کورد، ایران و تاریخ

بازسازی تاریخ و هویت کورد در پرتو نقد عقل سیاسی مسلط ایرانی / تاریخی

کورد، ایران و تاریخ

بازسازی تاریخ و هویت کورد در پرتو نقد عقل سیاسی مسلط ایرانی / تاریخی

کورد، ایران و تاریخ

این وبلاگ به تعامل یا تقابل کورد و ایران و همچنین تقابل تاریخ با کورد - میترا خواهد پرداخت به این معنی که تاریخ با جوهر دین و فلسفه و عقل سیاسی ایران در ابتدا واکنشی در مقابل کنش سیاسی و فرهنگی کورد - میترا بود. تاریخ ایران و کرد چنان در هم تنیده شده اند که بررسی یکی بدون دیگری امکان پذیر نیست. در البته این تنیده شدن به معنی همگرایی و یا تعامل نیست بلکه از سنخ دیالکتیک است در عین تضاد امکان جدایی ان نیست اما دیالکتیک نیز نیست چون امکان ظهور سنتزی از این تقابل وجود ندارد این ارتباط از نوع ارتباط واقعیت یا امر نمادین با امر واقع است که در عین طرد امر واقع از سوی امر نمادین، بدون وجود ان امکانیتی نخواهد داشت. هویت کردی برای عقلانیت و تاریخ ایرانی چون امر واقعی بوده است که نظم نمادین ایرانی را با چالش مواجه کرده است در عین حال نظم نمادین ایرانی جز با نفی امر واقع کردی امکان تدوین و تثبیت نمی یافت.

۲۵ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است

سیاست و میل در کوردستان

hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹 | پنجشنبه, ۶ دی ۱۳۹۷، ۱۲:۴۰ ق.ظ

سیاست و میل در کوردستان

 ایده فروید مبتنی بر تضاد تمدن و میل است که نظم تمدن، میل را سرکوب و باعث تصعید میل خواهد شد که ناگزیر ناهنجاریهای روانی برای انسان به ارمغان می آورد. مارکوزه در کتاب اروس و تمدن این تز را به چالش می کشد که قبل از تکنولوژی لازمه تمدن، سرکوب میل بود اما زمانی که تکنولوژی کمبودهای مادی را رفع کرده است، نیازی به سرکوب میل نیست چون سرکوب میل باعث خشونت سیاسی گشته است. فوکو اگرچه  تز سرکوب مارکوزه را نمی پذیرد برعکس از تولید گفتمان میل می گوید اما منطق کار را دلیل سرکوب محدودیت میل به زناشویی می داند که روان شناسی جای دین را در تنظیم قواعد میل گرفته است لاجرم در عصیانی نسبت به آن، روح را قفس بدن و تنهاآزادی را آزادی تن می داند چون متن محدودیت روابط به زناشویی هیچ منطق برتری نسبت به سایر روابط ندارد جز سرمایەداری که به انرژی کار نیازمند است.دلوز ـ گاتاری در ضد ادیپ سرکوب و میل را دو روی یک سکه می دانند که تنها با سرکوب، میل چون یک نیروی آنتی سیاسی ظهور خواهد کرد.

 اما در خاورمیانه سرکوب میل چندان با تولید و نیروی کار پیوستگی ندارد. در اینجا میل سرکوب می شود نه در جهت سود و کار بلکه در جهت قانون برتر و استعلایی شدن. در اینجا تعریف از فطرت و نظم مطابق قانون پیشین و یا به دلیل حسادت و عقده، میل را سرکوب می کنند. میل جدا از سرکوب نیست و لزوما ضد اجتماع یا تمدن نیست میل تنها زمانی ظهور خواهد کرد که سرکوب آن مسئله باشد یا شکل سرکوب،سیاسی شود بنابراین میل و سرکوب تنها با هم مسئله می شوند و ناگزیر میل نیز با وجود ظاهر ضد سیاسی آن، سیاسی است. اکنون در دو بخش کوردستان با حکمرانی کوردی مواجه هستیم که در این مورد بیشتر به رژئاوا می پردازم. روژئاوا نماد دخالت سوژەایی استعلایی برای تغییر واقعیت جامعه و تحمیل نظم است که مانند همه نظم های ایدئولوژیک دیگر ناگزیر به خشونت منجر می شود این خشونت می تواند نیچەایی باشد یعنی کشاندن تفکر به جنون یا مارکسی، سیاست به انقلاب که در اینجا جنون به مهاجرت کشاندە است. نظم ایدئولوژیک روژئاوا انگاری بعد از موفقیت در جهاد اصغر مشغول تحقق جهاد اکبر اوجالانی است که ناگزیر در اصرار بر این تحقق، میل آنتی سیاست سیاسی خواهد شد. اگر این نظم سعی در تحمیل نداشت میل هیچگاه سوژه تحلیل و یا دیگری نظم نمی شود. در باشور میل به این نیرو تبدیل شده است اما به چند دلیل هنوز به آن التفاطی نشده است، یکی سرکوب قاعده مند نظم امنیتی دوم به هدر دادن و فرافکنی آن میل توسط گوران سوم سوپاپ اطمینان اروپا رفتن که دیگر کی نیست به آن نیندیشد و چهارم جهل میل که کسی نبوده است حاملان میل یعنی نسل تازه را ملتفت کند که محق هستند نه مکلف و عرف ماقبل فردگرایی عشیره. سوژه میل در باشور که ظاهر آن برای هرکس قابل مشهود است در آینده نیروی ضدسیاسی سیاسی خطرناکی تبدیل خواهد شد حتی اگر  باشور این سرکوب را با ایدئولوژی خاصی انجام نمی دهد. اما روژئاوا که هنوز خیلی زود است هم قضاوت و هم ظهور میل به عنوان یک آنتی سیاست سیاسی، اما می توان به دلیل تحمیل نظم ایدئولوژیک و سانسور و آسایش که قبلا گفتم، ظهور میل را پیش بینی کرد. دو حکمرانی حزبی باید دریابند که هیچ تمدنی توان ایستادن در برابر میل را ندارد و دلیل دوام و پیروزی لیبرال دموکراسی آن است که، مشت آزاد است تا به صورت دیگری برخورد کند. مردیها در کتابی سه انقلاب صنعتی، فرهنگی و سیاسی در اروپا را با توجه به تعریف زیست شناختی که از انسان ارائه می دهد رفع سه مانع کامجویی انسان می داند و رفع این موانع را هر روز بیشتر خواهیم دید که چگونه ظهور اشکال مختلف میل قانونی میشوند. احزاب اگر دوست ندارند گور خویش را بکنند باید مانع از ظهور میل به عنوان یک نیروی سیاسی شوند که حاملان آن ظهور در عمل نسل تازه است که نسلی آنتی ارزش هستند و در این توهم نباشند با تبلیغ ارزشها و آسایش می توانند میل را سرکوب کنند در همین سرکوب شیدید آسایش، میل بیشتر ظهور خواهد کرد تا در نظم قدیم قبیله.در نظم قدیم که امکان تحقق میل نبود میل به نیروی سیاسی نیز تبدیل نمی شد چون با وجود محدودیت میل، سرکوب، سوژه حکمرانی نبوده است اما اکنون که سرکوب میل، سوژه آسایش گشته است، میل به عنوان یک نیروی سیاسی مهارناپذیر ظهور خواهد کرد که آن ظهور می توان اشکال مختلفی به خود ببیند که چون حاکمیت قادر به تحلیل آن نیست به شدت خشونتها می افزاید و گسست میل و سیاست یا نسل قدیم حاکم و محکوم تازه افزایش بیشتری می یابد. احتمالا در آینده از محبوبیت اوجالان در روژئاوا کاسته خواهد شد. تحقق آزادی با خشونت و نظم، به ضد آن تبدیل و پیشمرگ آزادیبخش به گورکن آزادی تبدیل خواهد شد. نظم ایدئولوژیک تفاوتی ندارد اسلامی باشد چون ایران یا سکولار چون روژئاوا. تفهیم شوید حاکمیت شهر با کوه تفاوت دارد 

  • hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹

بحران عقلانیت کوردی

hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹 | پنجشنبه, ۶ دی ۱۳۹۷، ۱۲:۳۸ ق.ظ

کورد و حزب

عقل نامعقول حزبی یا عصبیت حزبی حقیرتر از آنی است که عقلانیت کوردی را درک کند. همانطور که گفتم احزاب بر مبنای عقل قدیم عشیره شکل گرفتند و عقل عشیره در فراموشی کورد چون کل ناتاریخ کورد را شکل دادند. عشیره که از آن سخن می گویم نهاد یا گروه نیست نوعی تفکر به جامانده از قدیم در دنیای جدید است لاجرم از سویی قدیم نیست چون دیگر عشیره به عنوان یگ گروه یا نهاد نیست بلکه حزب است از سوی دیگر جدید نیست چون نه مبتنی بر عقل مدرن حزبی که معمولا در چهارچوب دولت و رابطه جامعه و دولت را تنظیم می کند، بلکه بر مبنای عقل قدیم عشیره در چسپاندن خود به دولت دیگری است. حزب نمی تواند رابط دو ملت را تعریف کند چون تضاد دو ملت اقتصادی و اجتماعی نیست بلکه جنگ بر سر بودن و نبودن و اسطوره ها است در حالی که حزب به معنای مدرن آن بعد از تشکیل ملت و حتی دولت برای ارتباط متقابل ملت و دولت شکل گرفت و حتی مبتنی بر روابط دموکراسی است، حزب در کوردستان نیز بدون فضای مدرن یا فضای کورد چون ملت،از سویی کورد را محدود به بخشی از ملت دیگری کرد چون دموکراسی برای ایران و عراق و خودمختاری برای کوردستان و از سوی دیگر چون باطن احزاب همان عقل قدیم عشیره بود، به جای اقدام در جهت کورد چون کل و تکوین عقل کوردی هضم در عقل و کلیت دیگری، جزئی باقی ماند و زیرسایه کلیت دیگریها سعی در کسب امتیاز و لاجرم فلسفه وجودی حزب که رهایی کورد بود، خود به هدف و کل تبدیل شد و کورد ابزار آن. به عبارت دیگر احزاب کورد از سویی حزب هستند از سوی نه و حتی تا آنجایی که حزب هستند بدون مقدمات احزاب مدرن شکل گرفتند و خود را اسیر دولت ـ ملت دیگری کرده اند به همین دلیل بجای اقدام در جهت دولت کوردی که در غرب دولت مقدم بر دموکراسی و ماکیاول و بدن مقدم بر لاک و میل هستند، دموکراسی را مقدم بر دولت و کورد را از کل به جز حزبی محدود و لاجرم مبارزه برای تحقق کورد به امتناع کورد منجر گشت. به عبارت دیگر سعی احزاب در گذشته در جهت تعمیر خانه ایی بود که ستونهای آن بر ویرانه خانه کورد بناشده بود که هرگونه تلاش سیاسی، امتناع سیاست کوردی بود. شاید کسانی تصور کنند نوشته های من پارادوکسیکال است از سویی از نقد عقل حزبی در تضاد با عقل کوردی می نویسم که به جای تلاش در جهت تحقق کورد چون کل که تنها دولت می تواند نماینده آن کل باشد از سوی دیگر از زندگی بهتر اجتماعی می گویم ترجیح می دهم امکان تکثر فهم را از بین نبرم و هرکسی از ظن خود یار من شود. اما نکته ای توضیح آن لازم است که همچنان باید در جهت مفهوم سازی دولت کوردی و کورد چون کل که نفی عصبیت حزبی است کوشش کرد اگرچه کل در کورد چیزی جز توافق جزها نیست لاجرم سعی در احیای کورد چون کل نفی احزاب به معنی نهاد نیست بلکه نفی عقل حزبی ـ عشیره ایی است که مانع از تکوین عقل کوردی گشته است. همچنین باید توضیح داد نقد عقل نامعقول حزبی نقد کورد نیست اما چون دوستان تصوری فراتر از عصبیت حزبی از کورد ندارند نفی و نقد احزاب را نفی کورد می دانند در حالی که برعکس لازمه احیای کورد چون کل نفی عصبیتهای حزئی حزبی است که تکرار می کنم به معنی نفی حزب چون یک نهاد نیست چون وحدت در کورد همان توافق کثرتهاست نه چیزی فراتر از آن. نکته دیگر مفهوم سازی و بحث نظری یک مسئله است اما بحث حاملان سیاسی آن مسئله دیگر که من تصور نمی کنم هم به دلایل عینی و هم همان عصبیتهایی که گفتم حاملی سیاسی برای کورد چون کل داشته باشیم و درامتناع کوردیت، عشایر به سیاستمداران قوم تبدیل شدند و مداحان و ادیبان به متفکران آن. به دلیل اینکه مداحان درکی از کورد فراتر از حزب ندارند، یک شبه مداحیهای آنان به نفرین تبدیل می شود . شما طرف مقابل من نیستید، که به دل بگیرم. شما رنگ تابلوی نقاشی من،حروف کلمات من، ابژه تحقیقات من و اثبات فرضیات من هستید. به هرحال متاسفانه کوردها کلا از انتزاع کردن و درک مفهومی محروم هستند دهه ها با احزاب زیستیم، از این حزب به آن حزب رفتیم حزبی را مدح و دیگری را نفرین کردیم، اما هیچوقت تفکر حزبی مستقل از این حزب و آن حزب را به پرسش نکشاندیم چون در فقدان ایده کلی از کورد امکان فراروی از تفکر حزبی برای نقد آن وجود ندارد. به همین دلیل می گویم کورد هنوز احساس و اعتقاد است و به سطح معرفت و مفهوم انتزاع نیافته است راقم این سطور اگر طرحی از کورد چون کل که از تاریخ استنباط کردم، نداشتم مثل دوستان مشغول مداحی و نفرین این حزب و آن حزب بودم و در توهم اینکه اگر آن حزب و رهبر نبودن و این یکی بود، هجی مجی مشکلات حل می شود در حالی که مشکل در عقل وجود نداشته کوردی است نه این حزب و آن شخص و این عقل از ایسم های خارجی بیرون نمی تراود بلکه از ماهیت کورد که آن ماهیت تاریخ کلی کورد است، قابلیت انتزاع را دارد.

  🔷 @HQADERI 🔷

  • hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹

ایرانی بودن و نبودن کورد؟ ایران نازمین

hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹 | پنجشنبه, ۶ دی ۱۳۹۷، ۱۲:۳۶ ق.ظ

ایرانی بودن و نبودن کورد؟ ایران نازمین

بحث در باره رابطه تاریخی کورد و ایران ظرافت خاصی می خواهد و کسانی که هیچ درکی از این تاریخ و تعامل و تقابل آن ندارند، امروز در صحنه سیاست که نیازمند صراحت هستیم مدعی این ظرافت کاریها در مشروعیت دادن به ادعای ایرانی بودن خویش هستند. قبل از هر چیز باید اشاره کنم که سلطه ایرانی/پارسی بر کورد نه تنها سیاسی ونظامی یا همان سلطه دولت تک قومیتی پارس بر کور است بلکه سلطه اصلی پارس_ایران بر کورد سلطه مفاهیم است. مفاهیم چون ماده سمی بی حس کننده، ذهن ما را فلج کرده است. یکی از این مفاهیم که ما را به اسارت خویش در آورده است مفهوم ایران و ایران زمین است انگاری که مفهومی متافیزیکی و ازلی است غافل  از آنکه مفهومی تاریخی_سیاسی و ابزار هژمونیک سلطه پارسی  است.اینکه ایران ـ پارس سرزمین و فرهنگ ما را مصادره کرده است یک مسئله است اینکه امروز محافظه کاری و مماشات سیاسی را با آن توجیه کنیم و بگوییم ما ایرانی هستیم، مسئله ی دیگر. اینکه سرزمین ما را تسخیر و آن را ایران نامیدند درست است اما اینکە امروز ما ایرانی هستیم مقرون به صحت نیست. اینکه واژه ایران از کجا آمد و ریشه در چه دارد چندان مهم نیست بلکه کارکرد سیاسی آن مهم است که سیاسی شدن این مفهوم همزمان است با تثبیت قدرت پارس بر این سرزمین لاجرم اگر بحث مفهوم است کورد ایرانی نیست. هیچ ارتباطی بین این سرزمین و این نام نیست و تثبیت این نام همان تثبیت قدرت پارس است. اینکه شاهنامه تاریخ انیران ـ مادها است و با مصادره رنگ و لعاب ایرانی به آن قالب کرده اند یک مسئله است اینکه ما توجیه کنیم در این فرهنگ نقش داشته ایم پس ایرانی هستیم مسئله بسیار متفاوتی است. مصادره فرهنگ و سرزمین یک ملت با بخشی از آن بودن بسیار متفاوت است. نقش داشتن، بخشی از آن بودن از پایین به بالا و مشارکت است همان چیزی که قلم به دستان ایرانی برای هضم آن را رواج می دهند و توسط نویسنده و مترجمان نااگاهی چون سلطانی در کتاب نقش کوردها در فرهنگ ایرانی و مقدمه های ابراهیم یونسی و ..درونی شده است و امروز تنی چند از سیاستمداران به اصطلاح اصلاح طلب و احزاب، عدم جسارت سیاسی و ناآگاهی تاریخی را با آن توجیه می کنند که اگر ما می گوییم ایرانی هستیم چون از آن ماست و در آن نقش داشته ایم باید بگوییم در جهالت مرکب هستید. ایران مفهومی سیاسی و در پیوند با قدرت سیاسی پارس هژمون شده است و هرگونه ادعای ایرانی بودن، تثبیت هژمونی پارس و نفی هویت و تاریخ کورد است. مسائل سیاسی را با موشکافیهای تایخی قاطی نکنید و مماشات و حراج هویت و تاریخ  مستقل کورد را با دلایل تاریخی توجیه نکنید کورد نه تنها ایرانی نیست بلکه عقل سیاسی ایران با تمام مولفه های آن در تقابل با کورد معنا و تثبیت شده است. مفهوم ایران ابزار هژمونیک سلطه قومی پارس است و ادعای ایرانی بودن، نفی کورد بودن است. اگر این همه فیلسوف و تاریخ دان هستید به جای توجیه ادعاها و مماشات سیاسی خویش، محبت کنید از نظر تاریخی آن را روشن و کتاب و مقاله بنویسید. از کی تا به حال تاریخ دان شده اید و ما نمی دانستیم؟ تکرا می کنم ایران مفهومی سیاسی است نه فرهنگی و مولود ظهور سلطه قومی پارس است چه در قدیم و چه در جدید و کورد ایرانی نیست. باید سیاست را به مفهوم ایران بازگرداند و از آن اسطوره زدایی کرد، از آن سرزمین زدایی کرد، از آن فرهنگ زدایی کرد. این استراتژی فارس است که از مفهوم سیاسی ایران سیاست زدایی کرده است و به آن جنبه اسطوره ایی و طبیعی داده است که انگاری امکان گذار از آن نیست. مفهوم برساخته ایران جنبه ازلی و ابدی داده اند چون خدایی ماوراتاریخ در حالی که این مفهوم تاریخی است و برساخته سلطه قومی پارس در مشروعیت داد بر سلطه بر کورد. ایران چند قومیتی مفهومی ازلی نیست برساخته سلطه احیاشده پارس در زمان رضاخان است که سلطه دولت تک قومیتی پارس مشروعیت یابد که احزاب کورد شاهکار کردند و به جای واژه قوم، ملت را جایگزین و نظم برساخته ارتش قزاقی را در حد یک تمدن عظیم ازلی انتزاع ساختند و چنان در تارهای معنایی عنکبوت زهرآگین پارسی اسیر شده اند، هرگونه تقلایی چون تقلاهای هفتادسال اخیر به اسیرشدن بیشتر در تارهای معنای ایرانی منجر می شود. این واژه چون ماده سمی خطرناک به کلی ذهن وجود نداشته احزاب کوردی را فلج کرده است. با چەک نمی توان به جنگ ایران رفت ابتدا باید جنگ مفهومی را برد و در مقابل مفهوم ایران، مفهوم دیگری برسازیم که فعلا امکانات مفهومی و تاریخی آن را نداریم. در برابر ایران به جنگ مفهومی نیازمندیم بدون درک آن پیشمرگه را می فرستند در باشور جنگ مفاهیم بی معنی است همه غرق مفاهیم از سربخویی تا علمانیت گشته اند.

ارتباطی بین دال ایران و مدلول سرزمینی که ایران نامیده شد، وجود ندارد و مفهوم ایران زمین، پیش فرضی هستی شناسانه است که، خود بخشی از «نظام فرهنگی پیش سیاسی و پیش قانونی استبداد ایرانی» است. ایران مورد تاخت و تاز قبایل قرار نگرفته بلکه با تاخت و تاز یکی از این قبایل (پارس/پارت)، قالب شده است. ایران زمین، سرزمین یا مفهومی خنثی نیست که، بوستان تاریخ ایران در درون آن روییده و میوۀ استبداد، ثمرۀ آن باشد بلکه خود از ثمرات استبداد پارسی است. وحی منزلی نیست که گفتمان دانش/استبداد ایرانی نتیجۀ تفسیر آن باشد بلکه خود از دالهای اصلی گفتمان دانش/قدرت پارسی و لاجرم بخشی از متن گفتمان پارسی است، نه واقعیتی که مکان شکل گیری متن ایرانی باشد. واقعیتی خارج از متن دانش/قدرت پارسی/ایرانی وجود ندارد. بنابراین، مفهوم ایران زمین در درون گفتمان عقل سیاسی پارسی و از فراورده‌های ایدئولوژیک آن است. همانطور که استبداد ایرانی در درون گفتمان عقل قومی پارس و نتیجۀ آن است، نه ماوراء جامعه و، نه در تقدیر کم آبی طبیعت (کاتوزیان) و یا هجوم ترک و مغول (طباطبایی) و یا ساخت مدرن دولت مطلقه (احمدی). از نظر روشنفکران ایرانی، دال متافیزیکی ایران، خدایی از قبل موجود است که، نه آغاز دارد نه انجام و، جهان تاریخ ایرانی را، از عدم به ظهور رسانده است، یا مکانی است لامکان، که تاریخ در درون آن اتفاق افتاده است. این دیدگاه، اندیشه‌های اینان را، به الهیات سیاسی پیوند می‌دهد. جغرافیای ایرانی مقدم بر تاریخ ایرانی/پارسی نیست بلکه تاریخ ایرانی/پارسی، مقدم بر جغرافیا و مکان ایرانی است. ایرانیت نه سرزمین و یا مفهومی ماقبل و مقدم بر فارسیت، که فارسیت یکی از اعضا و یا بخشی از آن باشد«ایرانیت عام تر از فارسیت»، بلکه فارسیت مقدم بر ایران و، ایرانیت از دالهای سلطۀ هژمون عقل پارسی است که، بر سرزمینهای تسخیر شده توسط پارسها، قالب گشت. خدای ایران، خالق هستی تاریخ پارسی نیست بلکه ذهن جمعی قوم پارسی است که فرافکنی و متافیزیکی شده است. بنابراین، برخلاف دیدگاه جناب کاتوزیان که، مابین ایرانیت و فارسیت تفاوت می‌گذارد«فرق است بین ایرانیت به طور عام و فارسیت به طور خاص»، ایرانیت نه تنها عام تر از فارسیت و ماقبل آن نیست بلکه از دالهای گفتمان سلطه پارسی و ابزار هژمونیک آن است. تغییر واژه، از امپراتوری پارس به دولت مدرن ایران، نه ایران قدیم را عامتر از پارس می‌کند و نه تقدیر فارسیتِ ایران را تغییر می‌دهد

من حق قضاوت ندارم اما صفحه شخصی خودم است این مرز کورد و جاش است آیا هویت و تاریخ مستقلی برای کورد در ذهن دارید که ایرانی نیست در غیر اینصورت مشروعیت شهید شدن و زندانی شدن حتی یک نفر را ندارید چه در داخل و چه خارج. بازهم این مسئله با استراتژی طرح آینده متفاوت است شما می توانید بگوید ما در چهارچوب ایران خواهان حق و حقوق هستیم اگرچه نامکن اما غیر منطقی نیست این بحث حقوق است ربطی به هویت ندارد می توانید بگوید در چهارچوب عراق و بورکینافاسو می مانیم و مبارزه می کنیم ربطی به کورد بودن ندارد اما حق ندارید بگوید ما ایرانی هستیم یا بودیم. در نهایت باید اشارە کنم طرح این سئوال که کورد ایرانی هست یا نه به کلی غلط است.

ایران قبلا هر معنایی داشته باشد ظهور سیاسی آن با تثبیت قدرت سیاسی پارس است. این واژ بعد از قرنها فراموشی که شاید اصلا نبوده باشد که فراموش شده باشد، همزمان با ظهور دولت مدرن پارسی در پیوند با دانش شرق شناسی ظهوری دوباره در مشروعیت دادن به جنبشهای قومی ضد پارسی داشت. در قدیم پارسهای مهاجر که شاخه از اقوام ترک ـ مغول بودند هرکجا را تسخیر بهشت گمشده خویش یعنی ایران می نامیدند. یعنی هیچ پیوندی بین مفهوم ایران و این سرزمین وجود ندارد ار مسیر مهاجرت و یورش پارسها جای دیگری بود اکنو آنجا ایران بود لاجرم ایران بی زمین است و ایرانیها ـ آریاییها سرزمینهای تسخیرشده را ایران می نامیدند. ارتباط کورد و ایران، ارتباط دو فرهنگ و دوسرزمین نیست ارتباط خاک و فرهنگ و مردم با سیاست و قدرت است قومی مهاجم که هجوم آوردند و بر سرزمین و خاک کورد مسلط شدند این ارتباط زیربنا و روبنایی است با این تفاوت که روبنا تعیین کننده و حاکم است چون تنها اصل تعیین کننده خاورمیان نیروی نظامی قوم ـ قبیله است اگرچه در رو قرار می گیرد، اصل تعیین کننده می شود. پس ایران نازمین است، سرزمین نیست مفهومی سیاسی است نە اسطوره ایی. باید سیاست را به این مفهوم بازگرداند و از آن اسطوره زدایی، سرزمین زدایی کرد مفهومی ازلی نیست، ماقبل فارس نیست طبیعی نیست تنها سیاسی است کارگزار پارسی مقدم بر ساختار ایرانی است.

 ادعای ایرانی بودن را با این توجیه که واقعیتی جغرافیایی است توجیه نکنید. اکنون سرزمین شده است کاری از دست ما بر نمی آید اما حداقل هنوز شامل کوردستان نمی شود پس هیچ کوردی ایرانی نیست و محبت کنید برای توجیه محافظه کاری سیاسی خویش وارد حریم مقدس تاریخ و فلسفه تاریخ نشوید. ملتهای دیگر برای توجیه سیاست وارد حریم تاریخ می شوند اما در جهت گسترش اما حمه کورد برای حراج هویت و تاریخ خویش وارد می شود.  در تمام دنیا سیاست وارد حریم تاریخ میشود برای توسعه طلبی و ملت سازی در کورد وارد تاریخ میشوند برای توجیه شاخه بودن و ملت پاشی. دیگران فرهنگ خود را از سیاست جدا تعریف می کنند و فرهنگ دیگری را سیاسی تعریف می کنند کورد فرهنگ ایرانی را از سیاست جدا و دوستدار فرهنگ ایرانی است اما فرهنگ خود را از سیاست جدا نمی کند و بخاطر استراتژی که چیزی جز پرستیژ رهبریت حزبی است فرهنگ و هویت کورد را دودستی حراج می کنند.

heresh qaderi,

  • hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹

جنگ روایتها(روایت دیگریها از کورد)

hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹 | پنجشنبه, ۶ دی ۱۳۹۷، ۱۲:۳۱ ق.ظ

جنگ روایتهاروایت مهمتر از خود حادثه است ما هیچ دسترسی به واقعیت تاریخ و سیاست نداریم و تنها از طریق روایتها و با واسطه آنها با وقعیت و رخدادها تماس و امکان فهم داریم لاجرم کارکرد روایتها و رسانەها نه بازتاب واقعیت بلکه بازسازی واقعیت است. کورد در درازنای تاریخ خویش نه تنها قادر به چالش کشیدن روایت دیگری نبوده است بلکه قادر به خلق روایت خود از تاریخ و سیاست نیز نبوده است و در چهارچوب روایت دیگری به خود مشروعیت داده است که همان سلب مشڕوعیت از خود بوده است. تنها روایت سازی، پارس را پیروز میدان تاریخ کرده است. قدرت پارسی همیشه سلطه قومی خود را در قالب روایتهای متافیزیکی تحت پوشش گرفته است از سویی عقل سیاسی پارس نظامیان را با پشتوانه فرهنگیان، روحانی و مغ و روشنفکر، به سرکوب کورد فرستاده است که هرگونه رابطه با کورد خارج از کلیت مجرد کفر، تجزیه طلب و اهریمن ناممکن بوده است از سوی دیگر کورد وجود دارد که تنها با میانجی عقلانیت و روایتی می تواند با دیگری خود اررتباط بر قرار کند که در نظم بندی اخلاقی و سیاسی حاکم برساخته شده و بازتولید و بیانگر سلطه همان دیگری است ناگزیر دیالوگ یا در درون ساختار معنایی جریان می یابد که در خدمت سلطه دیگری است یا ناگزیر باید خارج از کل دایره عقلانیت باشد. اگر در درون سازه های معنایی دیگری باشد که دیگر کوردی نیست مثل آنچه امروز پیشنهاد مذاکره با این پیش فرض داده میشود که تجزیه طلب نیستیم و ایرانی هستیم چون این روایت برساخته یک طرف دیالوگ است و ناگزیر دیالوگ نیست که بر وجود آن اصرار دارند چون مقدمات و پیش فرضهای آن از قبل توسط یک طرف تعریف گشته است یا چون در برابر روایت دیگری، کورد قادر به خلق روایت خود نبوده است خارج از کل دایره تمدن قادر به تداوم مبارزه است که من به این دلیل کورد را شورشیان بی خرد خطاب کردم و به همین دلیل براحتی در درازنای تاریخ به اتهامهای عجیبی از اهریمن تا اسرائیل ملقب می شود که جاری شدن این اتهامها تنها ناشی از طرف دیگری نیست بلکه فقدان روایت خودی، جاری شدن آن روایتها را آسان کرده است. مروری کوتاه در ناتاریخ کورد تراژدی فقدان روایت را نشان می دهد که در فقدان آن که لازمه گذار از نظم طبیعی به نظم سیاسی است مابین کورد بودن و سیاسی بودن همیشه تضاد بوده است به این معنی کورد تا زمانی در دایره تنگ عشیره مانده است قادر به بقا کوردیت و تحقق نظم بوده است از شدادیان تا اردلان و بابان و تا احزاب باشور امروز و چون فراتر از نظم قبیله، که امروز حزب گشته است،تصویری در ذهن کورد به عام و سیاستمداران به خاص برای تحقق نظم سیاسی کورد وجود ندارد، اگر از نظم طبیعی قبیله گذار کرده است دیگر کورد نبوده است چون هیچ تصویر و ایدەایی از نظم سیاسی کوردی فراتر از نظم طبیعی قبیله پردازش نشده است مانند ایوبیان و صفویان که یکی عربی شد و دیگری ایرانی که شاید گذار پ ک ک نیز از نظم طبیعی به سیاسی بازتکرار همان است که باید کوردی نباشد. اما ایران چه در قدیم اسطوره چه در مدرن ابتدا ایده و تصویری در ذهنیتها از نظم سیاسی خود پردازش کرده اند که هر احمقی به قدرت برسد روحانی یا سکولار قادر به تحقق آن هست اما کورد به دلیل فقدان آن ایده و تصویر،هر سیاستمدار برجستەایی در راس باشد قادر به فرارفتن از نظم طبیعی قبیله ـ حزب به نظم سیاسی عامتر کورد نبوده است لاجرم نه خائن بودند و هستند نه بی استعداد تنها تصویری فراتر از آنچه که شدند و هستند در ذهن نداشتند چون اراده به دنبال تصویر ذهنی چه جمعی و چه فردی می رود که در فقدان روایتی از نظم سیاسی و کلی کورد، مقدور نشده است. بنابراین بحث کورد را باید از دایره تنگ اخلاقی خدمت و خیانت، جاش و باش و نصایح اخلاقی که هەموومان دەبێ یەک بگڕینەوە و..خارج ساخت که برای اینکار به جای دنباله روی دانش قلم به دستان در خدمت عصبیتهای حزبی باید ایدەایی فراحزبی از کورد که در عین حال شامل تکثر حزبی باشد پردازش کرد. کورد باید روایت خویش را از نظم سیاسی ایدەال خویش پردازش کند و این روایت تنها از دل فرهنگ و تاریخ کورد قابلیت انتزاع دارد اگرچه می توان آن را در قالب مفاهیم مدرن و پست مدرن جهانی پردازش کرد. به هرحال نظم عینی کورد در نظم های سیاسی ـ متافیزیکی خاورمیانه خلاف آمد عادت است چون این نظم ذاتا پلورال و متکثر است و هیچ هالەایی از مقدسات متافیزیکی بر روی هیچ نظم سیاسی کوردی برخلاف اقوام دارسایه نیست در این مختصر قادر به تبیین کامل آن نیستم در مقدمه کتاب نظم اهورایی و تازش اهریمنی با ذکر مثالهای عینی از سنت و مدرن به آن پرداختەام که امتناع نظری نظم کوردی دلیل امتناع سیاسی آن است و تمامی روایتهای حاکم آنتی نظم کوردی هستند که کورد در فقدان روایت خویش یا به گدایی سیاسی می پردازد و یا در قالب اخلاق و حقوق که هردو ناسیاسی هستند به مشروعیت دهی به خود می پردازد.  🔷 @HQADERI 🔷

  • hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹

زبان و سکوت

hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹 | پنجشنبه, ۶ دی ۱۳۹۷، ۱۲:۲۶ ق.ظ

زبان و سکوت*

سکوت کورد را باید در هم شکست. دیگری صاحب زبان است و کورد در امتناع زبان هیچ روایتی و زبانی از نظم سیاسی خود ندارد. زمانی که انسان زبان بازکرد و حیوان ناطق تعریف و دیالکتیک،هستی بخش ماهیت ویابنده حقیقت دورافتاده شد کورد در سکوت فرو رفت زمانی که انسان به جای مشاهده وزیستن با خدا به گفتگو با خدا و حامل دیالوگ خدا در قالب وحی شد کورد در سکوتی بی پایان فرو رفت. تاریخ با گذار انسان از سکوت، اززبان تصویر به زبان گفتگو آغاز گشت یعنی تاریخ در گسست از کورد تکوین یافت لاجرم نه تاریخ زبان تمثیل کورد را درمی یافت و نه کورد زبان کلامی تاریخ و وحی ودیالکتیک را و امکان هرگونه دیالوگ و فهم متقابل مابین کورد و اقوام تاریخی از بین رفت و درسکوت کورد در امتناع زبانی کورد، آنها درباره ما نوشتند و گفتند و ما زبانی برای پاسخ گویی به آنها نداشتیم. درسکوت ما مجهول ماندیم و در این سکوت ناشناخته و به زبان نیامده که باعث ترس دیگری از ماشد چون زبانی برای بیان خواستەهای خویش نداشتیم، اقوام تاریخی را به تخیل درباره اهداف ما واداشت که ما چی هستیم و چه می خواهیم و در سکوت مرموز ما برای خود بافتند به خیال خویش ما را از نااندیشیده وناشناخته بودن که باعث ترس آنها بودیم درآوردند و باالقابی چون جن و اهریمن و غار جهالت و...ما را برای خود تعریف و خود را در مقابل تعریف خود از ما بازتعریف کردند. ژیژک به درستی نژادپرستی را پاسخ نداشته به این پرسش می داند که آنها از ما چه می خواهند و چون در سکوت ما نفهمیدند ما چه می خواهیم نژادپرستی بر ضد کورد در قالب فلسفه و دین آغاز گردید دریکی به غارجهالت ودردیگری به اهریمن ملقب شدیم دربرابر سکوت ما انسان را حیوان ناطق، دربرابر سکوت هلپرکه طواف طرف گفتگوی خدا، دربرابر تاریکی، روشنایی و دربرابر قرارداد، مونارشی پیامبر ـ امام و فیلسوف شاه را تدوین کردند. آنها هم به تعریف ما پرداختندو  هم در برابر تعریف از ما به تعریف خود پرداختند و تعریف خود از ما را در سکوت ما حقیقت فرض کردند ودر مقابل ملقب کردن ما به دروغ و اهریمن و ...در توهم اثبات حقیقت خویش بودند و مسلم است که حقیقت باید بر دروغ، خیر بر شر و خدا بر شیطان غلبه کند. یاسپرس می گوید ما هنوز در چهارچوب تفکرات دوره محوری تاریخ که با افلاطون و زرتشت و ... آغاز گردید هستیم این جمله درست است. هنوز اقوام تاریخی با زبان و روایتهای خویش حاکم هستند و به تعریف ما چون اسرائیل و تجزیه طلب و... می پردازند و ما همچنان زبان وروایتی از خویش برای مقابله نداریم جز زبان انتزاعی اخلاق و حقوق که ما مظلوم هستیم و رفراندوم حقوقی است؟؟!!. اقوام تاریخی عرب و ایرانی که اساسا در تقابل با ما تکوین و ظهور یافتند همچنان روایت حق به جانب خویش درباره مارا دارند و آن روایت را پشتوانه سرکوب نظامیان خویش می کنند. تکوین عقل عربی در مقابل خیر شدن مردوک، کورد ـ میترا به تخمه تیامات که همان اهریمن است ملقب و حمورابی در برابر قوانین توافقی و دموکراسی بدوی، قوانین متافیزیکی و استبداد تئوکراسی را پی ریخت. زرتشت نیز با ملقب کردن ما به اهریمن و دیو در برابر نظم سیاسی توافقی و پلورال کورد، نظم سیاسی سلسله مراتبی و تئوکراتیک ایرانی را تعریف که نظم سیاسی آن دو تحقق نظم الهی و نظم قراردادی و دموکراتیک وزمینی کورد ـمیترا اهریمنی شد که خدا باید بر اهریمن غلبه کند که انتزاع همان غلبه عرب و فارس بر کورد بود. اکنون نیز همین است با اسرائیل دوم و کفر و تجزیه طلب و...به سلطه خویش مشروعیت و ما همچنان زبان و روایتی از خویش برای مقابله نداریم اکنون برخلاف آغاز تاریخ زمینه فکری وتئوریک گذار از نظم متافیزیکی و سیاسی آغازیده با تاریخ از نیچه و هایدگر تا هابز و فوکو فراهم شده است دیونیزس نیچه و قرارداد اجتماعی هابز وروسو واصالت بدن فوکو همان میترا(قرارداد ـ پردیس) کورد است (شاید کسی مبانی نظری کتاب مرا درک نکرد. نوشتن دردی است و فغان فقدان خواننده درد دیگریست؟؟؟)اما بازهم ما قادر به نقد روایت دیگری و خلق روایتی از خویش نشدیم و همچنان در چهارچوب روایت دیگری به تعریف خود و نهایتا تبرئه خویش می پردازیم. این همه ترس از کورد که دشمنان خونی عرب و فارس را با هم متحد می کند بخشی به دلیل ترس از فراگیرشدن جنبش کورد وسرزمین و....است ترس اصلی جدا از ظهور نظم ناشناخته کورد و گذار از نااندیشیده بودن به اندیشیده بحث تفاوت نظم سیاسی زمینی کوردی با نظم متافیزیکی اقوام مسلط است که آخرین رمقهای خویش را در قالب نئوعثمانیزم نئواسلامیزم و شیعیسم سرمی کشد اما نظم سیاسی کورد متافیزیکی نیست با تمام انتقادهای وارده بر آن هیچ هالەایی از مقدسات متافیزیکی و تئوکراسی و تمرکز ساختاری در آن مشاهده نمیشود نظم کوردی برخلاف دیگریها، متکثر، پلورال و زمینی ـقراردادی است به همین دلیل آنها خوب می دانند ظهور این نظم پساتاریخی، پایان نظم تاریخی آنان است. 🔷 @HQADERI 🔷

  • hersh qaderi. #هێرش_قادری 🔹🔸🔷 @HQADERI 🔷🔸🔹