق الهی شاهان با روایت زرتشت، تکوین یافت.این شامل یهود و سامی نیز میشود.

اما به این سادگی نیست، تاریخ و میوه آن دین و فلسفه تنها گسست مطلق و نفی میترا نبودند بلکه ضمن بار منفی دادن به میترا، چون غار جهالت، اهریمن ـ شیطان، جو، تخمه تیامات و اژی دهاک، مفاهیم آن را با تغییر معنا مصادره کردند. برای مثال بهشت آسمانی زرتشت، مصادره پردیس زمینی میترا و بسیاری از واژه های دیگر چون فره ایزدی، فره وه شی، یشتها و.. را با تغییر معنا و وارونه کردن معنای آن، مصادره کردند. پارس نیز ضمن نفی و نابودی میترا و کشتار مادها، خود قومی نیمه وحشی و بی فرهنگ که کل فرهنگ مادی را مصاره اما تغییر معنا دادند مانند میترا که به خورشید و فرشته اهورا تغییر معنا و نوروز که از بار معنای میترایی تهی و بار معنای پارسی ـ زرتشتی به آن دادند یعنی آن را به جشن پیروزی خود و شکست ماد تعبیر کردند در کتاب گفتەام شاهنامه تاریخ انیران ـ کورد اما با رنگ و لعاب ایرانی است. فلسفه یونان نیز مهمترین مصاره آن از میترا، دیونیزوس است که زمینه ساز تولید تراژدیهای آنان شد. شاید مهمترین تغییر معنا، تغییر معنای خدا از مخلوق انسان که همان تقدم توافق افراد بر ماهیت و قوانین سیاست است به خالق شدن خدا و خارج ساختن سیاست از امری موخر و مصنوع انسان به هستی بخش و حاکم بر انسان بود که انسان از عاملیت به ماده آن تبدیل که نتیجه خالق شدن خدا بود و با به آسمان بردن خدا، شاه و سیاست نیز از کنترل توافق انسان خارج و در تداوم نظم کیهانی خدا تعبیر که انسان برده و ماده آن شد و فرەایزدی کوردی که به معنی تکثر شاهی بود با مصادره و تغییر معنای آن توسط ایران ـپارس، به آیت الهی در گزینش یک نفر با حق الهی تبدیل شد و خدا که در ماد همان شاه و مخلوق توافق انسان بود با فرافکنی خدا به آسمان، شاه از کنترل توافق انسان خارج و نماینده خدا در حاکمیت بر انسان شد. تاریخ گسست در تداوم فرهنگ قدیم کورد یعنی میترا بود و این گسست، از جسمانیت و زیست دیونیزوسی به عالم معنا و روح بود که زیربنای روح، سلطه سیاسی برای دربند کردن جسم بود دین،روح برساخته سلطه قومی و فلسفه، روح برساخته سلطه طبقاتی و دلیل آن، نامشروعیت سیاسی قوم پارس و طبقه اریستوکرات اتن بود اما چون در ماد نه سلطه طبقه و قومی بر دیگری بلکه توافق و قرارداداجتماعی بود، نیازی به برساختن روح نداشتند به همین دلیل نیازی به متافیزیک و خدای خالق و بهشت نیز نبود که ابزار هژمونیک سلطه شود. باید به جسمانیت بازگردیم تا از قفس کردن و مرگ جسم کوردها، توسط احزاب و دیگریها،با روحهای برساخته ازادی و استقلال کورد،اتحاد، اسلام، امنیت و... را بگیریم.

 #هێرش_قادری

🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹

  • hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹